در ۲۸ خردادماه ۱۴۰۰ بار دیگر کشورمان شاهد اجرای نمایش انتخابات ریاست جمهوریی خواهد بود که ولایت مطلقه فقیه و تمام جناحهای قدرت، سیاستمداران و نظریهپردازان متصل به نیروهای سیاسی وفادار به رژیم، همصدا با هم، آن را انتخاباتی بسیار حساس و حیاتی اعلام میکنند و حضور مردم را در آن بسیار ضروری میدانند. اکنون رژیم جمهوری اسلامی به بحرانهایی بزرگ و عمیق مبتلاست. وضعیت کنونی در عرصه امور داخلی و خارجی پایههای رژیم را به شدت متزلزل کرده است. وضعیت کشور وارد مرحله حساسی شده که پیامدهای آن ، نتیجه تضاد آشتیناپذیر میان حاکمیت با منافع ملی و خواستهای اکثریت مردم است، که بیشتر از قبل و به شکلهایی مختلف گریبانگیر حاکمیت میشوند. یکی از مشخصههای این وضعیت حساس، روند ریزش پردامنه و بیوقفه پایگاه اجتماعی حکومت است که درعینحال حیطه عملکرد و توان سرکوبگری رژیم در رویارویی با پیامدهای این تضاد آشتیناپذیر بین مردم و حکومت ولایی را دائماً محدودتر و سخت تر کرده است.
فساد فراگیر و نحوه توزیع بشدت ناعادلانه منابع و ثروت کشور، باعث افزایش بی سابقه فاصله طبقاتی در جامعه گردیده لذا اکنون هدف اساسی سران حکومت حفظ نظام سیاسی حاکم به هر قیمتی است. رژیم با ارزیابی تحولات کشور و با علم به عدم سازمان یافتگی اعتراضها، اعتصابها و تجمع های مردمی، برای به انحراف کشاندن این اعتراضات ، سعی در به انحراف کشاندن اهداف اصلی اعتراضات عمومی با ایجاد برخی تغییرات صوری و برای حفظ نظام سیاسی فاسد کنونی است، چرا که حاکمیت میداند توازن نیرو در درون کشور بهدلیل در دست داشتن قدرت سرکوبگری شدید، بهنفع حکومت است. بر همین اساس، همه جناحهای رقیب در داخل حکومت، با همه اختلافهایشان با همدیگر اما بهمنظور ممانعت از حرکت مردم برای تعیین سرنوشت و سرکوب آنان، با یکدیگر بهطورمتحد بر محور اطاعت از ولایت مطلقه فقیه عمل میکنند.
جمهوری اسلامی اکنون به مرحلهای از رشد خود رسیده که در آن ، نقش مردم به کارگران موقتی انتخابات کاهش یافته و در این بین حق شهروندان برای مشارکت در تعیین سرنوشت جمعی خود صرفا به روز انتخابات و برگه رایی که به داخل صندوق میاندازند محدود گردد و مطالبهگری و ایفای نقش آنان در فاصله دو دوره انتخاباتی تقریبا بهطور کامل نادیده گرفته شود. در وضعیت فعلی که تمام مسئولیت اداره کشور بر عهده نهاد رهبری قرار گرفته، اصلاح طلبی دیگر پایگاه موثری در حکومت ندارد. در چنین وضعیتی سیاست راهبردی تعامل در حکومت موضوعیت خود را از دست داده است.
اکنون فشار افکار عمومی بر روی حکومت در جهت ایجاد تغییرات بنیادین در جامعه و در کنار طرد اصلاح طلبان و اصول گرایان توسط مردم و نارضایتی گسترده آنها، به همراه ناکارآمدی و فساد گسترده در تمامی ارکان حکومت، تمایل به براندازی را در بین مردم به شدت افزایش داده است. حاکمیت سعی در تأثیرگذاری بر افکارعمومی و همچنین مهار تحولات و هدایت آنها با گرم کردن تنور انتخابات نمایشی، توهمپراکنی در زمینه آمارهای اقتصادی و اقدامهای سیاسی، همچنین وعدههای دروغین مسئولین و بهرهگیری خدعهگرانه از آنها، آشکارا کاربرد خود را از دست داده و توجیهگری سیاستمداران و تحلیلبافان پر سر و صدای مدعی اصلاحپذیری نظام نیز، در بین مردم به مضحکهای مبتذل تبدیل شده است.
