سه شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۲

سه شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۲

تیغ خشونت
آن سوی ِشهرِ خاموش / زنی با اندوه خود تنهاست / و‌ فریادش / در گوش‌ ِسنگینِ پر ازدحام سکوت / گم می شود / شهر چشم وجدان / خود...
۶ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت)
در استقبال از صدور حکم جلب بین‌المللی نتانیاهو و گالانت به اتّهام ارتکاب جنایت علیه بشریّت!
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) این اقدام جسورانهٔ دیوان کیفری بین‌المللی را می‌ستاید، از آن حمایت می‌کند و آن را گامی چشم‌گیر در جهت تلاش جامعهٔ جهانی برای مقابله با...
۵ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
دروغ و جنگ درسیاست امریکا
هریک از این مراحل پشت سرگذاشتن خط‌های قرمزی است که اصولاً قدرت‌های با مسئولیت به آن می‌اندیشند و به رعایت آن پایبند هستند اما امریکائی‌ها و ناتو غره از پیشرفت‌های...
۵ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: اسد کشتمند
نویسنده: اسد کشتمند
۲۵ نوامبر، روز جهانی رفع خشونت علیه زنان، تداوم خشونت و نقض حقوق اساسی زنان در ایران
به گزارش مرکز آمار ایران در بهار امسال درمجموع ۱۶ هزار و ۲۶۴ نفر به‌‏ دلیل همسرآزاری توسط سازمان پزشکی قانونی معاینه شده‌‏اند که از این رقم ۱۵ هزار و...
۵ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت)
يک نیمه‌روز
بوق ماشین آتش‌نشانی در همه جا پیچیده بود اما معلوم نبود که ماشین برای رسیدن به شعله‌های آتش چگونه می‌تواند راه خود را باز کند. راننده تاکسی با مسافری بر...
۳ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزير؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد
دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا،...
۲ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
دادخواهی و صلح
روز يک‌شنبه گذشته، 27 آبان‌ماه سال 1403 خورشيدی با عنوان دادخواهی و صلح و به‌یاد هزاران فرزند جان‌باختۀ ميهن و با تاکيد بر دادخواهی، خشونت‌پرهيزی و صلح‌طلبی در سامانه زوم...
۱ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: کارآنلاين
نویسنده: کارآنلاين

از چرخه‌ی خشونت-سرکوب باید به سمت چرخه‌ی جنبش-گفتگو برویم

از همان ابتدا حکومت به تدریج نشان داد که اصلاح‌پذیر نیست ولی نشانه‌هایش همان تظاهرات اسفند ۵۷ علیه حجاب اجباری بود یا در سال ۵۸ که جوان و نوجوانِ مجاهد که فقط نشریه می‌فروختند، یا چریک‌های فدایی که فقط جوان‌هایشان نشریه‌ی «کار» را می‌فروختند، توسط حزب‌اللهی‌ها کتک می‌خوردند و حکومت هم اعتنا نمی‌کرد. اما چون فضای انقلابی بود و حکومت هنوز مستقر نشده بود این خط‌کشیِ قاطع و شفاف نبود و همچنان چانه‌زنی وجود داشت؛ مثلاً زمانی که مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دکتر یزدی می‌رفتند و به طور خصوصی به آقای خمینی اعتراض می‌کردند و آقای خمینی هم سیاستمدارانه قولی می‌داد و تا مدت‌ها افراد را ناامید نمی‌کرد. وگرنه این مسئله درست است که حکومت نشانه‌های خشونت‌ورزی و انجماد خود را از همان اوایل نشان می‌داد. از همان اول تعدادی از بهائیان و مارکسیست‌ها را دستگیر و اعدام کردند و برخی را هم که دزدیدند و هنوز بعد از ۴۰ سال هیچ خبری از ایشان نیست.

کیوان صمیمی را اولین بار در زندان رجایی‌شهر دیدم، گرچه نام و آوازهی تلاش‌های او در مبارزه با بی‌عدالتی در حق محرومین از تحصیل را سالها قبل‌تر شنیده بودم. مشی و منشِ باوقار و باطمأنینه‌اش، تجربهی وسیع و دیرینه‌اش در مبارزه با استبداد و بی‌عدالتی که احترام گروه‌های مختلف سیاسی را به خود جلب می‌کرد، و البته شوخ‌طبعی زیرکانه‌اش، از ویژگی‌های برجسته‌ای بود که از همان روزهای اولِ هم‌نشینی با او در زندان به خاطر تداعی می‌شود. او ‌اکنون برای هشتمین بار راهی زندان شده است. متن زیر، مصاحبه‌ای است که چند روز پیش از شروع دور جدید زندان کیوان صمیمی با او انجام شده، مصاحبه‌ای که به سابقهی فعالیت‌ها و چرخش فکری و عملی او ناظر است.

