از زمان انتخابات پارلمانی در سپتامبر گذشته، درباره بحران حزب چپ بسیار نوشته و گفته شده است. واضح است که نتیجه ویرانگر و بد انتخابات، خود نتیجه یک کمپین بد انتخاباتی بود، که حاصل و عملکرد آن، محدود شدن هر چه بیشتر حزب در نهادهای پارلمان و نهادهای تصمیم گیری دولتی شده است.البته کاهش خزنده آراء حزب که بیشتر از نصف آن را از دست داد و به ۴.۹ درصد رسید، دلایل ساختاری دارد که برای مدت طولانی نادیده گرفته شده است. تز این مشارکت این است که به این دلایل ساختاری، حزب باید نتیجه گیری کند و تصمیمات استراتژیک بگیرد تا بقای سیاسی خود را تضمین نماید. از سوی دیگر، اگر به وضعیت موجود خود ادامه دهد، سقوط آن فقط یک موضوع زمان است.
به نظر می رسد سه دلیل ساختاری برای افول حزب چپ،اصلی باشد: از دست دادن پایگاه انتخاباتی حزب چپ در شرق، ظهور مجدد حزب سوسیال دموکرات”SPD”، و همچنین اختلاف نظر بدنام حزب در مورد مسائل کلیدی اجتماعی و فلج شدن ناشی از آن از سال ۲۰۱۵. آینده حزب قابل بحث است، اما ابتدا باید این مشکلات ساختاری بررسی شود.
حزب چپ و ایالت های شرق آلمان
PDS یک حزب منطقهای آلمان شرقی بود که به دلیل نارضایتی مردم از حوزه آزمایشی نئولیبرالی “دولتهای فدرال جدید” توانست به موفقیتهای انتخاباتی قابل قبولی دست یابد. در سال های اولیه حزب چپ، این حزب همچنین می توانست از این نتایج انتخابات در شرق در سطح فدرال بهره مند شود. با این حال، چیز زیادی از وضعیت حزب چپ به عنوان یک حزب مردمی در شرق، به استثنای ایالت تورینگن، باقی نمانده است. در حالی که این حزب در انتخابات پارلمانی سال۲۰۰۹ در ایالت زاکسن تقریبا ۲۵ درصد رای دوم را به دست آورد، در انتخابات پارلمانی ۲۰۲۱ تنها ۹.۳ درصد بود. طی ۱۲ سال اخیر، حزب چپ بیش از ۶۰ درصد از رای دهندگان خود را از دست داده است.
حتی اگر دلایل متفاوت باشد، یک روند وجود دارد که نمی توان نادیده گرفت: تعداد زیادی از رای دهندگان سابق حزب چپ، افراد سالخورده ای بودند که به طور سنتی به آن رای می دادند که سال هاست دیگر زنده نیستند. و حزب سالها و تقریباً دههها از ایجاد پایگاه رأیدهندگان جدید و حفظ آن در بلندمدت بازمانده است. قابل پیشبینی بود که رایدهندگان قدیمی دیگر نتوانند در کوتاهمدت تا میانمدت به موفقیت انتخاباتی حزب دست یابند، و با این حال به سختی کاری برای ایجاد زمینههای جدید انجام شد. درعوض، آنها با تصور رهبری حزب تکیه کردند بدون اینکه بپرسند آیا این جهت گیری در درازمدت پایدار است و می تواند به نسل های جوان منتقل شود.
مجدداً، به استثنای ایالت تورینگن، حزب چپ نتوانست یک دیدگاه سیاسی-اجتماعی از سیاست خود ایجاد کند و با متحدانش برای اجرای آن همکاری کند. در شرق، به نظر میرسد که حزب بیشتر یک انجمن انتخاباتی است تا یک بازوی پارلمانی و مرتبط با پروژه جامعه سوسیالیستی. در نتیجه، این حزب در شرق در سقوط آزاد به سر میبرد و دستکم کارکنان ارشد انجمنهای ایالتی بخش”آلمان شرقی” سابق، تاکنون قادر به توقف این افول نشده اند.