اکنون در داخل کشور مهمترین خطری که میتواند کلیت حکومت جمهوری اسلامی را بهطور جدی تهدید نماید در اولویت اول، تحریم انتخابات و در نتیجه ساقط کردن حاکمیت از مشروعیت آن هست. تحولات سالهای اخیر نشانگر پویایی فرایند دگرگونی در ذهنیت جامعه، حرکت های مدنی، اعتراض های صنفی، و خیزش های تودهای در به چالش کشیدن رژیمی است که تنها راه مدیریت بحران های پی در پی را در تشدید جو اختناق و سرکوب می بیند.
تنها وظیفه این انتخابات ، برای اصحاب قدرت و بهویژه شخص خامنهای، نمایش حضور مردم به منظور اعلام مشروعیت حکومت، در راستای نشان دادن ثبات نظام و اقتدار حکومت است. با رشد آگاهی تودههای زحمتکش و اقشار تهیدست از وضع فلاکتبار و جایگاه پایینشان در اقتصاد کشور، برای رژیم این آگاهی توده های جان به لب رسیده، با بسیج و سازماندهی اعتراضهای درحال گسترش تودهها، خطر اصلی و مهلک برای حکومت ظلم و جور و فساد است و آیندهاش را به شدت تهدید میکند. عدم مشارکت آگاهانه مردم، نشانگر رشد سیاسی جامعه ایرانیست. اکنون بایستی تصمیم به نرفتن پای صندوق را تدارک انتخاباتی آزاد برای عبور از جمهوری اسلامی دانست که از طریق نه گفتن به انتخابات فرمایشی در بین مردم، در حال شکل گیریست. تحریم انتخابات حکومت در این چهل و دو سال هیچگاه به اندازه امروز آگاهانه نبوده است. اکنون شاهد بلوغ سیاسی جامعۀ ایرانی در اهمیت دادن مردم به نوع استفاده از حق رایشان هستیم. بیشترین بخش از عدم شرکت مردم در انتخابات خصلت آگاهانه پیدا کرده و عدم شرکت در انتخابات به امری انتخابی و گزینهای فعال بین مردم تبدیل گردیده است.
سران رژیم خوب می دانند که اینبار با توجه به تجربه مردم در دهه های اخیر و بی اعتباری بیش از پیش نظریه انتخاب میان بد و بدتر ، کشاندن مردم به پای صندوق های رای ناممکن گردیده است. برهمین اساس ریزش وسیع پایگاه اجتماعی حاکمیت در پی تحولات سالهای اخیر موجب بیاعتبار شدن جایگاه ولی فقیه و همه نهادهای حکومتی گردیده و شعارهای انتخاباتی و خدعهگریهای دینی هم دیگر کارساز نیستند. کلیت نظام خود را با خطر بزرگی از جانب مردم روبرو میبیند و روشن است که کارگزاران حکومتی دیگر توان رفع مشکلات ساختاری در اقتصاد و بهبودی وضعیت معیشتی تودهها را ندارند. ازاینروی در جهت مدیریت بحرانهای پیش رو، بجای همراهی باخواست مردم، با مشت آهنین و کشتار وسیع در پریودهای زمانی پیش رو و تحمیل برنامههای ریاضتی مورد تأکید سران نظام و شخص خامنهای سعی در مهار اعتراض های عمومی دارند. در همین راستا تصمیم خامنهای به کشتار معترضین در آبانماه ۹۸، نشانگر ماهیت ضد مردمی ولی فقیه در بحرانهای درون کشور می باشد.
