پنج دهه از حیات سازمان چریکهای فدائی خلق ایران گذشت، اگرچه ظاهرا زود گذشت، اما رویدادهایی تلخ و شیرین را پشت سر نهاد. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران از بدو تشکیل، تاکنون مهم ترین و تأثیرگذارترین گروه جنبش ضددیکتاتوری ضدامپریالیستی ایران بوده، که توانست تأثیر شگرفی در جامعه روشنفکری ایران به جا بگذارد. سازمان ما، بیش از یک دهه پس از کودتای آمریکایی – انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پرچم مبارزه را دگربار برافراشت تا به اتکا مبارزه مسلحانه، تنها روش ناگزیر مبارزه با دیکتاتوری بتواند بر سکون و سکوت حکمفرما شده پس از کودتای ۲۸ مرداد فائق آید. بنیانگذاران سازمان بر آن بودند تا سکوت گورستانی دوران دیکتاتوری شاه را برهم زنند و تا پس از آن شیوه مبارزه برای تحقق آزادی و عدالت اجتماعی و سوسیالیسم را سازمان دهند، مبارزه ای که در آن، نیروی پیشاهنگ بتواند راه سازماندهی توده های وسیع زحمتکشان را بگشاید. در آن سالهای سیاه اختناق، زنان و مردان فدایی جان خود را بر کف گرفتند و صدها تن از آنان، گرانبهاترین گوهر وجود انسانی را نثار کردند تا بن بست راه مبارزه را بگشایند و در این راه سترگ پرشورترین، فداکارترین و آرمان خواه ترین فرزندان ایران را نیز جلب و جذب خود نمود.
سرانجام سازمان با به حرکت درآمدن موج انقلاب در ۱۳۵۶ و آزادی زندانیان سیاسی در ۱۳۵۷، در موقعیت بهتری قرار گرفت و به جذب نیروهای جدید به ویژه در بین جوانان پرداخت و در میان سازمانهای گوناگون چپ مارکسیستی پس از انقلاب، سازمان به صورت بزرگترین آنها ظاهر شد. اما وقوع انقلاب بهمن ۵۷ تلنگری بود به سازمان تا نفی مبارزه مسلحانه را قطعی و به ضرورت سازماندهی سیاسی – تشکیلاتی برسد. بدین ترتیب توانستیم از یک گروه بسته چریکی به یک سازمان سیاسی سراسری فراروئید که می توانست بر روند اجتماعی – سیاسی جامعه انقلاب کرده، تاثیرگذار باشد تا بدانجا که در سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ نیز به عنوان بزرگترین سازمان منتقد حاکمیت برآمد انقلاب بهمن ۵۷ یعنی جمهوری اسلامی محسوب می شد.
جنبش فدائیان در طول حیات ۵۰ ساله فراز و نشیبی بسیار را سپری می کند و به عنوان سازمانی که در ادوار گوناگون، تاکتیک های متفاوت در ساختارهای مختلف را تجربه کرده، نهایتا در قامت سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت – رخ می نماید. متاسفانه سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت – متحمل انشعابات پی در پی احساسی و بعضا غیرواقع بینانه شد و گرچه لطمات جبران ناپذیر به سازمان وارد کرد، اما بر عزم ادامه دهندگان راه رفقا بیژن و حمید خللی وارد نکرد. اگرچه گذشت و اتفاق افتاد، آنچه که نباید اتفاق می افتاد، ولی سازمان با عبور پیروزمندانه از دالان مشکلات و موانع بر سر راه، سرانجام در کنگره ۱۸بر طالبان حذف سازمان را فایق آمد و سیاست حفظ هویت مستقل سازمان را سرلوحه قرار داد، هرچند در وانفسای تلاش برای حذف سازمان و مقاومت حافظان تنازع بقا و حفظ سازمان، برآیند این دو نیروی سیاسی واگرا، به حفظ و مانده نگهداشتن سازمان انجامید.
اینک هنوز سازمان افتخار می کند در قامت فدائیان خلق – اکثریت – وارث بیش از نیم قرن پیکار برای عدالت اجتماعی، آزادی، زدودن تبعیض و محو استبداد می باشد. در این ۵۰ سال گذشته، جنبش فدائی در قواره سازمان هایی کماکان، پیشروترین و بالنده ترین نیروها را گرد خود فراهم آورده است تا جائی که سازمان ما هنوز به عنوان بخش عمده و میراث دار جنبش فدایی محسوب می شود، و همچون گذشته خود را وفادار به سوسیالیسم و عدالت اجتماعی و دمکراسی می داند و در مقام نمایندگی بخشی از تاریخ مبارزات کارگران، زحمتکشان و اقشار فرودست و تهیدست ایران قرار می گیرد. سازمان در راه آمده تا بدینجا همواره با موانع و سیاست های انحلال گونه مواجه شده است که هویت مستقل و هستی اجتماعی آن را هدف قرار داده بودند، نمونه مشخص و نچندان دور آن تلاش جهت ادغام سازمان در حزب چپ ایران مزین به پسوند فدائی خلق بود. بدین خاطر مدتها بحث بودن یا نبودن سازمان در سطح سازمان مطرح شد که علیرغم غیرضروری بودن ادغام، دغدغه ذهن شده بود.
