در اطلاعیەای کە حزب چپ ایران (فدائیان خلق) بە اتحادیەهای کارگری منتشر کردە، از جملە چنین می خوانیم:
“بسیاری از شما مطلعید کارگران و مزدبگیران ایران همزمان باید هم علیە دیکتاتوری حاکم کە حقوق سندیکایی شان را برنمی تابد و بە آن ها اجازە تشکیل اتحادیە نمی دهد، مبارزە کنند و هم علیە سیاست اقتصادی که آمیزه ای از اقتصاد نئولیبرالی و اقتصاد فرماندهی زیر نام اقتصاد مقاومتی پیش برده می شود که شاخص آن در همۀ مؤلفه هایش پایمال کردن حقوق کارگران و زحمتکشان است”.
قبل از شروع بحث باید بگویم کە بر خلاف نظر عدەای از دوستان نئولیبرالیسم بە معنای زدودن صد در صدی تشکلهای کارگری نیست، و اساسا اگر نئولیبرالیستها این رویا را هم داشتە باشند از اجرای آن عملا قاصرند. نە نظام سرمایەداری، سرمایەداری دویست سال پیش است و نە طبقە کارگر آنقدر ضعیف (حتی در کشوری همچون ایران) کە بتوانند چنین برنامەی را در بیشترین وجوە آن بە پیش ببرند. نئولیبرالیسم تنها عبارت از است از تحدید این تشکلها. کە این تحدید هم بر مبنای آگاهی طبقە کارگر و میزان تشکل یابی اش در کشورهای مختلف متفاوت است.
اما بە بحث برگردیم. پاراگراف موجود در اطلاعیە حزب چپ طوری نوشتە شدە است کە انگار در ایران، در میان اعتدالیون و اصلاح طلبان از طرفی و بخش نظامی و هستە اصلی قدرت تفاهمی صورت گرفتە حول اینکە باید اقتصاد را میان دو بخش اقتصاد نئولیبرالی و اقتصاد فرماندهی در یک فرم آمیزەای تقسیم کنند! در واقع منطق این پاراگراف، بر پایە توهم وفاق میان جناحهای درون حکومتی است کە تا حدود زیادی بدور از واقعیت است. اعلامیە، منطق تناقضات درونی سیستم قدرت در ایران را انعکاس نمی دهد.
در مورد این نگاە، توجە هیئت موقت موضگیری حزب چپ را بە نکات زیر جلب می کنم:
ـ در ایران هیچگاە هیچ گونە تفاهمی در میان جناحهای حکومتی بر سر اقتصاد و چگونگی ادارە آن وجود نداشتە. آنچە در حقیقت وجود دارد عبارت است از وجود کشاکشها و رقابت هائی در درون ساختار قدرت ایران بر سر میزان حضور نگاههای متفاوت. در واقع اقتصاد ایران نتیجە رقابت دو نگاە در ساختار قدرت است، یکی سعی در نئولیبرالیستی کردن آن دارد و دیگری در مقاومتی کردن (بخوان نظامی کردن) آن دارد. امری کە از دوران رفسنجانی شروع شد و تابحال بە انحاء مختلف ادامە دارد،
ـ خصوصی سازی در ایران بشکل نئولیبرالیستی هنوز شکل نگرفتە، زیرا بە اقرار خود اقتصاددانان داخل کشور از جملە ‘حسین راغفر’ آنچە وجود دارد عبارت است از واگذاری واحدها بە اشخاص موجود در حلقە قدرت کە او آن را ‘سرمایەداری رفاقتی’ نامگذاری می کند. در صورتیکە لازمە وجود نئولیبرالیسم، وجود آن بخش خصوصی از تولید است کە نە قرابتی با سرمایەداری رفاقتی دارد و نە با بخش نظامی ـ ایدەئولوژیک. نئولیبرالیسم اساسا ریشە در آن بخش خصوصی دارد کە بنیان مدنی دارد،
ـ در دورەهائی کە گرایش نئولیبرالیستی در اقتصاد کشور، در وجوهی مسلط شد (دقت کنیم این تسلط هیچگاە تثبیت نشد)، وضعیت اقتصادی کشور روبە بهبودی گذاشت، و درست در دوران احمدی نژاد کە نقش سپاە و ارگانهای ایدەئولوژیک افزایش یافتند، اقتصاد ایران ویران شد،
ـ دوستانی کە ادعا دارند نزدیکی دولت احمدی نژاد بە توصیەهای بانک جهانی ریشە در اعتقادات نئولیبرالیستی وی دارند، اشتباە فاحشی مرتکب می شوند، زیرا کە او از این قرابت برای قانونی کردن سرمایەداری نظامی و مشروعیت بخشیدن بە تسلط آنان بر بخش اقتصاد کشور استفادە کرد (در واقع نقض غرض بود)،
ـ نقض حقوق کارگران الزاما تنها بە نئولیبرالیسم برنمی گردد. از زمان پیدایش سرمایەداری این پدیدە وجود داشتە است. بنابراین بورژوازی ملی هم از این قاعدە مستثنی نیست. فکر هم نمی کنم کە حزب چپ ایران در مرحلە فعلی بە ایدە انقلاب سوسیالیستی رسیدە باشد تا از این طریق حتی بورژوازی ملی را هم دور بزند.
