همگامی جمهوریخواهان بدنبال دو سه سال رایزنی مابین پنج تشکل سیاسی برون مرزی در تداوم جنبش زن زندگی آزادی، اعلام شد. علیرغم عدم گستردگی نفری، همراهی این پنج تشکل تکرار گامی دیگر در نزدیکی نیروهای سیاسی خارج کشوریِ جمهوریخواه است. کسانیکه در همایش موسس اتحاد جمهوریخواهان ایران در ژانویه ۲۰۰۴ در برلین حضور داشتند، میتوانند هنوز احساس خوشدلی جمعی را وقتیکه جماعتی از کنشگران را گرد هم میبینند، شهادت دهند. چنان جمعی، اما بعد از بیست سال دیگر در هیچ کجا تکرار نشد. یگانگی آن تجمع در آن بود که صدها نفر با هویت سیاسی و سازمانی مشخص گرد هم آمده بودند تا همدلی خود را در بدیل جمهوریخواهی سکولار دموکرات شهادت دهند، و صف مستقل جمهوریخواهی رادر برابر ساختار موروثی تعین بخشند. خود اتحاد جمهوریخواهان ایران (اجا) نیز دیگر نتوانست شاهد چنان گستره ای باشد. در آن سالها هم شرایط دقیقا مشابه امروز بود. جماعت سلطنت طلب و اردوی مجاهدین خلق بیشتر فضای سیاسی را در تصرف خود داشتند، و کسانیکه خود را نه به این و نه به آن نزدیک میدیدند به تنها ریسمان باقی مانده چنگ میانداختند تا در اقیانوس پر طوفان موجود راهی به ساحل بیابند. کسانیکه در همایش برلین کنترل را بدست داشتند، دچار یک خطای برگشت ناپذیر شدند، و به دلایل موهوم ساختاری را پیش بردند که مدعی بود افراد بدون هویت تشکیلاتی بعنوان فرد در اتحاد عضو میشوند. کسانیکه در آن زمان با تاسیس اجا درگیری مستمر داشتند بروشنی میدانند که این فقط یک پز روشنفکری بیش نبود. وابستگی سازمانی افراد از همان صحن همایش موسس اتحاد جمهوریخواهان روشن و شناخته شده بود. ماه ها و سال های بعد نیز تغییری در این ساختار داده نشد، و عمدتا نیروی رهبری تشکل های سیاسی حاضر در اجا عملا دو نیمه شده، نیمی در سازمان متبوع و نیم دیگر در اتحاد جمهوریخواهان به کنشگری ادامه دادند. این تاکتیک عملا باعث شد که نه اتحاد جمهوریخواهان رشد کند، و نه تشکل های مستقل. یک ایراد عمده دیگر هم آن بود که دست اندکاران همایش سعی بسیار داشتند که با حذف هر نوع تعلق باورمدارانه ایده آلی به خیال خود جمع بیشتری را در زیر یک چتر جمع کنند. نتیجه این سیاست در عمل آن شد که هویت اتحاد جمهوریخواهان ایران (اجا) هیچ خصلتی جز جمهوریخواهی نداشته باشد و بر هیچ باور اعتقادی استوار نگردد. معجونی که به شهادت تاریخ کسانی را هم در درون خود داشت که پادشاهی خواه بودند و تنها از سر رفاقت های چندین و چندساله همچنان عضو یک باشگاه مانده بودند.
شگفتا که دو دهه بعد هم باز همین احساس به نسل بازماندگان ۵۷ دست داده است. باز هم آن دو جبهه خواهان حکومت های موروٍثی فرقه ای و پادشاهی، تمام تریبون ها را بدست گرفته اند، و صحنه را کنترل میکنند. شرایط اما با سالهای آغازین سده ۲۰۰۰ تفاوت های چشمگیری کرده است.
نخست آنکه ارتباط مابین داخل و خارج کشور بسیار گسترده شده است، و جنبش انقلابی در درون کشور در جریان است که هویت ویژه خود دارد و میتواند مستقل از برون مرز تصمیم بگیرد. جمعیت ایرانیان برون مرز نسبت به آن زمان افزایش چشمگیری دارد که عمدتا جوان و از نسل پس از انقلاب تشکیل میشوند. از آن مهمتر آنست که در دو دهه اخیر جنبش ها و تشکل های کارگری، صنفی و بطور مشخص جامعه مدنی در داخل کشور گسترش یافته و جنبش مدنی در ایران قوام بیشتری یافته است و نیاز به راهبری از خارج کشور را از بین برده است. همزمان اما جمعیت سیاسیون خارج کشور با مشکل کبر سن و کاهش تعداد نفری روبروست. نتیجه این تغییرات آنست که جمع جمهوریخواهان سیاسی سنتی دیگر به تنهایی قادر به اعمال وجود و حفظ هویت مستقل نیست، و ناچار است به یکی از آن دو بلوک رسمی تواضع و تکریم نشان دهد. در تمامی بیست سال پس از حضور نزدیک به هشتصد نفری جمهوریخواهان در برلین بخش هایی از آن جمع به بهانه های مختلف به سمت و سوی جناح پادشاهی خواهان مایل شده، و در ائتلاف های رسمی و غیررسمی با آن جناح وارد تعامل شده اند. بخش هایی از جناح چپ تر نیز به ائتلاف ها و اتحادهای دیگری دست زده اند، که در میان ایشان نیز عمده نفراتی هستند که از بودن در یک کلوب با پادشاهی خواهان و احتمال نشستن بر سر یک میز با شاهزاده سابق ایران هنوز هم ذوق میکنند.