چنانچه بحث های طولانی بقرار اینکه تکلیف آینده این گذشته یعنی سازمان را چاره چیست؟ ادامه کنشکری سازمان باید به صورتی باشد تا حزب را تضعیف نکند یا اینکه سازمان کماکان در موقعیت سامان کنشگر بماند یا به مثابه سامان وحدت وارد فاز ادغام معرفی شود؟ خوشبختانه این پرسش ها با پاسخی راسخ، به نتیجه ای انجامید که سازمان فناناپذیر و حذف ناپذیرست و حفظ هویت مستقل آن امری لازم الاجر است. من در هنگامه بحث نظری در صف حامیان حفظ هویت مستقل سازمان بوده و در راه بازداشتن طالبان حذف سازمان از هیچ کوششی دریغ نکردم و آنگاه که حفظ و بقا سازمان تضمین گردید، و زمانی خیال همگان راحت شد که مشخص شد، سازمان خواهد ماند.
اینجا باید از رفقای طالب حذف سازمان بپرسم چرا حفظ هویت مستقل سازمان، شما را نگران می کند؟ شما از رهگذر فنای سازمان چه هدفی را دنبال می کنید؟ چاره خطاهای محاسباتی سالیان گذشته، تکرار آنها نیست، بلکه باید خطاهای محاسباتی را بازخوانی کنید تا بار دیگر سبب گریز از سازمان نشوید. ضمنا قرار نیست که امروز بخاطر روی برتافتن از خطاهای سیاسی گذشته، سازمان را به مسلخ حذف و انحلال بکشانید. از طالبان حذف سازمان می پرسم چرا تداوم حفظ هویت مستقل سازمان ، شما را نگران می کند؟ شما با چنین رویه ای هنوز مابه ازآء تقویت حزب چپ را انحلال سازمانهای فدائیان می دانید.
خوشبختانه فعلا موضوع ادغام سازمان در حزب منتفی شده است، اما هنوز جای نگرانی هست. چون اراده ای در سازمان هست که بقا و تداوم حفظ سازمان را در خدمت اهداف خود نمی بیند. بنابراین گزاره ای مبنی براینکه فعالیت سازمان تا کنگره ۱۹ ادامه خواهد داشت، نشاندهنده مقاومت رفقای خواهان بقا سازمان فدائیان اکثریت است که اراده مصمم هواداران بیرون از دایره سازمان را نیز تعین مادی بخشید.
اما با این وجود هنوز جای نگرانی هست و مقید بودن به کنشگری مستقل سازمان تا کنگره ۱۹ پاشنه آشیل محسوب می شود که بهر ترفندی که بشود، نسخه انحلال سازمان به روش ادغام در حزب چپ را از روی میز برنمی درند. بهرحال ما نیز در برابر آنان خواهیم ایستاد. چون بر مدار بقا سازمان و حفظ هویت مستقل آن حرکت می کنیم. اگرچه پیرامون زمان برگزاری کنگره آتی سازمان نیز جای خوشبختی دارد، زیرا نه قرار « برگزاری کنگره ۱۹ حداکثر تا یکسال آینده رای کافی نیاورد » و نه « قرار پیشنهادی برگزاری کنگره آتی تا ۹ ماه آینده جهت ادغام سازمان در حزب چپ رای کافی را احراز نکرد.» اما ناکامی طالبان انحلال سازمان مبین این نکته هم هست که در آینده نیز عجله کنندگان در انحلال سازمان جهت محو از سپهر سیاست ایران شکست قابل توجهی خواهندخورد. ما هنوز به عنوان یک نیروی مستقل در کنار حزب و شانه به شانه راه زیادی در پیش داریم.
نکته چالش برانگیز دیگر را از پیام حزب چپ ایران (فدائیان خلق) به نیروهای چپ داخل کشور – ۱۸ بهمن ۱۳۹۷ (۷ فوریه ۲۰۱۹) – استخراج می کنم که در آن تصریح می شود « ما اولین گام را برای غلبه بر پراکندگی چپ برداشته ایم. » تعجب برانگیز است رفقای برائت کننده از سازمان خلاف واقع گوئی می کنند. زیرا حزب چپ ایران ملقب به فدائیان خلق موجد تجمع نبوده، نیست، بلکه خود نتیجه تجمع برگشت رفقای دیروز رفته از سازمان هستند که امروزه به سازمان پیوستند. خطاب به آنها می گویم رفقا ! حزب چپ اولین گام برای غلبه بر پراکندگی نیست، بلکه محصول اولین گام رفقای سازمان و به تبع آن برخی رفتگان و جداشدگان از سازمان در دهه ۶۰ می باشد. کسانی که عامل وحدت نبوده و شوربختانه مسبب تفرقه و پراکندگی در جنبشس فدائی بوده و نقش موثری در تضعیف پتانسیل سازمان فدائیان اکثریت – و به تبع آن جنبش فدائی داشتند. گرچه حزب چپ عنوان می کنند این اقدام یعنی تشکیل حزب چپ ، سرآغازی می باشد برای پایان پراکندگی دردآور در جنبش چپ ایران، ولی چندان اطمینان وجود ندارد که ترسم نرسند به مقصد، مقصدی که همانا آرزوی رسیدن به وسیع ترین همکاری و اتحاد در صفوف آن می باشد. امید دارم که این شروع، به خروجی دیگری از حزب چپ نیانجامد. و اما اینکه حزب چپ کانون اصلی فدائی تباران شد، خیلی خوبست اما بسیار بسیار دیر اجرایی شد پرسیدنی ست که راستی چه پتانسیل چشمگیری در حزب چپ ایران – فدائیان خلق – هست و فکر می کنید در سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت – نیست که نمی تواند ضمن حفظ استقلال تشکیلاتی، دیگر نیروهای چپ های پراکنده پرشماری که آرزوی بهروزی مردمان میهنمان را دارند بسوی خود بکشاند؟
مهرزاد وطن آبادی