سوال- آقای صمیمی! در ابتدا برای خوانندگانی که با داستان زندان‌های متوالی شما آشنایی ندارند، کمی درباره‌ی تعداد و زمینه‌ی هر کدام از بازداشت‌ها و زندان‌های خود توضیح دهید. اگر اشتباه نکنم تا به حال هفت بار بازداشت شده‌اید یا به زندان رفته‌اید و هم‌اکنون که در حال گفتگو هستیم، منتظر هشتمین ورودتان به زندان هستید.

پاسخ- بله! تا الان هفت مرتبه بوده است و هشتمین‌اش هنوز اجرا نشده است. اولین بازداشت‌ام در دهه‌ی ۴۰ بود که در تظاهراتی در دانشگاه پهلوی سابق که الان دانشگاه شیراز است بازداشت شدم. پسرخاله‌ی من هم، آن موقع، دانشجوی سال آخر پزشکی بود و یادم می‌آید که در تابلوی دانشگاه پهلوی، قسمت «پهلویِ» نام دانشگاه را گِل‌مالی کرده بودند و به جایش نوشته بودند شیراز، که خوانده می‌شد: دانشگاه شیراز. پسرخاله‌ام ملی، چپ، و مصدقی بود و من به واسطه‌ی او بازداشت شدم. این اولین تجربه‌ی بازداشت‌ام بود.

دومین بازداشت‌ام در سال ۱۳۵۱ بود، زمانی‌که من به سازمان مجاهدین پیوسته بودم و با تعدادی دیگر در عملیاتی برای دزدیدنِ، که البته به آن می‌گفتیم «مصادره به نفعِ خلق»، ماشین پلی‌کپی شرکت کرده بودم؛ در آن موقع فروش ماشین پلی‌کپی ممنوع بود و فقط شرکت‌های بزرگ، آن هم با جواز کسب می‌توانستند ماشین پلی‌کپی داشته باشند. چون سازمان مجاهدین ماشین پلی‌کپی لازم داشت ما در یک تیم سه نفری اقدام به دزدیدن (مصادره‌ی) این ماشین کردیم. طراحی این عملیات با خودم بود و به همراه دو نفر دیگر نیز آن را اجرا کردیم. این عملیات البته با موفقیت انجام شد اما در اواخر سال ۵۱ مرا به خاطر پرونده‌ی دیگری که مربوط به مشارکت در برنامه‌ریزی تظاهرات علیه نیکسون و شاه در زمان حضور نیکسون در ایران بود، دستگیر کردند. در این دوره، بعد از سال ۵۰، شاهد شکنجه‌های شدیدی در زندان‌ها بودیم و من توانستم این شکنجه‌ها، تهدیدها و رودست‌‌زدن‌ها را تحمل کنم. عضویت در سازمان را مخفی کردم و بازجوهایم عملیات دزدیدن ماشین پلی‌کپی را نفهمیدند.

در سال ۱۳۵۴، وحید افراخته که سرشاخه‌ی ما در تیم سازمانی‌مان بود دستگیر شد. البته قبل از وحید افراخته، من به همراه سعید شاهسوندی و صمدی لباف و عده‌ای دیگر در شاخه‌ی مجید شریف واقفی بودیم که مجید را در تصفیه‌ی درون سازمانی حذف کردند و وحید افراخته سرشاخه‌ی ما شده بود. وحید در بازجویی‌ها ضربه‌ی وحشتناکی به سازمان زد و من و برادرم ساسان در این ارتباط بازداشت شدیم. من و ساسان در اتاقکی که در انتهای خیابان هاشمی بود، در خانه‌ی تیمی، بازداشت شدیم. اتهام ما عضویت در سازمان بود و من به یازده سال زندان محکوم شدم؛ هر چند ساسان و وحید و عده‌ای دیگر در همان زمان بعد از دریافت حکم اعدام، اعدام شدند.

