مصاحبه: الیور گرس با جولیانو دا امپولی، کارشناس علوم سیاسی
ـ به نظر می رسد بازار دروغ در حال حاضرگرم و پر رونق است. اکنون حتی برخی بدیهیاتی مانند گردبودن زمین نیز توسط پوپولیست ها و جزم گرایان فناتیک مورد سؤال قرار داده می شود. چرا دروغ پردازی ها و ایدئولوژی های توطئه، اینچنین با سرعت در حال گسترش هستند؟
جولیانو دا امپولی: خیلی رسانه های اجتماعی با تبلیغ احساسات منفی رشد می کنند، زیرا آنها تضمین می کنند مردم در صفحه هستند و رسانه ها دارند آنها را نمایندگی می کنند. این الگوریتم به گونه ای طراحی شده است که هر نقطه نظر، اعم از دروغ، توطئه یا حقیقت را نشان دهد، به شرط آنکه کاربران را با آرزوها و ترس های خود خصوصاً با ترس آنها برانگیزد. اگر معلوم شود که توجه افراد را می توان هر چه بیشتر نسبت به واقعیت ها دورتر نمود و در خطای بیشتری نگهداشت، آنوقت همین بخش را برجسته تر می کنند و به نمایش می گذارند.
ـ چه نیازهای اجتماعی و روانشناختی پشت مصرف گرایی مجازی قرار گرفته است؟
رسانه های اجتماعی براساس دانش بنیادی در مورد روانشناسی انسان است. آنها توسعه نیافته اند تا به ما پناهگاه آرامش دهند، بلکه ما را به بلاتکلیفی دائمی سوق می دهند. مشتری ایده آل برای فیس بوک، اینستاگرام یا یوتیوب,، یک فرد وسواسی است که اجبارا هر روز صدها بار به سایت مراجعه می کند تا مقدار کمی از هورمون های شاد را که به آن وابسته شده است، بدست آورد. چند لایک گرفتم؟ این سوال حتی برای افراد بزرگسال نیز بسیار مهم شده است. “احتمال گسترش اطلاعات نادرست در اینترنت ۷۰ درصد بیشتر از گسترش اطلاعات درست است”
ـ چه اتفاقی می افتد که فاصله بین دنیای آنالوگ و دیجیتال بیشتر و بیشتر شود؟
ناامیدی در تشخیص مصائب نقش مهمی باز می کند. به گفته روانشناسان، احتمال بسیار بالایی وجود دارد که ما در دو نوع وب سایت پر رونق قرار بگیریم که می تواند در ادامه به میزان ناامیدی ها بیفزاید. سایت های پورنوگرافی و سایت های توطئه. مثلا سایت های نظریه پرداز توطئه همیشه یک پاسخ ساده دارند: نگرانی و عصبانیت شما را درک می کنیم, دلایل خوبی برای شما داریم، اما همیشه تقصیر به گردن آن دیگری است.
ـ بنابراین آیا الگوریتم ها ما را وسوسه می کنند تا محتوای دیگری را تماشا کنیم؟
آنها به گونه ای برنامه ریزی شده اند که بسیاری از کاربرانی که مثلا به دنبال کسب اطلاعات در مورد منظومه شمسی هستند، به دریافت فیلم های پیشنهادی با تئوری زمین تخت است نه کروی! روبرو شوند. هم چنین کاربرانی که می خواهند در مورد مسائل بهداشتی اطلاعات بیشتری کسب کنند به سرعت در مقابل مخالفان ضد واکسیناسیون و نظریه پردازان توطئه قرار می گیرند. طبق مطالعه ای که توسط MIT (انستیتو تکنولوژی ماساچوست آمریکا) انجام شده، احتمال گسترش اطلاعات نادرست در اینترنت ۷۰ درصد بیشتر از انتشار اطلاعات صحیح است.
ـ چرا بازار دروغ رایج است و چرخ اش با سرعت می چرخد؟
شاید دروغ به اذهان عوام و اقشار معمولی واقعی تر به نظر می رسد. بنابراین زود تر پذیرفته می شود و به اصطلاح بیشتر کلیک می خورد. محققان دریافته اند که طول زمان رسیدن یک خبر حقیقی به گوش مثلا ۱۵۰۰ انسان, شش برابر بیشتر است تا یک دروغ . به قول مارک تواین: “یک حقیقت تا بیاید و پاشنه کفشش را ور بکشد، دروغ توانسته تا سه بار دور زمین چرخ بزند..”
