شامگاه چهارشنبه گذشته در پی یک حمله انتحاری به مینیبوس کارکنان «تلویزیون طلوع» در افغانستان، ۷ نفر کشته و ۲۵ نفر نیز زخمی شدند.
در میان ۷ نفر، کارکنان بخشهای مختلف این کانال تلویزیونی وجود داشتند. این که یک رسانه عمومی مورد حمله نیروهای مرتجع قرار می گیرد، مورد تازه ای نیست و موارد مشابه بسیاری را بویژه در کشورهای درگیر جنگ و نا امنی می توان مثال زد. اما ۲ نکته مهم وجود دارند که زنگ خطری اند در دفاع از دمکراسی و آزادی اندیشه و بیان، بلکه دفاع از حرمت و جان انسانها را نیز شامل می شوند.
نکته اول، تغییر آگاهانه «مکان» حمله به قلم و آزادی بیان است؛ اگر در گذشته حمله به خبرنگاران اکثرا در میادین جنگ و در مناطق درگیری های مسلحانه بوقوع می پیوستند، که البته هنوز هم این حمله ها ادامه دارند، در ۲ مورد اخیر اما، این جنایات در پایتختها و قلب شهرها صورت می گیرند.
نمونه نخست: حمله پاریس و ترور کارکنان «شارلی ابدو» بود و نمونه دوم، فاجعه شامگاه چهارشنبه گذشته در کابل.
نکته دوم، هر چند مانند نکته نخست به خون آغشته نیست، اما دردی را به همراه دارد که بر هر وجدان بیداری سنگینی میکند. اگر در مورد فاجعه پاریس، جهانیان بدرستی با واکنش «من شارلی هستم»، با قربانیان این ترور ابراز همبستگی و نسبت به آمران و عاملین آن ابراز تنفر کردند، اما در قبال فاجعه شامگاه چهارشنبه کابل، هیچ واکنشی به جز انتشار خبر این ترور در چند خط، از جانب رسانه ها و میلیونها کاربر فیس بوک و غیره، دیده نشد.
دفاع از جان و حرمت انسانهائی که تلاش به شکستن دیوار سکوت در قبال وقایع و فجایع پیرامون مان را دارند، نباید منوط به مرزهای جغرافیائی متفاوت این تلاشها و این انسانها گردند.
وجدان بیدار طلب می کرد و می کند که اگر: «شارلی» بودم، اکنون «طلوع» نیز شدم!