آنهایی که در تیم ترور و عملیات مسلحانه بودند اعدام شدند اما من چون صرفاً در کارهای سیاسی بودم، طبق قانون به خاطر عضویت باید بین سه تا ده سال زندان می‌گرفتم. به دلیل اینکه سابقه‌دار بودم اشدّ مجازات را دریافت کردم و یک سال هم اضافه‌تر گرفتم و به این ترتیب به یازده سال زندان محکوم شدم. البته نهایتاً در سال ۱۳۵۷، بعد از چهار سال زندان، به دلیل وقوع انقلاب آزاد شدم.

بازداشت چهارم‌ام در سال ۱۳۶۱ بود؛ بعد از دستگیری برادر دیگرم «کامران» که در گروه‌های چپ عضویت داشت. این بار در فرودگاه مهرآباد دستگیر شدم چون مأموران امنیتی فکر می‌کردند که من هنوز با سازمان مجاهدین در ارتباط هستم. البته بعد از اینکه مشخص شد که سال‌هاست با سازمان نبوده‌ام آزاد شدم. بازداشت پنجم‌ام مربوط به تظاهراتی در ارتباط با جنبش زنان در سال ۱۳۸۶ بود که مدت کوتاهی بازداشت شدم. در این بازداشت البته مقدار زیادی کتک خوردم که بعدها هم شکایت کردم چون بعد از آزادی‌ام، هنوز آثار ضرب و جرح‌ها بر بدنم بود و پزشکی قانونی شکنجه را تأیید کرده بود. بازداشت ششم‌ام در سال ۱۳۸۸ بود که چند سال در زندان ماندم. و نهایتاً بازداشت هفتم‌ام که پارسال بود، در سال ۱۳۹۸ در روز کارگر. 

سوال- نگاهی سریع به تجربه‌ی مبارزاتی شما نشان از تغییری گسترده در نحوه‌ی مبارزه‌ی شما دارد. حرکت از اقداماتی تحت عنوان «مصادره به نفع خلق» به سوی جنبش‌های مدنی همچون دفاع از حقوق زنان! این تحول را چگونه توضیح می‌دهید؟ چرا شکل مبارزاتی شما در این سالها تغییر کرده است؟

پاسخ- به قول مارکسیست‌ها علت اصلی تحلیل مشخص از شرایط مشخص بود! طبیعی است که شرایط پدیده‌ای که با آن مبارزه می‌کنیم بر نوع مبارزه‌ تأثیر می‌گذارد. شرایط زمان شاه، شرایطی بود که بعد از کودتای سال ۳۲، رژیم پهلوی شمشیر را از رو بسته بود و زندان و اعدام می‌کرد و همینطور اِعمال خشونت و سخت‌گیری می‌کرد. حتی یک گروه ۴ تا ۵ نفره که دور هم جمع می‌شدند و کتاب‌های مارکسیستی و انقلابی می‌خواندند، حتی اگر یک نفر جزوه یا رساله‌ای عملیه داشت [رساله‌هایی که مراجع تقلید می‌نویسند و مثل آیین‌نامه‌ی زندگی برای مسلمانان مؤمن است] مبارزه‌ی سیاسی محسوب می‌شد و بازداشت و حبس داشت؛ به‌ویژه داشتن رساله‌ی ولایت فقیه آقای خمینی حبس و زندان داشت. از سال ۳۲ تا ۴۲ یک فاز بود؛ بعد از سال ۴۲ سرکوب‌ها تشدید شد و از سال ۵۰ هم شدت بیشتری یافت و برای همین هم بود که فعالیت‌های مسلحانه افزایش یافت. به طور خلاصه، مشی سرکوب رژیم یا «النصر بالرعب» آن موقع هم بود. بنابراین، گفتمان مسلط آن بود که این رژیم اصلاح‌پذیر نیست و باید آن را برانداخت.

البته در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی پارادایم مبارزه‌ی مسلحانه و جنبش‌های رهایی‌بخش در سراسر جهان حاکم بود؛ جنبش فلسطین و همینطور ویتنام، الجزایر و مصر و آمریکای لاتین نمونه‌های دیگر بودند. بنابراین، این الگویی بود که مبارزه‌ی مسلحانه در آن به گفتمان غالب تبدیل شده بود.

جهان دوقطبی هم بر این موضوع تأثیر می‌گذاشت؛ چون شوروی نیز هر چند در درون خود به سمت استالینیسم و استبداد می‌رفت، اما در آن موقع از حرکت‌های ضد امپریالیستی حمایت مادی و معنوی و تسلیحاتی می‌کرد. بنابراین، مبارزات، آنتاگونیستی و صفر و صدی بود. مبارزان ایران هم به تأسی از همه‌جا در این چارچوب مبارزات مسلحانه فعالیت می‌کردند.