حال با توجە بە مسائل مطرح شدە چند پرسشی را با شما دوستان در میان می گذارم:
ـ الگوی شما برای توسعە اقتصادی کشور چیست؟ شما بفرض در دست داشتن قدرت با سرمایە خارجی چطوری ارتباط برقرار می کنید؟ آیا بفرض تحمیل نظرات خود بر سرمایە در مورد حقوق کار و کارگر، باعث راندن همین سرمایە و بدبختی بیشتر برای طبقە کارگر نخواهید شد؟ آیا با راندن سرمایە نئولیبرالیستی، کشور را بە کوبا و ونزوئلائی دیگر تبدیل نخواهید کرد؟
ـ آیا می توان الگوی رشد را تنها بر اساس منافع طبقە کارگر تعیین کرد؟
ـ نظر شما در مورد خصوصی سازی چیست؟ اگر بە خصوصی سازی در مواردی معتقدید، آیا در دنیائی کە ما زندگی می کنیم الگوئی بغیر از نئولیبرالیسم برای خصوصی سازی وجود دارد؟ و اگر وجود دارد کدام است؟
ـ در شرایطی کە کشور زیر تسلط نظامیان است و روزبروز بر قدرت آنان افزودە می شود، آیا کمک در تضعیف گرایش نئولیبرالیستی، منجر بە تقویت همین نظامیان و بخش ایدەئولوژیک موجود در اقتصاد کشور نمی شود؟
البتە باید گفت کە در زیر پوست نقد نئولیبرالیسم در شرایط مشخص جامعە ما، میلی بە همان اقتصاد فرماندهی (البتە این بار با فرماندهی چپها) وجود دارد. در این مورد توجە شما را بە سخنان حسن صادقی رئیس اتحادیە پیشکسوتان کارگری جلب می کنم کە در ایلنا درج شدە است. او در ادامە نقد نئولیبرالیسم در جائی می گوید: “ببینیم آیا در دههای که اقتصاد ما اقتصاد متمرکز بوده و اقتصاد علمی با مدیریت مقاومتی بوده، خروجی بهتری داشته یا وقتی مدیریت را تغییر دادیم و به خصوصیسازی دست زدیم؟”
در یک سطح قراردادن اقتصاد نئولیبرالیستی و اقتصاد فرماندهی و با یک منطق با هر دوی آنها برخورد کردن، همسان انگاری دو پدیدە بشدت متفاوت اند. اقتصاد فرماندهی ریشە در سپاە و نیروهای ایدەئولوژیک دارد و اقتصاد نئولیبرالیستی ریشە در نیروهای مدرن جامعە. ضمن حفظ حق انتقاد بە نئولیبرالیستها اما نباید آنان را با همان چوبی راند کە اقتصاد فرماندهی را. در ایران کنونی متاسفانە اقتصاد فرماندهی تنها جایگزین عملی و واقعی گرایش نئولیبرالیستی است و شق سومی وجود ندارد. ضمن حفظ انتقاد از نئولیبرالیسم و تلاش برای اینکە این وجە با کمترین ضرر بە منافع کارگران در کشور در مقابل اقتصاد فرماندهی پیش برود، باید گفت کە چپ نباید تحت عنوان مبارزە با نئولیبرالیسم عملا بە دفاع از حضور نظامیان در اقتصاد کشور یاری رساند.