یک جنبش تجمع ضد نئولیبرال
در زمان صدراعظمی گرهارد شرودر صدر اعظم آلمان، حزب علاوه بر قدرتش در شرق، توانست خود را به عنوان یک “جنبش تجمع کننده” ضد نئولیبرال در سمت چپ SPD تثبیت کند. در اواخر دهه نود و اوایل دهه ۲۰۱۲، موفقیت های انتخاباتی قابل توجهی در سطح فدرال نیز به دست آورد. اما حداکثر از این انتخابات فدرال چیزی از آن باقی نمانده است. و اکنون، شکاف در این حزب بسیار عمیق شده است.
رستاخیز در SPD، این حزب نشان داد که چگونه می تواند خود را بازسازی کند. این حزب نه تنها رهبری خود را تجدید کرد و نشان داد که قادر به مبارزات انتخاباتی است (در تضاد کامل با حزب چپ)، بلکه با یک برنامه انتخاباتی اجتماعی بسیار قابل ارائه، پا به میدان گذاست. بحران در حزب دموکرات مسیحی” CDU “نیز به کمک سوسیال دموکرات ها آمد، و این حزب به قویترین نیرو در انتخابات فدرال تبدیل شد. واز حزب چپ نیز حدود ۵۰۰ هزار نفر، به SPD رای دادند. هنگام انتخاب بین حداقل دستمزد ۱۲ یورو با چشمانداز اجرایی خوب و حداقل دستمزد ۱۳ یورو با چشمانداز ضعیف اجرایی، در نتیجه بسیاری از رأیدهندگان، SPD را انتخاب کردند.
چیز زیادی از وعده های کامل در توافقنامه ائتلاف دولت جدید به رهبری سوسیال دموکرات ها نمانده است. و با این حال SPD تقویت شده، حزب چپ را در شرایط اضطراری حاد قرار می دهد. دیگر کافی نیست که حزب SPD بهتری باشد و وجدان سوسیال دمکراتیک خود را به آنها یادآوری کند تا در انتخابات موفق شوند. علاوه بر باخت های حزب چپ در ایالت های “آلمان شرقی”سابق، و تقویت و نیرو گرفتن SPD، ستون اصلی موفقیت های انتخاباتی حزب چپ در این مناطق از بین رفته است.
حزب از سال ۲۰۱۵ فلج مانده است
از مدت ها قبل قابل پیش بینی بود که پایگاه انتخاباتی حزب چپ در شرق خواهد مرد. از طرفی، حزب سوسیال دموکرات” SPD”، چهره ای چپ از خود نشان نخواهد داد، اما چرا حزب موفق نشد راه ثابت و معتبر خود را در پیش بگیرد و دیدگاه سیاسی مستقلی ایجاد کند که رای دهندگان را در درازمدت مقید کند؟ این سومین و شاید اصلی ترین دلیل برای افول فعلی حزب چپ است: حزب هرگز نتوانست بر سر یک روایت مشترک از جهانی عادلانه تر و بهتر به توافق برسد و هرگز معنی واقعی سوسیالیسم دموکراتیک را که اغلب تبلیغ می شود بیان کند. در زمان افزایش قطبی شدن اجتماعی از سال ۲۰۱۵، این مدل گمشده اثر سمی خود را بر حزب چپ گذاشت و حزب را فلج کرده است. حزب با صداهای متفاوت و گاهی کاملاً متضاد در مورد همه موضوعات اجتماعی مرتبط به هم، نا استواری های زیادی از خود نشان داد.
رؤسای سابق حزب خانم کاتیا کیپینگ و برند ریکسینگر موفق شدند محتوای مسائل سیاسی مرکزی را روشن کنند، اما این مسائل برای سالها توسط بخشهایی از جناح پارلمانی تضعیف شد. بخشهای برجسته حزب بهجای تجزیه و تحلیل اقعیتهای اجتماعی تغییر یافته در یک چشمانداز مشترک، که به شدت مورد نیاز بود،بی توجه ماندند و این امتناع از سال ۲۰۱۵ توسط یک ائتلاف جنون آمیز ناشی از قدرت طلبی، در جناح پارلمانی حزب مورد حمایت قرار گرفت.
*- نویسنده: ماکسیمیلیان بکر” Maximilian Becker “
پنجشنبه ۲۵ آذر ماه ۱۴۰۰- ۱۶ دسامبر ۲۰۲۱