اما بعد از انقلابْ حکومتی برخاسته از انقلاب و تغییرات اساسی را شاهد بودیم. در ابتدا انحرافاتی که الان تشدید شده است، خود را به این شکل نشان نمی‌داد و نفاق حکومت و رهبرانش هنوز شفاف نشده بود. این همزمان با دهه‌ی ۸۰ میلادی، و مصادف با فروپاشی شوروی و دور شدن جهان از فضای دوقطبی بود.

بنابراین، گفتمان سابق تضعیف شده و پارادایم مبارزات مدنی و انقلاباتِ رنگی و آرام، اصلاحات و دموکراتیزاسیون در حال تقویت بود. من هم مثل بسیاری دیگر متأثر از این تغییر پارادایم، رویه‌ی مبارزاتی‌ام تغییر کرد. البته چند سال بعد از انقلاب، گروه‌هایی به مبارزه‌ی مسلحانه روی آوردند اما آنها حرکتی متضاد با حرکت‌های آن زمانِ جامعه‌ی ایران داشتند. در اصل، آن مبارزات مسلحانه نه تنها به نتیجه نرسید بلکه به مبارزات مسالمت‌آمیز و مدنی‌ای که ما و دیگران در آن زمان شروع کرده بودیم ضربه زد. همین مبارزات مسلحانه فضا را به شدت پلیسی و امنیتی کرد.

سوال- اگر پارادایم بین‌المللی را فعلاً در نظر نگیریم، که البته در تأثیر آن شکی نیست، به نظر میرسد که برخی از گروه‌های سیاسی درون ایران از همان ابتدا بر آن بودند که حکومت ایران اصلاح‌پذیر نیست. چنین اعتقادی مبتنی بر نمونه‌هایی از وضع قوانین تبعیضآمیز علیه زنان از همان ماه‌های اول انقلاب، یا ربوده شدن و اعدام بسیاری از اعضای گروه‌های اعتقادی و سیاسی بود. فارغ از سالهای اول، دهه‌ی نخست انقلاب که شاهد مرگ گروه‌های سیاسی مختلف بود، بسیاری را به این نتیجه رسانده بود که حکومت ایران اصلاح‌پذیر نیست. در حالی که حرکت‌های مدنی که شما به آن اشاره کردید، اساساً بعد از این دهه شروع به رشد کرد. شما بعد از تجربه‌ی دهه‌ی اول انقلاب به چه می‌اندیشیدید؟ آیا حکومت را «اصلاح‌پذیر» میدانستید؟ آیا حکومت را «تسلیمپذیر» می‌شمردید؟

پاسخ- به نظرم عامل اصلی دنبال کردن چنین رویکردها و اقداماتی توسط ما، رسیدن به جمع‌بندی در رابطه با ضرورت تغییر زیربنایی و دگرگونی‌ بود؛ تغییراتی زیربنایی‌ که برای ایجاد فضای دموکراتیک و پایدار ضرورت دارد. برای دستیابی به دموکراسی و توسعه‌ی پایدار و عدالت فراگیر به این تغییرات زیربنایی نیاز داریم. در پیروزی انقلاب، مخصوصاً در شش ماه آخر منتهی به پیروزی انقلاب، یکی از انتقاداتی که علیه مشی مسلحانه طرح می‌شد همین بود. من الان از این جایگاهی که ایستاده‌ام به آن مبارزه‌ی مسلحانه در زمان شاه نیز نقد دارم، هر چند آن را اجتناب‌ناپذیر می‌دانم. به قول مرحوم بازرگان، به وجود‌آورنده‌ی انقلاب خود «اعلی‌حضرت» بودند! منظورم این است که این سیلی که وجود داشت اجتناب‌ناپذیر بود اما مشی نادرستی بود.

