من آماده ام
باید برخیزم
با تکه هایی
از قلب خونینم
فراخوان برگزاری روز اول ماه مه، روز چهارشنبه ۱۱ اردیبهشت، روز جهانی کارگر، از سوی سندیکاهای کارگری و انجمن معلمان کشورمان از چند روز پیش از برگزاری در سایتها و رسانه های مجازی مطرح شده بود. “مجلس حکومتگران” که هنوز نام مجلس را با خود یدک می کشد، اما نشانی از مجلس واقعی در آن دیده نمی شود و حضور نمایندگان مردم در آن سخنی بیهوده و ناظر بر عملکرد آن در سالهای متوالی گذشته و حال است نامی از مجلس با ماهیتی تو زرد و پوچ و دست نشانده قدرتِ قاهرِ ولایت دارد. این مدافعان سرسخت نظام سرمایه داری خصولتی و نولیبرالیسم که دستانی کمابیش آلوده به رانت و دزدی و اختلاس و آغشته به خون دارند، مزدورانی هستند که قرار است خواسته کارگران و زحمتکشان را در مجلس مطرح کنند.
گروه هایی بسیار از مردم از ساعت ۱۰ صبح از خیابانهای اطراف بهارستان به سمت مقابل این مجلس در حرکت بودند. از پیش، بسیاری از مردم در محل مقرر حضور داشتند و هر لحظه بر تعدادشان افزوده می شد. آنان دست نوشته هایی در دست و شعارهایی که از زخم های کهنه بر می خواست و از بغض ها و کینه هایی که ستم پیشگان حکایت می کرد و آن روز، روز اول ماه مه، این زخم ها دوباره سرباز کرده بود در آنجا حضور داشتند. کینه ها از حنجره ها سر ریز می کرد و در هوای سربین و حضور انبوه گزمگان مزدوران که اطراف بهارستان را در محاصره گرفته بودند ، موج می زد و در فضای سرشار از اختناق اختناق طنین می انداخت: .
– کارگر زندانی آزاد باید گردد؛
– اعتصاب، اعتصاب، حق مسلم ماست؛
– معلم زندانی آزاد باید گردد.
پلیس و یگان ویژه در کنار مأموران لباس شخصی از همان آغاز تجمع وارد عمل شدند. دستور از بالا صادر شده بود. آنان که روز کارگر را بر نمی تابند و گرازهایشان را گسیل کرده اند، در روز اول ماه مه، تنها روزی که کارگران و زحمتکشان جهان مراسم شان را برگزار و مطالباتشان را مطرح می کنند برنامه ی شوم همیشگیِ شان را که همان سرکوب است به اجرا گذاشتند. آیا آنان نمی دانستند که با اعلام هفته کارگر، دروغی مضحک و بزرگ را یاد آور می شوند؛ زیرا خود روز بزرگ کارگر را به خون کارگران آغشتند و آنان را راهی زندان کردند و با شقاوت آنان را از محل تجمعشان بیرون راندند. باز، آنان سخن از هفته کارگر سر می دهند و مزورانه می گویند آن را گرامی می دارند! آنان که بر سریر قدرت نشسته اند سالها پیش کارگران و زحمتکشان را به جوخه های اعدام سپردند یا به دست جلادان زیر شکنجه های قرون وسطایی به شهادت رساندند.
بهارستان به انتظار آشوب به دست اوباشان نشسته بود. با هجوم و ضرب وشتم گرازهای وحشی به کارگران و حامیان آنان، این انتظار به پایان رسید و آنان در صدد متفرق کردن تجمع کنندگان بر آمدند. سماجت و ایستادگی زنان و مردان و جوانان و دادن شعارهای صنفی با زره سخت مزدوران و مأموران رژیم مواجه شد. حملات گسترده با خشونت و ضرب و شتم شدت گرفت و پلیس تعدادی از تجمع کنندگان را که نزدیک ۵۰ نفر بودند دستگیرکرد. مقاومت مردم به رغم فشار گزمگان ادامه پیدا کرد و موج حرکت مردم با هجوم آنان به سمت میدان بهارستان ادامه یافت. شعارها دگربار از سر گرفته و در فضای بهارستان موج زد:
– درد ما درد شماست، مردم به ما ملحق شوید.
– سندیکا، سندیکا، حق مسلم ماست
و
– گرانی، تورم، بلای جان مردم
– زندانی سیاسی آزاد باید گردد
– معلم زندانی آزاد باید گردد
– کارگر زندانی آزاد باید گردد
تجمع کنندگان که متشکل از کارگران و اقشار فرودست و برخی چهره های جنبش صنفی بودند با هجوم سرکوبگران وارد میدان بهارستان شدند و در میدان شعارها از سر گرفته شد؛
درد ما درد شماست، مردم به ما ملحق شوید!
ساعت یازده ونیم آرام آرام جمعیت متفرق شد و تجربه ای دیگر بر تجارب گراسنگ کارگران و زحمتکشان به بار نشست. دیگر هیچ راهی باقی نمانده است. باید سیل راه بیفتد، سیلی بنیان کن. باید انقلابی بزرگ را تدارک دید با اتحادی فراگیر از همه آزادیخواهان و عدالت جویان و همه آنان که زیر بار ستم طبقاتی و فشار استبداد به ستوه آمده اند و آگاهانه و با چشمانی باز دل در گرو حاکمیت ملی و دمکراتیک دارند. باید انقلابی بزرگ را تدارک دید که در آن توده های مردم متحد و یکسره طومار استبداد را فرو فکنند. راهی دیگر وجود ندارد.
رحمان ۱۲ / ۲ / ۱۳۹۸