ثابت شده است که دونالد ترامپ چندین هزار بار در دوران تصدی خود دروغ گفته و آمار غیر واقعی ارائه داده است, اما با این حال تقریبا نیمی از رای دهندگان از او حمایت کردند. جای حقیقت در سیاست کجاست؟
برخی از سازمانهای سیاسی, منطق بسترهای اینترنتی را در پیش گرفته اند. آنها برایشان مهم نیست که چه چیزی غلط است یا چه چیزی درست, بر اساس داده هایی که جمع می کنند تنها چیزی که مورد علاقه شان است ، تبدیل افراد به کارت های الکترال و یا برگ های رای. ترامپ همچنین نشان داده است که دروغ و اخبار جعلی هنگامی که در موقعیت مهمی قرار دارید متوقف نمی شوند. برعکس: فقط در این صورت است که می توان دروغ را به حالت عادی جدیدی تبدیل کرد: گفتگو ، مذاکره ، یافتن مصالحه: همه اینها سیاست را تعریف می کند.
ـ برای کاربرانی که عادت به سرعت دارند, امکان خبر رسانی سیاسی خیلی کند به نظر نمی رسد؟
با تشکر از اینترنت، ما به انتظارات و خواسته های خود بلافاصله پاسخ می دهیم و بر همین اساس است که شکبایی خود را از دست داده ایم و در بی صبری مداوم زندگی می کنیم. گوگل، آمازون و شرکت های دیگر حتی به این واقعیت عادت کرده اند که خواسته های ما قبل از اینکه از زبان ما بیان شود, به گوش آنها رسیده شود. حال چرا باید در سیاست متفاوت باشد؟“در دنیای جدید، سیاست به نیروی گریز از مرکز تبدیل می شود”
ـ آیا سیاست بیش از هر زمان دیگری فناوری است؟
اگر امروز می خواهید از نظر سیاسی موفق باشید، به متخصصانی نیاز دارید که بتوانند داده ها را جمع آوری و تجزیه و تحلیل کنند. به عنوان مثال فیزیکدانانی که می توانید از آنها به عنوان بخشی از یک کمپین ارتباطی شخصی استفاده نمایید، دانش آنها امکان جمع آوری توده هایی را که در شرایط عادی هر گز و هیچ وقت همدیگر را نمی شناختند و فقط در روز رای دادن در کنار هم قرار می گیرند را امکان پذیر می کند.
ـ یا تا زمانی که همه آنها با هم در یک تظاهرات علیه اقدامات کرونایی شرکت کنند: افراط گریان دست راستی،جنبش صلح، طرفداران آزادیهای فردی ایدئولوگ های توطئه، نژاد پرستان و…؟
میشل فوکو، فیلسوف، چهار دهه پیش پیشگویی کرد که توده فشرده انسانی به نفع اتحاد افراد منسوخ می ش ود که می توان هر یک از آنها را تا کوچکترین جزئیات درک کرد. در جهان جدید، سیاست به نیروی گریز از مرکز تبدیل می شود. این دیگر به اتحاد و جمع آوری گروه های کوچک رای دهندگان محدود نمی شود, بلکه با ابزار و امکانات بزرگ و چشمگیر, تعداد متفاوت گروه های اجتماعی با خواسته ها و پیام های متفاوت را ممکن می نماید. علاوه بر ترامپ ، نخست وزیر برزیل ژایر بولسونارو نمونه خوبی است. این اصلاً درمورد اقتدار کلاسیک نیست، بلکه در مورد مخاطب قرار دادن گروه های مختلف با پیام های شدید و مهیج است که با هم اکثریت را تشکیل می دهند. من این را سیاست کوانتومی می نامم. و پر از تناقض است: میلیاردرها پرچمدار خشم محرومان می شوند.
ـ سیاستمداران کاریزماتیک در عصر سیاست کوانتوم چقدر مهم هستند؟
بسیار مهم اند. آنها به عنوان نمایی ظاهر می شوند که مردم را مجذوب خود می کنند، در حالی که خواست های مردم در پس زمینه سیاست های آنها افزایش می یابد. درباره ترامپ، بوریس جانسون یا بولسونارو می توانید چیزهای زیادی را بدون خستگی و وقفحه بیان کنید. آنها افراد پوچ و کم مایه ای هستند که فقط این گونه تعریف می شوند. برای پوپولیست ها خط سیاسی می تواند سال به سال تغییر کند و کارمندان سیاسی خود را بر اساس نقش و میزان سرگرمی یی که بوجود می آورند انتخاب می کنند.
ـ آیا مردم وقتی متوجه می شوند که این یک حرکت دموکراتیک نیست، اما اینکه همه چیز به الگوریتم ها بستگی دارد، ناامید نمی شوند؟
رئیس جمهور آمریکا توانست چهره خارجی خود را حفظ کند و آن را به نخبگان نشان دهد. این برای او مفید بود , هر زمان که دانشگاهیان و حقیقت سنجها با عصبانیت از دروغ های او مقالاتی را می نوشتند و توییت می کردند، او به هواداران خود نشان می داد: ببینید، آنها از من متنفر هستند زیرا من مانند آنها نیستم. آیا این بدان معناست که او مجبور نبود وعده های انتخاباتی خود را حفظ کند؟ پوپولیست های ملی گرا به قول های خود متعهد نیستند و به اصطلاح مهم نیست که دیوار بین آمریکا و مکزیک واقعاً وجود داشته باشد. بلکه آنها از تحقیر دیگران برای عرضه خود استقبال می کنند. حال اگر شیوه گفتاری و رفتاری آنها مورد انزجار نخبگان قرار بگیرد و بر ابتذال آنها اعتراض نمایند, پو پولیست ها آن را برای هوادارن خود دال بر حقانیت خود تبلیغ و تبدیل می کنند. حال چه در ایتالیا، چه در ایالات متحده ترامپ یا در مجارستان اوربان. یکی از تأثیرات این گونه تبلیغات جدید، خروج از کنوانسیون های بین المللی است. از طرفی تبلیغ ناسیونالیسم، نجابت ملی. تعصبات، نژادپرستی و تبعیض جنسی است که در سایه قدرت گیری آنها, پا به میدان می گذارند .دروغ و توطئه در حال تبدیل شدن به یک فرم شناخته شده از تفسیر واقعیت است. و سپس همه چیز به عنوان مبارزه برای درستی سیاسی و آزادی بیان به تصویر کشیده می شود.
ـ شما در کتاب خود می نویسید که پوپولیسم با الگوریتم ازدواج می کند و با هم ماشین سیاسی خطرناکی را به دنیا می آورند؟
من کاملاً عقیده دارم که این همان چیزی است که هست. همچنین می توانید بگویید: خشم و الگوریتم مساوی با هرج و مرج است.
ـ آیا موارد دیگری وجود دارد؟
بدون قوانین, راه کاری قانونی در کار نخواهد بود. و همه امیدها به اتحادیه اروپا بستگی دارد. زیرا از ایالات متحده آمریکا یا چین هیچ انتظاری نمی توان داشت. همچنین قوانینی در رابطه با آزادی بیان وجود دارد که توسط سیستم عامل های موجود در اینترنت نادیده گرفته شده اند. در حال حاضر اتحادیه اروپا در حال برنامه ریزی قوانین دیگری است که شرکتهای اینترنتی را در صورت توزیع محتوایی که منجر به خشونت و نفرت می شود ، مسئول بدانند. شاید ما هم همچنین باید از تبلیغات شخصی که امکان ارائه هر گونه خشونت در آنها نمودی دارد بپرهیزیم.
ـ اما این دقیقاً مدل کسب و کار شرکت های IT ( آگاهی رسانی برای فن آوری) است. بعید است که بتوان آنها را منصرف نمود؟
اول از همه، باید از نفوذ و قدرت گیری هر چه بیشتر شرکت های اطلاع رسانی در سیستم های عامل جلو گیری شود. آنها گروه های تبلیغاتی بزرگی هستند، نه چیز دیگری. و راهی جز پس زدن مدلهای تجاری آنها وجود ندارد. زیرا مدل ها و الگو های آنها کاملاً مخرب اند و باید به عقب نشینی وادار گردند. اگر شرکت ها بخواهند هزینه مسئولیت های خود را بپردازند و یا از پرداخت مالیات ها و جریمه های سنگین مصون بمانند,، باید در روش های خود تغییر به وجود آورند. شاید اول باید با قدم های کوچک آغاز نمایند, . دقیقاً مثل همین حالا. می بینیم ناگهان در توییت ها به چیزی که ثابت نشده است اشاره شده، یا اینکه بازنویسی چیزی را که اصلاً آن را نخوانده اید و نشنیده اید. پذیرش این گونه موارد دیگر خیلی ساده نیست، شرکت ها هم ناگهان و بدون مقاومت، دست به تغییر شیوه و روش خود نمی زنند. آنها را به بد و خوب هم نمیشود تقسیم نمود، آنها از از دست دادن سرمایه های خود، موقعیت و پرداخت جریمه های سنگین می ترسند.
جولیانو دا امپولی در سال ۱۹۷۳در پاریس متولد شد. وی در رشته علوم سیاسی تحصیل کرد و معاون فرهنگی شهردار فلورانس بود. وی ریاست اتاق فکر ولتا در میلان را بر عهده دارد،که طرفدار شفافیت بیشتر در سیاست و سخنان سیاسی مسئولان است. کتاب “مهندسان هرج و مرج” اثر وی می باشد.
ترجمه: رضا کاویانی
ا الگوریتم: انتخاب یک دستور العمل مشخص برای راه حل یک مشکل است.
جمعه ۱۷ بهمن ماه ۱۳۹۹- ۵ فوریه ۲۰۲۱