سوال- اگر با همین تجربه برگردید به سالهای قبل از انقلاب، آیا مشی مسلحانه را ادامه می‌دهید یا به دلیل تغییرات اساسی‌ای که الان به آن اشاره کردید، به حرکتهای اصلاحی روی می‌آورید؟ اگر با این تجربه به گذشته برگردید چه میکنید؟

پاسخ- اگر همین‌گونه به عقب برگردیم، من مشی شریعتی را پی خواهم گرفت که در حسینیه‌ی ارشاد نوعی کار فرهنگی بلندمدت را دنبال می‌کرد. بازرگان و جبهه‌ی ملی هم همین کار را می‌کردند. من هم اگر به آن موقع برگردم چنین مشی‌ای را انتخاب می‌کنم. در حالی که بزرگان مجاهدین و چریک‌های فدایی و گروه‌های دیگر که بعدها مشی مسلحانه داشتند مشی فرهنگی را در سال‌های قبل از دهه‌ی ۴۰ دنبال می‌کردند.

افرادی مثل بیژن جزنی و مصطفی شعاعیان، که جوان بودند و بین ۳۰ تا ۴۰ سال داشتند، به دلیل فشاری که از سمت حکومت به ایشان آمد، به مبارزه‌ی مسلحانه روی آوردند. الان که نگاه می‌کنم می‌بینم که این روند باید انجام می‌شد، هر چند عقلایی نبود. این را هم بگویم که در سال ۱۳۵۴، در هفت هشت ماهی که با برادرم ساسان و دوستان دیگر در زندان بودیم و آنها هنوز اعدام نشده بودند، در همان دوران، این افراد به این نتیجه رسیده بودند که مشی مسلحانه خطا است و می‌خواستند اگر اعدام نشوند، مشی حزبی را به جای مشی مسلحانه اتخاذ کنند.

اما در پاسخ به پرسش شما، اگر به گذشته برگردم مشی تحزب را انتخاب خواهم کرد. دهه‌ی اول انقلاب هم که اشاره کردید، از همان ابتدا حکومت به تدریج نشان داد که اصلاح‌پذیر نیست ولی نشانه‌هایش همان تظاهرات اسفند ۵۷ علیه حجاب اجباری بود یا در سال ۵۸ که جوان و نوجوانِ مجاهد که فقط نشریه می‌فروختند، یا چریک‌های فدایی که فقط جوان‌هایشان نشریه‌ی «کار» را می‌فروختند، توسط حزب‌اللهی‌ها کتک می‌خوردند و حکومت هم اعتنا نمی‌کرد. اما چون فضای انقلابی بود و حکومت هنوز مستقر نشده بود این خط‌کشیِ قاطع و شفاف نبود و همچنان چانه‌زنی وجود داشت؛ مثلاً زمانی که مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دکتر یزدی می‌رفتند و به طور خصوصی به آقای خمینی اعتراض می‌کردند و آقای خمینی هم سیاستمدارانه قولی می‌داد و تا مدت‌ها افراد را ناامید نمی‌کرد. وگرنه این مسئله درست است که حکومت نشانه‌های خشونت‌ورزی و انجماد خود را از همان اوایل نشان می‌داد. از همان اول تعدادی از بهائیان و مارکسیست‌ها را دستگیر و اعدام کردند و برخی را هم که دزدیدند و هنوز بعد از ۴۰ سال هیچ خبری از ایشان نیست.

در هر حال، سیاسیون تصور می‌کردند که اوضاع مشوش اول انقلاب طبیعی است و بعد اصلاح می‌شود. البته بعد از اینها، به دلیل تندروی‌های داخلی جنگ شروع شد و هر کاری که می‌خواستیم بکنیم می‌گفتند که الان جنگ است و مگر شما ستون پنجم دشمن هستید که می‌خواهید اصلاح کنید و تغییر به وجود آورید.

سوال- پس چرا بعد از همه‌ی این مشاهدات و تجربه‌ها، تازه امید به اصلاحات از میانه‌ی دهه۷۰ شروع شد و رشد کرد؟ بعد از تمامی این برخوردها با مخالفان؟ چرا همه‌ی این تحلیل‌ها بعد از بیست سال به جمعبندی در «اصلاحات» رسید؟

پاسخ- بگذارید اینگونه پاسخ دهم: در سال ۵۷، در شش ماه آخر که انقلاب اوج گرفت، تصور من به عنوان یک جوان سی ساله در زندان، و حتی بسیاری از افراد در بیرون از زندان، این بود که انقلاب و روند طولانی‌مدت تحول از پایین به بالا در حال رخ دادن است. همه‌ی ما از انقلاب الجزایر و حرکت‌های آزادی‌بخش در ویتنام خبر داشتیم و تصور می‌کردیم که برای دستیابی به ساختاری جدید باید تحولات از پایین رخ دهد و مردم در بلندمدت بتوانند ساختار سیاسی را تغییر بدهند. در یک فرایند انقلابیِ بلندمدت اینگونه باید می‌شد. اما آن روند انقلاب عمیق قطع شد و شاه رفت و خمینی آمد و تغییرات شکلی صورت گرفت. اسم شورای ملی به شورای اسلامی تبدیل شد. اما بافتار همان بافتار قبلی بود و حتی ساختار نیز همان ساختار قبلی بود و تغییرات ساختاری رخ نداد.

