او این پرسش را ابلهانه میشمرد و در پاسخ آن میگفت: «…هیچ کس نمیپرسد فایدهی آوازِ قناری و غروبِ زیبا چیست…» اگر این چیزهای زیبا وجود دارند و اگر به یُمنِ وجود آنها، زندگی در یک لحظه کمتر زشت و کمتر اندوه زا میشود، آیا جستجوی توجیه عملی برای آنها کوته فکری نیست؟ ادبیات برای آنان که به آنچه دارند خرسندند؛ برای آنان که از زندگی بدان گونه که هست راضی هستند؛ چیز زیادی ندارد که بگوید…
ادبیات خوراکِ جانهای ناخرسند و عاصیست، زبانِ رسای ناسازگاران و پناهگاهِ کسانی است که به آنچه دارند خرسند نیستند. انسان به ادبیات پناه میآورد تا ناشادمان، ناکامل نباشد. تاختن در کنارِ روسینانته (اسب مشهور دن کیشوت*) زار و نزار و دوش به دوشِ شهسوار پریشان ِدماغ لامانچا، پیمودن دریا بر پشتِ نهنگ همراه با ناخدا اهب، (شخصیت اول رمان موبی دیک**) سرکشیدن جامِ ارسنیک با مادام بوواری***، این همه راههاییست که ما ابداع کردهایم تا خود را از خطاها و تحمیلاتِ این زندگیِ ناعادلانه خلاص کنیم، زندگیای که ما را وا میدارد همیشه همان باشیم که هستیم، حال آنکه ما میخواهیم بسیاری آدمهای متفاوت باشیم، تا بسیاری از تمناهایی را که بر ما چیرهاند؛ پاسخ گوییم.
یکی از آثارِ سودمند ادبیات، در سطحِ ِزبان تحقق مییابد. جامعهای که ادبیاتِ مکتوب ندارد، در قیاس با جامعهای که مهمترین ابزار ارتباطیِ آن، یعنی کلمات، در متون ادبی پرورده شده و تکامل یافته، حرفهایش را با دقت کمتر و غنای کمتر و وضوحِ کمتر بیان میکند. جامعهای بیخبر از خواندن که از ادبیات بویی نبرده، همچون جامعهای از کرولالها دچارِ زبانپریشی است و به سببِ زبانِ ناپخته و ابتداییاش مشکلاتِ عظیم در برقراریِ ارتباط خواهد داشت. این در مورد افراد نیز صدق میکند. آدمی که نمیخواند، یا کم میخوانَد یا فقط پرت و پلا میخواند، بیگمان اختلالی در بیان دارد، این آدم بسیار حرف میزند اما اندک میگوید، زیرا واژگانش برای بیانِ آنچه در دل دارد بسنده نیست…
دنیای بدون ادبیات، دنیای بیتمدن٬ بیبهره از حساسیت و ناپخته در سخن گفتن، جاهل و غریزی، خامکار در شور و شرِ عشق… این کابوسیست که مهمترین خصلتش، سازگاری و تن دادنِ انسان به قدرت است. از این حیث، این دنیا، دنیایی مطلقاً حیوانی است. غرایزِ اصلی تعیین کنندهی رفتارِ روزانه میشوند و ویژگیِ عمدهی این زندگی مبارزه در راه بقا، ترس از ناشناختهها و ارضای نیازهای مادی است وجایی برای روان آدمی باقی نمیماند.
در این دنیای پرآشوب خردکنندهی زندگی با ظلمتِ شومِ بدبینی همراه خواهد شد، و با این احساس که زندگیِ انسانی همان است که باید باشد و همواره چنین خواهد بود، هیچ کس و هیچ چیز قادر به تغییر آن نیست! ژان پل سارتر میگوید: «ادبیات، فریادیست بر سرقدرت…» و گابریل گارسیا مارکز در صدسال تنهایی گفته: «روزی که قرار شود بشری در کوپهی درجهی یک سفر کند و ادبیات در واگن کالا، دخل دنیا آمده است.»!
*. دُن کیشوت یا به اسپانیایی دُنکیخوتهدِلامانچا، نام رمانی اثر نویسندهٔ اسپانیایی« میگِل سِروانتِس ساآوِدرا»( ۱۶۱۶–۱۵۴۷) این اثر از قدیمیترین رمانها در زبانهای نوین اروپایی است.
**. موبی دیک رمان مشهوری از «هرمان ملویل» نویسنده آمریکایی زاده ۱۸۱۹درگذشته۱۸۹۱ است که در سال ۱۸۵۱، در دوران رنسانس آمریکایی، منتشر شد.
***. مادام بوواری نخستین اثر «گوستاو فلوبر» زاده ۱۸۲۱ – درگذشته ۱۸۸۰ نویسنده نامدار فرانسوی است…
اردیبهشت ۱۴۰۱