آقای اعظمی بعنوان مسئول هیئت برگزاری “کنگره وحدت چپ”، در مصاحبه ای که یکماه پیش با خانم همتی انجام داده است در مورد ماهیت نیروهای شرکت کننده درکنگره از جمله گفتند :” ما بخشی از نیروهای چپ هستیم، آن بخش که به امر دمکراسی تاکید ویژه دارد”! وی همچنین در دقیقه ۶ مصاحبه ویدئویی در پاسخ به این سوال که چه کسانی عضو این کنگره خواهند بود، می گوید :”اعضای سه نیرو همه می توانند عضو کنگره باشند. افراد دیگری هم هستند که درباره این افراد دارند صحبت می کنند. موضوعش یک مقدار پیچیدگی وجود دارد و هنوز صحبت می کنند و من پاسخ جمعی ندارم که به شما بدهم بزودی روشن می شود”.
گویا بعد از گذشت یک ماه هنوز صحبت ها ادامه دارد و “پیچیدگی” حضور افرادی غیر از “خودی های” سه نیرو، گشایش پیدا نکرده است. اما برای چپی که بر دمکراسی “تاکید وپژه ” دارد، و می خواهد “وحدت چپ” را سرمشق جنبش چپ قرار دهد، حضور رفقای ” غیر خودی ” چه مشکلی را ایجاد می کند؟
واقعیت این است که در دور قبلی ” وحدت چپ” که من به اتفاق برخی از دیگر رفقا شرکت داشتیم و حتی منشوری را کتبی و شفاهی و حضوری ارائه دادیم، رفقای تاکید کننده بر دمکراسی را خوش نیآمد تا حدی که حتی حاضر نشدند نامی از منشور ما ببرند و کاملا آن را نادیده گرفتند. از این رو بنظر می رسد که تاکید رفیق اعظمی بر دمکراسی با مضمون ” دمکراسی برای خودی ها” می باشد و بهمین خاطر است که هنوز که مدت کوتاهی به برگزاری کنگره مانده است ما شاهد هیچ نشانه ای نیستیم که رفقا بخواهند درهای کنگره را برای تمام فعالان چپ باز بگذارند تا راهی بسوی “وحدت چپ” باز شود. بلکه “رفقای خودی” که قرار است گردهم آیند، افرادی از فدائیان هستند که در گذشته به دلایل مختلف از هم جدا شده اند و امروز دوباره یکدیگر را حول مضمون جدیدی پیدا کرده اند. این مضمون جدید چیست ؟ همانا نفی آرمان های مارکسیستی و سوسیالیستی بنیان گذاران و مبارزان جانفشان فدائی. نام سازمان فدائیان خلق ایران تبلور این آرمان های مارکسیستی است و دوستانی که “تاکید ویژه بر دمکراسی” دارند، مرتب در اظهاراتشان و مقاله هایشان در نفی مارکسیسم “کهنه شده و عقب مانده ” می نویسند و عضویت و یا جایگاه خود را در سازمانی به اسم اکثریت هر روز بیشتر نامناسب و نچسب می یابند. چطور می شود در سازمان حمید اشرف و صفایی فراهانی و جزنی و … بود و خود را “دمکراسی خواه” خواند؟ باید بالاخره از دست این سازمان خلاص شد!
بی شک اگر سازمان اکثریت به یک حزب مارکسیستی فرا می روئید، روندی تکاملی و مترقی را طی می کرد، اما ما شاهد پدیده دیگری هستیم. این حرکت جدیدی که برای “وحدت” آغاز شده است درست خلاف شکوفائی سازمان به یک حزب چپ سوسیالیستی، مبارزو کارگری بلکه با نگاهی به مضمون مقالات و نظرات مطرح شده، گامی به پس و رویگردانی از سوسیالیسم علمی و دفاع از منافع طبقه کارگر ایران است. باید متوجه تفاوت مابین یک سازمان و یا حزب سوسیالیستی با سازمان و یا حزبی دمکرات که شعبه ای هم در دفاع از حقوق کارگران دارد، بود. هر دو تشکل “چپ” هستند ولی تفاوت ماهوی و اساسی با یکدیگر دارند.