مردم به درستی درک کرده اند که حمایت مستقیم خامنهای از سیاستهای اقتصادی کشور بر مبنای فرضیه رشد اقتصادی از طریق ثروتمندتر شدن ثروتمندان و انباشت سرمایههای شبهخصوصی و خصوصی که در این سه دهه اجرا گردیده و حاصل این سیاستها، اقتصاد ملی کشور را بهزانو درآورده و نقطه ضعفی عظیم در آن جا سازی کرده که آماج تهاجم بی امان تحریمهای امریکا و متحدانش گردیده است. سه دهه حاکمیت خامنهای با نتایج فاجعه بار رخدادهای اخیر و شکستهای پیدرپی که نتیجه تصمیمهای داخلی و خارجی او و اطرافیانش است بهوضوح نشان میدهد که خامنهای صلاحیت رهبری کشور را نداشته و ندارد. در شرایط حساس کنونی نهاد ولایت فقیه و فصلالخطاب خامنهای در امور کشور درعمل نقطه ضعفی بزرگ و بسیار آسیبپذیر، در برابر امریکا و متحدانش است. تنها راه پیش رو حذف کامل حاکمیت ولایت مطلقه فقیه و عبور از جمهوری اسلامی و تشکیل حکومتی برآمده از مردم و با رای واقعی مردم است. این مسیر پرپیچ وخم که طی کردن موفقیت آمیز آن، نیازمند برنامهای عملی و نقشه راه مدون برای محقق ساختن مطالبات فوری مردم با همکاری و اتحاد عمل بین کلیه نیروهای مبارز مردمی امکانپذیر می باشد. برهمین اساس کلیه نیروهای ملی، مترقی و آزادیخواه چه در داخل و چه در خارج کشور بایستی بر اهمیت این موضوع واقف باشند که، برای رسیدن به دموکراسی، آزادی، و عدالت اجتماعی، همکاری عملی همه نیروها در تمامی عرصههایی که میتواند برای پیشبرد آنها به توافق رسید، مثل تحریم انتخابات پیش رو، میتواند در موفقیت مبارزه به منظور عبور از حاکمیت جمهوری اسلامی و پایهریزی آیندهای دموکراتیک و آزاد اهمیت فراوانی داشته باشد. اکنون به روشنی برای مردم معلوم گردیده است که، با جریان مبارزه هماهنگ و گسترده آنها، در عمل می توان حکومت جمهوری اسلامی را مرحله به مرحله به عقبنشینی واداشت و جنبش مردمی را از نظر کمی و کیفی تقویت نمود و در نتیجه زمینه تغییر حاکمیت جمهوری اسلامی و عبور از آن را فراهم میآورد.
در مرحله کنونی، مبارزه همزمان در سه عرصه به هم پیوسته تحقق دموکراسی، عدالت اجتماعی، و دفاع از حاکمیت ملی میتواند اشتراک منافع لازم به منظور برپایی جبهه ای گسترده برعلیه حاکمیت جمهوری اسلامی را به وجود آورد. اکنون با اتحاد همه احزاب، سازمان ها و نیروهای ملی ، مترقی و آزادیخواه، با دوری از هرگونه تفرقه و همزمان با تشدید مبارز، در عمل به تغییر توازن نیرو در روند حذف حاکمیت جمهوری اسلامی میتوان گام نهاد و فرایند گذار از دیکتاتوری و تحقق دگرگونیهای بنیادین دموکراتیک و پایدار را امکانپذیر کرد. اکنون مبارزه بر سر منافع مردم جان به لب رسیده و اصرار و تاکید بر روی خواستهای مشترک، در مبارزه زحمتکشان جزو ضرورتهایی انکارناپذیر مبارزات می باشد. تحریم انتخابات راه را برای آگاهی مردم از نیروی تاریخی خود و به حرکت درآوردن جامعه و تبدیل آن به یک نیروی عظیم برانداز تا پیروزی نهاییاش، هموار خواهد ساخت. در این بین تضاد میان خواستهای مردم و ادامه حاکمیت جمهوری اسلامی، عامل اصلی ایجاد بحرانها در درون حاکمیت است. این تضاد و بحرانهای برآمده از آن، با حرکتهای تاکتیکی شرکت در انتخابات فرمایشی تحت نظارت استصوابی و بازی با آمار و تئوری بافی طرفداران شرکت در انتخابات، برطرفشدنی نیست. راه پیش رو، برپایی جنبشی نیرومند متکی به نقش مستقیم مردم در مبارزه برای دموکراسی، استقلال، آزادیخواهی و عدالت اجتماعی و همچنین ایجاد تحولات بنیادین باهدف حذف کامل حاکمیت ولایت مطلقه فقیه و عبور از جمهوری اسلامی می باشد.
جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت) و حزب چپ ایران(فدائیان خلق) – داخل کشور، با نه به انتخابات فرمایشی و تائید برگزاری انتخابات آزاد، با پذیرش تحریم انتخابات در کنار توده های مردم کشورما ، بر پذیرش رای آزادانه ی مردم پای می فشاریم. ما مکرراً تأکید می کنیم ، تنها امری که امروز میتواند کشور را از گزند آسیبهای کلان اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاست خارجی ماجراجویانه حکومت ولایی برهاند، استقرار حکومتی مردمی است که، متکی بر آراء مردم باشد. ما در روند مبارزه به این درک مشترک رسیدهایم که رژیم ولایت فقیه اصلاحناپذیر است و چشم امید داشتن به انتخابات مهندسی شده، نمیتواند گرهی از وضعیت بحرانی موجود باز کند و شرکت در انتخابات، یاری رساندن به تلاش مذبوحانه سران حکومت بهمنظور فرونشاندن آتش خشم تودهها علیه وضعیت فاجعهبار کنونی است.
سوم خرداد ۱۴۰۰