“سیاست چیزی نیست جز هراس از انتخابات بعدی”. این تعریف بسیار مطایبه آمیزی است از سیاست در جامعه های دموکرات، حزب مدار و خاصه دولتهای حقوقی. منظور از هراس از انتخابات بعدی هم، هراس احزاب و نیروهای سیاسی مستقر در جامعۀ سیاسی کشور مفروض است. ایران هنوز فاقد هرسه قید گفته شده برای این تعریف است. هم از این روست که این تعریف برای ایران اعتبار ناقص یا حتی معیوبی دارد. در ایران [و کشورهای نظیر]، سیاست، علاوه بر هراس نیروهای سیاسی از انتخابات بعدی، با انواع دیگری از هراسها و هراس افکنی ها همراه است.
خامنه ای و “فرمان” اخیر او، یعنی فرمان “آتش به اختیار” علیه دولت، را در نظر بگیریم. مقدمتاً باید گفت که این فرمان از روی یأس است. چگونه می توان در بالاترین مصدر حکومتی نشسته باشی و فرمان ویژۀ وضعی را بدهی که معرف گسیختگی و شکست باشد؟ و این در حالی، که همزمان در واکنش نسبت به جنایات تروریستی و برای ترسیم همان وضع به عنوان وضعی باثبات، از “ترقه بازی” تروریستها گفته باشی؟
یأس در پوشش اقتدار، تقریباً تنها به صورت هراس افکنی بروز می کند. از این رو هراس افکنی یکی از همزادان هراس در تعریف سیاست در ایران است.
پیداست که فرمان مذکور همچنین از روی هراس است. روند دهه های اخیر در جامعۀ ما در جوانب متعدد آن و انتخابات، به عنوان برآیندی چهار ساله از سمت و سوی این روند پرجانبه، خلاف علایق و تقلاهای خامنه ای در مسند “رهبری”، پیش رفته است. هراس خامنه ای از انتخابات بعدی هم چیزی جز هراس از همین روند نامطلوب در سطح و اعماق جامعه نیست.
از این قرار می توان با مسامحه گفت که سیاست در ایران چیزی جز هراس جامعۀ سیاسی از انتخابات بعدی و هراس جامعۀ مدنی از روز بعد نیست. دو هراسی که هر یک از طرفین یکی اش را در دل دیگری بر می انگیزد.