حالا این حرف‌ها را این‌طور می‌خواهم به سؤال شما مرتبط کنم که در سال ۷۶ که اصلاحات آمد، اصلاحاتی از بالا بود. یک حرکت اصلاحی در سطوح بالای حکومت در حال رخ دادن بود. متأسفانه تغییراتی از پایین انجام نشد. مردم جانشان به لب‌ رسیده بود و خاتمی هم شعارهای خوبی می‌داد که به آنها هم باور داشت. مردم هم که خسته بودند و به دلیل سرکوب امکان قیام نداشتند، آمدند و به او رأی دادند.

در دوران هاشمی اعتراض‌هایی در شهرهای مشهد، اسلام‌شهر و شیراز رخ داد که همگی سرکوب شد. از این رو مردم دیدند که خاتمی شعارهای خوبی می‌دهد درباره‌ی عدالت و دموکراسی و «ایران برای همه‌ی ایرانیان»، که می‌تواند از طریق انتخابات به دست بیاید. بنابراین، آمدند و در انتخابات شرکت کردند. مردم می‌دانستند که به سحابی و جبهه‌ی ملی هم نمی‌توانند رأی بدهند اما آمدند و به خاتمی رأی دادند؛ خاتمی‌ای که وزیر هاشمی بود و به دلیل اختلاف با او استعفا داده بود. بنابراین، روی آوردن به اصلاحات در سال ۷۶ به این صورت بود. به دلیل امیدی بود که این امید هم خیلی زود در لایه‌های بسیاری از بین رفت.

دو سال از اصلاحات که گذشت، همه متوجه شدند که با اصلاحات از بالا، یعنی با چیدن آدم‌های خوب از بالا، و مجلس خوب داشتن تغییری رخ نمی‌دهد. در سال ۷۸ داستان کوی دانشگاه اتفاق افتاد؛ در سال ۷۹ هم ملی-مذهبی‌ها دستگیر شدند. مردم فهمیدند که تا در پایین تغییرات رخ ندهد، تغییرات در بالا، چه تغییرات رفرمیستی، چه تغییرات انقلابی و کودتایی، فایده‌ای ندارد. برای اینکه بتوانیم به تغییر پایدار برسیم باید قاعده‌ی جامعه تغییر کند. جنبش‌های اجتماعی همچون دو ماراتون هستند و نه دو صد متر. در دو ماراتن باید دوید و ادامه داد تا به تدریج زیرساخت‌ها و مبانی ایجاد شود تا بتوان بنای محکمی بر آن استوار کرد.

سوال- با توجه به این جمع‌بندی، اینکه حکومت اصلاحپذیر باشد یا نباشد، و حکومت از چه نوعی باشد، در تعیین نحوه و شیوه‌ی مبارزاتی شما دیگر تأثیری ندارد و ۴۵ سال قبل هم شما همین مشی را در پیش می‌گرفتید. درست است؟

پاسخ- بله! درست می‌گویید. چه این حکومت به همین شکل ادامه یابد، چه تندتر از این شود، مثل روی کار آمدن یک رئیس جمهور جوان انقلابی، چه حکومت عوض شود، چه همین حکومت فضا را زیر فشار داخل و خارج بازتر کند، در هر صورت، ما باید کار خودمان را انجام دهیم. باید این مبانی را استوار کنیم. کار ما این است. هر کسی می‌خواهد بیاید و برود، کودتا بکنند و نکنند، هر چه بشود ما باید کاری را که صد سال است نگذاشته‌اند بکنیم انجام دهیم. ما باید این کارِ زمان‌برِ تقویت سپهر عمومی را انجام دهیم. این دو صد متر نیست بلکه ماراتن است. اگر می‌خواهیم به توسعه‌ی پایدار برسیم باید به این مسیر برویم. اگر بخواهیم به بهار پایدار (و نه بهار عربی) برسیم باید بتوانیم جنبش‌های مطالبه‌محور، جنبش‌های کارگری، جنبش‌های معلمان، جنبش‌های مختلف مدنی و … را دنبال کنیم. جنبش مسالمت‌آمیز و خشونت‌پرهیز اجتماعی را باید به صورت علنی تقویت کرد. من در کانال تلگرامی‌ام هم علناً اعلام کرده‌ام که چه حکومت برایش خوشایند باشد چه نه، چه من را داخل زندان ببرند چه نه، ما باید این کار را بکنیم.

