یکی از توانمندیهای نظام سرمایەداری کە آن را از اسلاف خود در فرم ساختار طبقاتی و فرماسیونهای اقتصادی ـ اجتماعی جدا می کند، توانائی آن در مانوردادن میان دو قطب نسبتا متفاوت است کە اگرچە در ماهیت در همان چهارچوب سرمایەداری حرکت می کنند، اما در تاثیرات معین خود متفاوتند.
نظام کاپیتالیستی بنابر ماهیت بحرانهای خود و حضور نیروهای متفاوت اجتماعی ـ سیاسی، دو جناح راست و چپ را پدید آوردە کە در بازی میان آنها نە تنها قادر بە حفظ کلیت نظام خود شدە، بلکە بە محملی برای رشد و توسعە آن هم تبدیل شدەاست، رشد و توسعەای کە نیروهای رقیب رادیکال را از صحنە بدرکردە و یا آنها را بە حاشیە راندەاست. روندی کە با وجود تداوم آن، نمی توان بە ابدی بودن آن باور داشت.
لیبرالیسم اجتماعی در برابر لیبرالیسم کلاسیک، نئولیبرالیسم در مقابل کینزیسم و سوسیال دمکراسی در تقابل با راست از جملە محملهای اصلی بروز این تقابلهایند، البتە با این تاکید کە جناح چپ همیشە مستقیم و غیرمستقیم از کمک نیروهای رادیکال ضد سرمایەداری هم برخورداربودەاند.
در تقابلهای میان این جناحین، همیشە دولتها با نگاهها و برنامەهای گوناگون، قدرت سیاسی را در دست گرفتەاند؛ کە بنابر اعمال آنها، ثروت در میان جامعە دوبارە بنوعی بازتوزیع شدەاست و یا دوبارە در بخش کاپیتالیستی انبار.
در دور کنونی کە نئولیبرالیسم مشخصە اصلی نظام سرمایەداری جهانیست و در اثر آن علیرغم ترمیم نظام اقتصادی خود، اما باز فاصلە میان فقر و ثروت فزونی گرفتەاست، بەنظر می رسد با توجە بە بحران کرونائی و نیز پدیدە ترامپ کە بازگشت بە سرمایەداری با خصیصە ناسیونالیستی و نە خصیصە جهانی و گلوبالیستی بود (پدیدەای کە عمق بحران نظام کنونی سرمایە را نشان می دهد)، نیاز بە بازگشت بە سیاستهای چپ در بطن این نظام بە یک ضرورت تبدیل شدەاست. اینکە این بازگشت می تواند تحت لوای بازگشت بە لیبرالیسم اجتماعی، کینزیسم و یا سوسیال دمکراسی باشد، مسئلە اصلی نیست آنقدر کە ضرورت بازگشت بە سیاستهائی است کە ناظر بە تقویت نگاە چپ در کاپیتالیسم هستند. موج جدید شاید نام دیگری بر خود بنهد، و یا شاید بە یکی از سە مکتب فوق با اضافە کردن لفظ (نو، یا نئو) همراە باشد (مانند نئو سوسیال دمکراسی).
در شرایط تراکم شدید ثروت در بخش راست جامعە کە در اثر نئولیبرالیسم امکان پذیر شد، بار دیگر این امکان وجود دارد کە توزیع دوبارە ثروت صورت گیرد. شکاف های درون جامعە آمریکا، بعنوان کشوری کە پیشتاز سرمایەداریست، فاکتی بارز برای پیشبرد چنین ضرورتیست. تغییری کە اگر صورت بگیرد بە نقش آفرینی بیشتر نقش دولت در جهان منجر می شود.