تاریخ قدرت سیاسی در ایران، عمدتا تاریخ تسلط دو نیرو بودەاست: یکی سلطنت و دیگری مذهبی ها، و البتە در مقاطع اندک تاریخی با تسلط ملی گراها بر قدرت سیاسی از جملە در دوران مصدق.
آنچە این تاریخ کم دارد حضور چپ در قدرت سیاسی و یا تسخیر آن توسط این نیرو بودەاست.
سلطنت را موج انقلاب بهمن با خود برد. نظام مذهبی بعد از انقلاب بهمن نتوانست تجربە موفقی ارائە کند و برعکس حتی جامعە را بیشتر بە عقب راند. بقولی اگر در زمان شاە ما آزادی سیاسی نداشتیم، در زمان جمهوری اسلامی علاوە بر اینکە آزادی سیاسی متحقق نشد، حتی آزادی های اجتماعی موجود در دوران شاە هم از بین رفت. این علاوە بر بروز فاجعە در بعد اقتصادی.
آنچە مورد توجە این مطلب کوتاە است این است کە جامعە ایران اگر قالب گفتە مشهور کسرائی را بکار ببریم، یک حکومت بە چپ ها بدهکار است!
البتە با توجە بە تجربە جنبش چپ در دنیا و تسلط آن بر قدرت سیاسی، باید از لزوم حضور چپ دمکرات در قدرت سیاسی گفت. نیروئی کە از جملە هم بە مدرنیسم توجە دارد و هم بە مدرنیتە.
بدون حضور این نیرو واقعیت این است کە از جملە عدالت اجتماعی متحقق نخواهد شد. عدالت اجتماعی را تنها بخش چپ جامعە می تواند بە پیش ببرد.