سعید حجاریان، اخیرا در توئیتی نوشتە کە “اصلاحات صندوق محور مرد!” در این جملە، حال تا چە اندازە با آن موافق باشیم یا نە، اما حقیقت تلخی نهفتە است کە حاکی از راندن قطعی کاندیداهای واقعی اصلاح طلبان از رقابتهای انتخاباتی چە در سطح ریاست جمهوری و چە در سطح مجلس است. روندی کە از جملە در جریان دولت دوازدهم، بە توسل بە کاندیدای اجارەای و پشتیبانی و رای دادن بە روحانی کە خود فردی اصولگرا بود، منجر شد. در روند انتخابات ریاست جمهوری دور سیزدهم هم فرد شاخصی از اصلاح طلبان امکان و فرصت حضور نیافت، و کل روند چنان مهندسی شد کە سرانجام جلاد فرزندان مردم ایران، یعنی رئیسی، از صندوق رای بیرون آمد.
اما اگر “اصلاحات صندوق محور” مرد، چە چیزی می تواند جایگزین آن در چهارچوب همان گفتمان اصلاح طلبی باشد؟ البتە راندن اصلاح طلبان از حلقەهای اصلی قدرت و پاکسازی آنها از امکان دسترسی اشان بە نهادهای گوناگون حکمرانی، بە محو امکانات آنها برای حضور از طریق نهادها و ارگانهای خود، از جملە در زمینە رسانەای منجر نشدەاست و همین بە دامن زدن گفتمانی منجر شدە کە بازگشت بە جامعە، و یا بقولی زندەکردن گفتمان “اصلاحات جامعە محور” را مورد توجە قرار دادەاست. هرچند در میان طیفهای راست این جریان در این خصوص هشدار دادە می شود کە فراموش کردن صندوق، می تواند عملا بە معنای تقویت رادیکالیسم و بنابراین درافتادن با کل سیستم باشد.
سعید حجاریان لااقل تا این مرحلە یک موضوع واقعی را مطرح می کند. جو عمومی جامعە و نیز تمهیدات حاکمیت همە حاکی از آنند کە اصلاح طلبان با وجود ماندگاری در صحنە اجتماعی، اما از توان گفتمان سازی و موج سازی بمانند سابق بهرەمند نیستند و عملا کشور وارد فاز سیاسی دیگری شدەاست کە عمدتا زیر عنوان “گام دوم انقلاب” خامنەای توصیف می شود. و اگر، بنا بر انقلابی گری باشد، پس اصلاحات نمی تواند موضوع باشد و همین امر اصلاحات را کە از جملە یکی از پایەهایش امکان برخورداری از تمهیدات حاکمیتی است بە عقب راندە، و هر روز امکان دسترسی آن بە قدرت را کمتر و کمتر می کند.
در گستردەترین معنای خود، تنها جایگزین اصلاحات صندوق محور، کە بنوعی هم نگاە بە بالا و هم نگاە بە پایین را تجویز می کند، اصلاحات جامعە محور است. و اصلاحات جامعە محور یعنی علاوە بر روشنگری و کار گستردە سیاسی و فرهنگی، بە معنای سازماندهی طبقات و گروههای اجتماعی مردم جهت طرح مطالبەهایشان هم هست. و این یعنی ایجاد جنبش اجتماعی، البتە بدون بکارگیری رادیکالیسم، و برای تغییر در ساختارها. ساختارهائی کە عملا در طول زمان منجر بە بیرون راندن بیشتر تمام نیروهائی می شوند کە خلاف رهبر و اعوان و انصارش می اندیشند و سیاست تدوین می کنند.
با این حساب آن بخش از اصلاح طلبانی کە بە ایدە اصلاحات جامعە محور می رسند، اندک اندک با نیروهای اپوزیسیون مسالمت جو وجە اشتراک بیشتری پیدا می کنند و این منجر بە تقویت پایە اجتماعی گرایش تغییر (حداقل در زمینە ساختارها) در کشور می شود.
بی گمان حاکمیت هم تمامی این روندها را زیر کنترل دارد، و رصدشان می کند؛ اما فعلا گمان آن نمی رود بخواهد از طریق حذف قطعی اصلاح طلبان بە مصافشان برود. جمهوری اسلامی، کماکان اصلاح طلبان را تحمل می کند، زیرا کە هرگونە مهندسی اجتماعی آنان پیامدهای ناگواری برای کل سیستم خواهد داشت.
درست است کە جمهوری اسلامی از توان سرکوب بالائی برخوردار است، اما هرگونە تغییر رادیکال مناسبات مابین نیروهای اجتماعی و سیاسی در بطن جامعە، می تواند خیلی سریع آنان را با وضعیت غیر قابل پیش بینی مواجە کند.
اصلاح طلبان، یا حداقل بخشی از آنان، امکان گرویدن بە فاز اصلاح طلبی جامعە محور را دارند و هم اکنون طیفی از آنان در این عرصە فعال اند. اما باید نشست و دید کە آنان در چە حدودی از توانائی پیشبرد کار در این زمینە برخوردارند. تحرکات اجتماعی مطالبە محور، از جملە می تواند یکی از شاخصهای پیشروی آنان باشد. در غیر این صورت آنان در بطن اجتماع هم بتدریج کم رنگ و کم رنگتر خواهند شد.