قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن … “احمد شاملو”
جعفر عظیم زاده، کارگر جوشکاری ست متهم به تشکیل «اتحادیه آزاد کارگران ایران»، «تشکیل اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار»، همکاری با «کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری»، شرکت در تجمع «روز جهانی کارگر پارک لاله» در سال ٨٨، هدایت کارگران در اعتراضات سال ٨۴، اقدام به تشکیل و برنامه ریزی و مدیریت تجمعات کارگری در زمان دولت جدید و تهدید به تجمع و اعتصاب در اسفند ماه ۱۳۹۲. جعفر عظیم زاده، یک رهبر شناخته شده کارگری و رهبر اتحادیه آزاد کارگران ایران و یکی از هماهنگ کنندگان طومار ۴٠ هزار امضا برای افزایش دستمزدها، از تاریخ ۸ مارس ۲۰۱۵ به ۶ سال زندان محکوم شده است. وی برای رفع اتهامات امنیتی از پرونده فعالین صنفی، بمدت شصت روز است که در اعتصاب غذا بسر می برد. درخواست وی تاکنون از سوی دولت و دیگر مقامات جمهوری اسلامی بی پاسخ مانده است. دولت آقای روحانی مسئول عواقب ناشی از اعتصاب غذای جعفر عظیم زاده می باشد.
چهار دهه پیش بابی ساندز، کارگر میکانیک، عضو اتحادیه کارگری ایرلند و نیز عضو ارتش آزادی خواه ایرلند در زندان دست به اعتصاب غذا می زند. عمده خواست بابی ساندز آن بود که مبارزان ایرلندی را به عنوان زندانیان سیاسی بشناسند، نه زندانیان جنایی.
مارگارت تاچر، نخست وزیر وقت انگلستان، تا آخرین ثانیه مرگ بابی ساندز ساعت یک و هفده دقیقه بامداد پنجم می ۱۹۸۱ این خواست را رد کرد. سرانجام بابی ساندز پس از ۶۶ روز اعتصاب غذا، در سن بیست و هفت سالگی در در زندان بلفاست درگذشت.
یک قرن پیش کارگر مبارز سوئدی- آمریکایی «جو هیل»، که به علت نبرد خود علیه سرمایهداری به مرگ محکوم شده بود، در پای دارِ خود گفت: «خاموشی مرگ من رساتر از آن بانگی است که میخواهید اکنون خفهاش کنید.»
سه کارگر در سه نقطه جهان و در سه دوره تاریخی منفک از هم در مقابل نظام سرمایداری قرار دارند. هنوز بعد از گذشت یک قرن. خواسته های کارگران یکسان و پاسخ سرمایه نیز یکسان می باشد.
جان جعفر عظیم زاده در خطر است.