بدین ترتیب وحدتی در کار نیست. حتی در معنی و مفهوم ” دمکراسی” که آقای اعظمی روی آن تاکید می کند. هم اینک منشورهای متعددی برای کنگره منتشر شده اند. البته هیچ کدام به انترناسیونالیسم کارگری و اهمیت حیاتی و اساسی نقش رهبری طبقه کارگر در مبارزه با استبداد حاکم بر ایران با پایگاه اجتماعی فاسد و متحجر و رانت خوار و تبعیض گرای سرمایه بنیان آن اشاره نمی کنند. و باندازه کافی ذهنیت و جهت گیری های طبقاتی مختلف و تفاوت و تناقض در درک صحیح و روشن از جامعه ما در منشورها هست که اگر هم در کنگره همگی به توافقی موقت برسند و یکدیگر را بغل کنند و وحدت را به هم تبریک بگویند، چندی نخواهد گذشت که اختلافات سر بلند خواهند کرد و انگیزه های “وحدت” سرد خواهند شد و بی تفاوتی و بی علاقگی به ادامه کار حزبی رشد خواهند کرد. ما تجربه “واقعا موجود” اتحاد جمهوری خواهان را دردست داریم. حرکتی که با بیش از هزار علاقمند و فعال سیاسی آغاز شد ، نه تنها رشد نکرد بلکه روز بروز آب رفت و به یک جمع کوچک پراکنده تبدیل شده است که بارزترین فعالیتی که در مدت اخیر بغییر از انتشار چند اعلامیه داشته است،رای دادن به حسن روحانی رئیس دولت ضد کارگر و نزول خوار در انتخابات بوده است.
قرار بود طرح اساسنامه تشکل جدید ماه قبل منتشر شود که تا کنون نشده است. اگر هم بزودی منتشر شود باز فرصت کمی مانده است تا مورد بررسی همه جانبه قرار گیرد. چه ویژگی این اساسنامه می تواند داشته باشد که مناسباتی جدید میان ” چپ های با تاکید ویژه بر دمکراسی” را تشکلی مستثنی از دیگر تشکل های چپ نماید؟ اساسنامه ای که حکم دکور برای تشکیلات نباشد و مناسباتی با کیفیت نوین را مابین اعضا و مابین اعضا و رهبری تشکل جدید برقرار سازد. اساسنامه ای که وحدت چپ را تضمین کند و حقوق اعضاء را رعایت و رهبری تشکل را تامین و دمکراسی را در تشکیلات جاری سازد! درهمین اساسنامه جاری، مشکل بزرگ “دو تابعیتی” ها وجود دارد که افراد همزمان در دو تشکیلات هستند که دو سیاست متفاوت و گاه متضاد دارند. تشکلی که بر دمکراسی “تاکید ویژه” دارد با این “دو تشکیلاتی ها” چه می کند؟
خلاصه کنیم با اشاراتی که شد بنظر می رسد که این کنگره “وحدت چپ” ، نه آنقدر از خود ظرفیت نشان می دهد که درهایش را به روی تمامی فعالان چپ باز نماید و به معنای واقعی وحدت چپ را هدف قرار دهد؛ و نه این کنگره خواهد توانست به منشور واحدی برسد که صف سیاسی واحدی را بسازد و نه قادر خواهد بود تشکیلات کم و بیش منظم و با قدرتی را بوجود آورد که هر یک از اعضایش ساز جداگانه ای نزنند. یعنی وضعیتی که هم اینک وجود دارد، یک کمی گسترده تر و آشفته تر.
تنها تفاوت پایان بخشیدن به حضور سازمانی است که چند دهه در صحنه سیاسی کشور حضور دارد و مورد شناخت مردم زحمتکش است. انحلال سازمان بدون اینکه چیزی بیشترو بهتر از آنچه امروز سازمان “اکثریت” هست، بدست آید. عملی شدن طرح انحلال سازمان، بی شک به زیان زحمتکشان و طبقه کارگر ایران است و در مجموع از نیروی رزمنده طبقه کارگر می کاهد.