اتفاقاً اگر حکومت عاقل باشد می‌فهمد که ماندگاری‌ِ خودش هم وابسته به تقویت این جنبش‌های مطالبه‌محور صنفی و آرام است. اگر تجربیات آمریکای لاتین، اسپانیا و شیلی را بخوانند و اجرا کنند، حتی برای ماندگاری خودشان هم که شده، البته در چارچوب منافع ملی، باید به سمت انسجام ملی و آشتی ملی بروند. اما اگر زر و زور پیشه کنند، این وضعیت پایدار نخواهد ماند. اقتدارگرایی تا ابد نمی‌تواند ادامه بیابد.

سوال- آقای صمیمی، با توجه به تجربه‌هایتان چه‌راهی پیش رو می‌بینید؟

پاسخ- کنشگران سیاسی باید بکوشند با پرداخت هزینه‌ی مشارکت در فعالیت مسالمت‌آمیز ارزش‌های مدنی و صنفی را تقویت کنند. چرخه‌ی فعلی چرخه‌ی خشونت-سرکوب است. در حالی که باید به سمت چرخه‌ی جنبش-گفتگو برویم. روشنفکران نباید فقط مقاله بنویسند و حرف‌های روشنفکرانه بزنند و دستور بدهند و نسخه بپیچند که باید این یا آن کار را بکنیم. پس چه کسی باید این حرف‌ها را به کار ببندد؟ قطعاً من و تو. روشنفکران فراموش کرده‌اند که بالاخره کسی باید این جنبش‌ها را پیش ببرد. در هر صورت باید این جنبش مطالبه‌محور را در میدان و خیابان تقویت کنیم. این جنبش فشار خواهد آورد به استبداد و وقتی فشارها بیشتر شود، مستبدان سرانجام گفتگو می‌کنند. این چرخش جنبش-گفتگو است که نهایتاً در فرایند تکامل خود به توسعه‌ی پایدار می‌رسد. روشنفکر و کنشگر اجتماعی باید به خشونت‌پرهیزی پایبند باشند و اگر طرف مقابل ظالم باشد، در منش و رفتار دقیقاً نقطه‌ی مقابل آن باشند. اگر خشونت می‌ورزد ما نقطه‌ی مقابل باشیم. البته کار در سطح قاعده‌ی جامعه نباید ما را دچار دوگانه‌ی اشتباه فرد و سیستم کند. افراد باید به صورت فردی درست شوند اما این تغییرات در سطح فردی ممکن نیست مگر آنکه «جماعت»ها (community) هم درست شود. مثل جنبش‌های مطالبه‌محور که جنبش‌های جمعی هستند. افراد در این جماعت‌ها از لحاظ اخلاقی بهبود پیدا می‌کنند. در کارهای جمعی است که این رشد فردی رخ می‌دهد.

تاریخ انتشار : ۶ دی, ۱۳۹۹ ۱۲:۰۵ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

این‌جا، کس به‌کینه آلوده نیست

من جنگ را دیده‌ام. من دیده‌ام مردمانی را که هفتاد کیلومتر به‌دور از شهر به جست‌وجوی آب، به‌ما رسیده بودند. و دیدم یزید را که آب بر آن‌ها بست. من جنگ را دیده‌ام. من دیده‌ام زنی را در بیابان‌های خشک، بی ریالی در مشت؛ راه می‌جست. به‌جایی که نمی‌دانست کجاست.

مطالعه »
بیانیه ها

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

تیغ خشونت

در استقبال از صدور حکم جلب بین‌المللی نتانیاهو و گالانت به اتّهام ارتکاب جنایت علیه بشریّت!

دروغ و جنگ درسیاست امریکا

۲۵ نوامبر، روز جهانی رفع خشونت علیه زنان، تداوم خشونت و نقض حقوق اساسی زنان در ایران

یک نیمه‌روز

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد