مقدمە
«نامە مردم» ارگان مرکزی حزب تودە ایران در آخرین شمارە خود در مقالەای تحت عنوان “پیش شرط گذار بە مرحلە ملی ـ دمکراتیک: مبارزە هماهنگ با دیکتاتوری و نولیبرالیسم اقتصادی” سعی کردە بە مقالە من در مورد چپ و نئولیبرالیسم پاسخ بدهد. ضمن استقبال از باز شدن باب بحث و گفتگو حول مسائل مهم تئوریک و سیاسی حول سرنوشت آیندە میهنمان، باید از نویسندە یا نویسندگان این مطلب سپاسگزاری کنم زیرا مقالە تلاش می کند، بر خلاف برخورد غیرسیاسی و زشت تعدادی از تودەای ها در شبکەهای اجتماعی بە بحث من، در یک فضای منطقی و با نگە داشتن امر احترام بە حاملان اندیشەهای متفاوت بە ارائە بحث خود بپردازد.
اما بگذارید بیشتر بە موارد مطروحە در مطلب دوستان تودەای بپردازیم.
تکرار مکررات
بخشی از مطلب دوستان تودەای، تکرار سخنان من است در مورد نئولیبرالیسم. من در مطلب خودم دقیقا بە ماهیت نئولیبرالیسم پرداختەام و در حقیقت دوستان ما لازم نبود بە تکرار مکررات دست بزنند. آنچە در مطلب من مورد تاکید بودە است، ارائە بحث نئولیبرالیسم در شرایط مشخص ایران بودە است. من از این متد لنین استفادە کردەام “تحلیل مشخص در شرایط مشخص”، اما نویسندە مطلب نامە مردم برای اینکە بە نفی نئولیبرالیسم بپردازد، از جملە بە نتایج آن در کشورهای مدرن سرمایە داری می پردازد. کما اینکە همین نئولیبرالیسم در آن کشورها نیز توانست بە بازتولید مناسبات سرمایەداری یاری رساند و سطح تولید و رشد جامعە بورژوازی مدرن را بە سطح بالاتری ارتقا دهد. بیهودە نگفتەایم کە نئولیبرالیسم در دهە هشتاد توانست با رشد نظام سرمایەداری در غرب بە شکست کشورهای سوسیالیستی یاری رساند و در حقیقت آخرین سلاح این نظام بود در تقابل با سوسیالیسم واقعا موجود. در حالیکە سوسیالیسم واقعا موجود از رشد نیروهای تولیدی خود بازماندە بود و نتوانست بە گسترش آنان نائل آید، نئولیبرالیسم دورە جدیدی را در مناسبات تولیدی و تولید در غرب بوجود آورد، کە این در نوع خود نشان از آن داشت کە هنوز سرمایەداری در ارائە مدل پیشرفت خود قوی تر از سوسیالیسم واقعا موجود عمل می کرد. و اگر این سخن مارکس را قبول داشتە باشیم کە توانائی بازتولید تولید و مناسبات تولیدی است کە حرف آخر را در ماندگاری نظامهای اجتماعی ـ سیاسی می زند، باید گفت کە شکل نئولیبرالیسم از این لحاظ قوی تر عمل کرد و بنابراین نشان داد کە هنوز سرمایە داری است مالکیت موتور محرکە تولید را در دست دارد. سوسیالیسم شکست خورد زیرا نتوانست بە مانند سرمایەداری (در شکل نئولیبرالیسم) بە رقابت برخیزد.
نئولیبرالیستی خواندن اقتصاد در ایران
اشتباهی کە دوستان تودەای می کنند این هست کە شرایط اقتصادی ایران را نئولیبرالیستی می دانند. امری بشدت اشتباە کە ما را در تحلیل شرایط جامعە ایران بە بیراە می برد.
بگذارید بیشتر روشن کنیم. سیاست تعدیل اقتصادی در ایران در زمان رفسنجانی شروع شد، در زمان خاتمی ادامە یافت، در دوران احمدی نژاد با وقفە شدید روبرو شد و در دوران روحانی دوبارە از سر گرفتە شد. اما آنچە ما در دوران روحانی شاهدش هستیم (بر خلاف دوران رفسنجانی و اصلاحات) حضور سنگین سپاە در اقتصاد هست کە بدرستی در در اعلامیە حزب چپ هم بدان اشارە شدە کە اقتصاد ایران را آمیزەای از نئولیبرالیسم و اقتصاد فرماندهی وصف کردە است. و اتفاقا تمام بحث بر سر این است کە در ایران این آمیزە تماما بە نفع اقتصاد فرماندهی کە تحت تسلط سپاە و هستە اصلی قدرت است، سنگینی می کند. یعنی اینکە در ایران نە تنها اقتصاد نئولیبرالیستی حاکم نیست، بلکە بشدت تحت فشار قرار دارد و نیروهای امنیتی و نظامی ـ ایدەئولوژیک سعی می کنند آن را بە عقب راندە و شرایط خود را حاکم کنند. درست بە این علت کە نئولیبرالیسم باعث بازشدن دروازەهای کشور بە روی جهان می شود و از این طریق اقتدار ایدەئولوژیکی آنان در خطر قرار می گیرد. پس آیا در این شرایط، پس راندن نئولیبرالیسم و نیروهائی کە برای آن در ایران کار می کنند، بە معنای بخشیدن توان بە نیروهای نظامی ـ ایدەئولوژیک نیست؟ و اگر نکتە گرهی نیروهای مترقی در ایران بە عقب راندن ارتجاع مذهبی است، آیا پس راندن نیروئی کە می تواند در حدود توانائی خود بە این امر یاری رساند، بدور از درایت سیاسی نیست؟ آیا دوستان تودەای ما متوجە نیستند کە بخشی از روند تحول و دگردیسی در جامعە ایران دارد از طریق تغییر و تحولات درون و پیرامون حاکمیت شکل می گیرد و درست همین امر است کە نگرانی نیروهای راست درون حاکمیت را بشدت برانگیختە و هر روز با فشار و شانتاژ بیشتر در صدد بە عقب راندن آنها هستند؟ آیا دوستان تودەای ما از گفتەهای ایدەئولوگهای افراطی درون نظام مطلعند کە چگونە لیبرالیسم خزندە در درون نظام را اصلی ترین خطری می دانند کە متوجە کل نظام هست و معتقدند این است کە دارد نظام را از درون می خورد و اصل پایەهای حاکمیت را فرو می پاشاند؟ اگر بحث بر سر تغییر سیاسی در ایران است، آیا چپ باید نسبت بە چنین نیروئی بی توجە باشد و نتواند در استراتژی و تاکتیک خود جائی برای آنها باز کند؟
دفاع یا واقع بینی
دوستان تودەای از دفاع من از اعتدالیون ـ اصلاح طلبان و شخص روحانی می گویند. اولا من در هیچ کجای مطلب از دفاع کلمەای بە میان نیاوردەام. من قبل از اینکە از دفاع گفتە باشم از واقع بینی و تحلیل درست شرایط جامعە ایران گفتەام. و اگر این تحلیل درست بە دفاع هم منجر شود، ایرادی نیست (من کلمە همراهی تاکتیکی را بیشتر می پسندم)، کمااینکە در تاریخ چپ، بسیاری چپ ها تحت شرایط خاص از نیروهائی کە از لحاظ طبقاتی در جبهە مخالف آنان بودەاند دفاع هم کردەاند. بعنوان مثال همین دوستان تودەای از خمینی در شرایط خاصی دفاع کردند، شوروی با اتحاد با جهان بورژوازی علیە فاشیسم برخاست، کمونیستهای فرانسوی علیە راست افراطی بە نمایندگانی رای دادند کە از منافع بورژوازی حمایت می کنند و غیرە. پس تاکتیک سیاسی می تواند با استراتژی متفاوت باشد بدون اینکە کمترین گمانی نسبت بە هویت خود پیدا کنیم.
رابطە آزادی و دمکراسی با وضعیت مادی طبقە کارگر
دوستان ما می نویسند “از جانب دیگر، بحث و شعارها دربارهٔ دموکراسی و آزادیخواهی تنها زمانی بین طبقه کارگر و دیگر لایههای زحمتکشان میتواند تأثیرگذار باشد که در ارتباط مستقیم با وضعیت زندگی روزانه این طبقه و لایهها و همچنین امر تولید و توزیع عادلانه ثروت مادی جامعه مطرح شوند. در غیر این صورت، اینگونه نگاهها از دریچهٔ عدالت اجتماعی به دمکراسی به بحثهایی انتزاعی و بیاثر و در انتها به رویگردانی تودهها از آنها منتهی میشود.”
باید از رفقا پرسید کە حتما همین اهمیت دادن بە وضعیت مادی بود کە در سرتاسر عمر اتحاد شوروی، کمونیستهای این کشور بشدت در آن آزادی و دمکراسی را سرکوب کردند و آخرالامر خود بە قربانی خود تبدیل شدند و زیر آوارهای نظامی کە خود پی ریختند، ماندند!
کاملا از این سخنان دوستان تودەای پیداست کە آنان کماکان وضعیت مادی را بر آزادی و دمکراسی ترجیح می دهند و متوجە نیستند کە همین نگاە بود کە باعث فروپاشی سیستمی شد کە آنان می پنداشتند هیچ وقت فرو نخواهد پاشید! آنان متوجە نیستند کە وضعیت مادی بدون آزادی و دمکراسی اساسا قابل ترمیم و قابل بهبود نیست و اگر هم تامین شود، یا فقر در آن بازتوزیع و بازتولید می شود و یا بعد از مدتی فرومی پاشد. البتە این شیوە تفکر عجیب هم نیست. زیرا نوع کمونیسم تودەای، ریشە در فرهنگ استبداد شرقی دارد و کاملا بیگانە با دمکراسی بورژوازی. واقعیت این است کە چنانکە من در یکی از مقالات دیگر هم بدان اشارە کردەام، تودەای ها متاسفانە از لیبرالیسم بیشتر از ارتجاع مذهبی هراس دارند.
سخن آخر
احزاب کمونیستی از نوع حزب تودە ایران، در کشورهای مدرن سرمایەداری از کمترین نیرو و تاثیر برخوردارند. در همین نروژ در انتخابات پارلمانی حزب کمونیست نروژ در سراسر کشور رایشان از چند صد تا بیشتر نیست. این در حالیست کە احزاب سوسیال دمکراسی در یک کشور پنج میلیونی از رای چند صد هزاری (با پشتیبانی اتحادیەهای کارگری)، و سوسیالیستها با رای بالاتر از صد هزار برخوردار هستند. لیبرالیسم غربی با جلوەای از سوسیال دمکراسی، جایگاە احزابی از نوع حزب تودە را بە کمترین سطح ممکن رسانیدە. شاید ترس حزب تودە از پاگرفتن لیبرالیسم در مقابل ارتجاع مذهبی بە همین علت باشد!