آخر همین هفته برگزاری دو اجتماع سیاسی در کانادا و آمریکا اعلام شده که ظاهرا سیاسیون را گرد هم خواهد آورد. برنامه هایی که در شش ماه گذشته در جریان جنبش زن زندگی آزادی برگزار شد، همگی جماعت ایرانیان خارج کشور را در هدف خود داشت ولی عامدانه از هویت سیاسی- تشکیلاتی احزاب و سازمانها تهی مانده بود. اینبار این اجتماعات اما با دو صورت متمایز هدف دیگری را دنبال مینمایند. گردهمایی تورنتو به دعوت شخصیت های شناخته شده شورای گذار و شورای تصمیم و با دعوت از برخی احزاب و سازمان های متمایل و یا حداقل نه در تقابل با جناح پادشاهی طلبان برگزار میشود و همزمان در استنفورد به دعوت یک بنیاد فرهنگی- دانشگاهی و اما با حضور افرادی از همان جناح های پیش گفته به صفت فردی برگزار میگردد. اینکه هر دو این اجتماعات با یک هدف و ترکیب مشخص که از آغاز سال نو میلادی حول ولیعهد سابق ایران آقای پهلوی شکل گرفته برگزار میشوند و بازهم شاهد حضور نمایندگان تفکر جمهوری خواهی است، نشان از آن دارد که با وجود شواهد عینی از جنبش داخل کشور که بارها منکر کوچکترین نفوذ قابل اعتنای ساختار پادشاهی در ایران شده است، رگه هایی در میان جمهوریخواهان خارج کشوری حضور دارند که تمایل و توان چالش دستگاه تبلیغاتی سلطنت طلب مستقر در لوس أنجلس و تورنتو را ندارند.
در این میان پیامی که از داخل کشور به گوش میرسد بی اما و اگر نفی حکومت های موروثی از هر نوع آنست، پیام دیگری که در همه جلسات عمومی برگزار شده به لطف شبکه های اجتماعی از دوستان ما از داخل و خارج کشور ابراز شده است، لزوم اتحاد بین چپ ها در مقابل این بلندگوها و شبکه های تلویزیونی وابسته است. این آرزو اما عملا چشم بر روی این واقعیت میبندد که تمایز نیروهای سیاسی بر سر تفاوت دیدگاهی است. اختلافات سازمانی نشان داده شده که قابل حل هستند اما چپ بودن بر سر شعار چپ دادن و اسم چپ داشتن نیست، بلکه بر سر اعتقاد به آرمانهای چپ مبارزه طبقاتی است. برخی از احزاب سیاسی مدعی چپ تعریفشان از چپ تعریف لیبرالی مخالفت با دولت حاکمه است، و نه تمایز در منافع طبقاتی زحمتکشان در مقابل سرمایه از هر نوع آن.
بسیاری از ما خود را دقیقا به این دلیل چپ میخوانیم که خود را موظف به دفاع از طبقه کار ایران و جهان و نیز طرد هرگونە امتیاز پیشامدرن و قرون وسطائی میدانیم. اولویت ما مبارزه در راه حل تضاد کار و سرمایه و رفع موانع غیردمکراتیک است. برای ما مبارزه زن زندگی آزادی مبارزه برای آزادی همه است، چرا که به باور ما آزادی تنها با برابری همه حاصل میشود. براین مبنا است که نه کسی ما را به این همایش ها دعوت میکند و نه ما تمایلی به نشستن در کنار آقازاده های حکومت های موروٍثی داریم. ما به رهبری های خارج کشوری همانطوریکه بارها گفته ایم باوری نداریم. راهبری انقلاب برای ما از صفوف تشکل های موجود کارگران، زحمتکشان، اقشار اجتماعی و کارمندان و فرهنگیان در خاکریزهای مبارزه در داخل کشور شکل میبندد و با حمایت مردم ایران رشد خواهد کرد. ما به رشد این جنبش امیدواریم و تمام توانمان را برای پژواک صدای آن در خارج کشور هزینه خواهیم کرد.
شورای سردبیری کار، ارگان سازمان فداییان خلق ایران(اکثریت)
جمعه ۴ فروردین ۱۴۰۲
2 Comments
سپاس از روشنگری و امید به بروز تلاشهای بیشتر در این زمینه.
اگر،شرایطِ فعلیِ کشور و جنبش را،بطور عینی بررسی کنیم،وکلیه ی حواشی و زوائد را از دامنش بزداییم،وتناقضات عمده و عوامل توسعه دهنده و محدویت زا و غیر قابل ِ اتکاء را بشناسیم،بوضوح مشاهده خواهیم کرد،که اولاً نظر شما در باره ی ،استقلال داخلیِ رهبریت،ناگزیرست و عملاً از فرمان تمامیِ اپوزیسیون بیرونی،عدول میوزرزد،ثانیاً بهمین دلیلِ بارز،کلیه ی نشستها و کمپینهای احزاب و فرقه ها و شهنوازان و…دقیقاً بیمصرف و لوس و بی پایه و نتیجه ای معکوس در اذهان ِ عمومی برجای میگذارد.علاوه بر این،احتمالِ پیروزیِ تفردیِ هریک ازین جماعت خیالپرور ،برای بدست گرفتنِ قدرت در ایران_صفر، مضحک_چونکه عاری از هرگونه پایگاه اجتماعیِ قابل قبول و اعتماد در سطوح طبقات ِتعیین گرِ سمت و سوی واهداف جنبش هستند. و….چپ کل الاجمعین،از خطای ارزیابی و نقد درستِ اوضاع مشخصِ کشور،همچنان در رنج ست،