از کارملا نگرت و فیل باتلند
منتشر شده در یونگه ولت
جرمی کوربین (متولد ۱۹۴۹) دهههاست که به عنوان فعال صلح و در کارهای همبستگی بینالمللی فعالیت میکند. او از سال ۱۹۸۳ نماینده حوزه انتخابیه ایزلینگتون شمالی در مجلس عوام بریتانیا است. کوربین، که بعنوان یک سوسیالیست دموکرات شناخته شده است، از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ ریاست حزب کارگر را بر عهده داشت؛ در این دوره، حزب کارگر شاهد افزایش چشمگیر تعداد اعضا بود. پس از او، کِیِر استارمر به عنوان جانشین کوربین، رهبری حزب را برعهده گرفت و مسیر حزب را دوباره به سوی حمایت از ناتو و سرمایهداری سوق داد. در انتخابات مجلس عوام در ژوئیه ۲۰۲۴، کوربین به عنوان نامزد مستقل در حوزه انتخابیه ایزلینگتون شمالی، بر رقیب خود از حزب کارگر پیروز شد. کوربین یکی از رؤسای مشترک پروژه صلح و عدالت است که در سال ۲۰۲۱ به ابتکار خود او تأسیس شد. این پروژه با هدف گردهم آوردن فعالان، اتحادیههای کارگری و جنبشهای اجتماعی در بریتانیا و سطح بینالمللی برای مبارزه در راه عدالت اجتماعی و اقتصادی، صلح و حقوق بشر ایجاد شده است. امروز این جنبش ۶۰,۰۰۰ حامی دارد.
در اجلاس ناتو در ماه ژوئیه، توافق شد که موشکهای دوربرد آمریکایی در آلمان مستقر شوند. شما این توافق را چگونه ارزیابی میکنید؟
همه ما باید بپذیریم که ائتلافهای نظامی که بر تفکر سیاسی اروپا حاکم هستند، ریشه در ناتو دارند. نیروی محرک اصلی سیاست خارجی و اقتصادی اکنون این است که همه کشورها هزینههای نظامی خود را به حداقل ۲.۵ درصد تولید ناخالص داخلی افزایش دهند. در مورد بریتانیا، این بدان معناست که سالانه ۳۰ میلیارد پوند دیگر برای تسلیحات هزینه شود. در عین حال، مانند همه کشورهای اروپایی، هزینههای اجتماعی کاهش مییابد.
اکنون اتحادیه اروپا تحت رهبری اورسلا فون در لاین سعی دارد خود را به عنوان یک بلوک نظامی نیز توسعه دهد. خطرات ناشی از نظامیگری فزاینده اقتصاد و جامعه در غرب بسیار زیاد است. اما فرصتهای صنایع تسلیحاتی در روسیه، هند و چین نیز بسیار زیاد است. بنابراین، اقتصادی وجود دارد که بر ادامه جنگ در اوکراین استوار است، جنگی که روزی باید از طریق مذاکره پایان یابد. و درگیریهای دیگری مانند فلسطین، سودان، کنگو و یمن نیز وجود دارد.
بسیاری از سلاحهایی که اسرائیل در جنگ غزه استفاده میکند، مستقیماً از سوی غرب تأمین میشوند.
بله، دقیقاً. ما در پروژه «صلح و عدالت» به طور نزدیک با کارزار همبستگی با فلسطین و بسیاری دیگر از سازمانها در بریتانیا همکاری میکنیم و توانستهایم تا یک میلیون نفر را در یک روز برای حمایت از مردم فلسطین بسیج کنیم. ما نه تنها خواستار آتشبس هستیم، بلکه پایان تجارت سلاح بین بریتانیا و دولت اسرائیل و همچنین خروج نیروهای اشغالگر از غزه و کرانه باختری را نیز مطالبه میکنیم. اسرائیل فعالیتهای نظامی خود را در کرانه باختری تشدید کرده است و به نظر میرسد که جناح راست افراطی اسرائیل، که به دنبال الحاق کامل فلسطین است، در حال قدرت گرفتن است.
آیا بین این جنگها و آنچه که اکنون در ونزوئلا در خصوص عدم به رسمیت شناختن نتیجه انتخابات توسط ایالات متحده و متحدانش رخ میدهد، ارتباطی میبینید؟
ارتباط در این است که ناتو در کنفرانس لیسبون سال ۲۰۰۶ تصمیم گرفت که نقش جهانی ایفا کند. مشارکت ناتو در مشاورههای نظامی و سایر فعالیتها در سراسر جهان، از جمله در غرب آفریقا، بسیار گسترده است. هدف ناتو به وضوح حمله به نمادهای نوع دیگری از اقتصاد در آمریکای لاتین است. به همین دلیل، حملات به بولیوی، پرو (در دوران ریاست جمهوری چپگرا)، به رئیسجمهور لولا داسیلوا در برزیل و البته به کوبا و ونزوئلا صورت گرفت.
چه معنایی دارد که دولت آلمان اکنون پناهجویان را به افغانستان بازمیگرداند؟
دولتهای اروپایی در برخورد با پناهندگان و درخواستکنندگان پناهندگی روزبهروز کارنامه بدتری از خود نشان میدهند. افرادی که در کاله تلاش میکنند از کانال مانش عبور کرده و به بریتانیا برسند، یا در لیبی که میخواهند به ایتالیا بروند، یا در ترکیه که به سمت یونان حرکت میکنند، تقریباً همگی قربانیان جنگ یا بلایای محیطزیستی هستند.
اخراجها به افغانستان بهویژه غیرعادی است، زیرا این کشور هیچ یک از الزامات انسانی جهانی را مطابق با اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیون ژنو ۱۹۵۱، کنوانسیونهای حقوق کودک، اعلامیه پکن یا کنوانسیون استانبول درباره حقوق زنان برآورده نمیکند. بنابراین هیچ مبنایی برای بازگرداندن کسی به افغانستان وجود ندارد. این تنها یک اقدام تجاوزگرانه علیه افرادی است که به شدت به دنبال پناهندگی هستند.
پناهندگان اوکراینی به درستی در سراسر اروپای غربی حمایت و پذیرفته شدند. اما همین موضوع درباره پناهندگان فلسطینی یا افغان، یا افرادی که از لیبی، سوریه یا مناطق دیگر درگیر درگیری مانند اریتره، اتیوپی و غرب آفریقا میآیند، صدق نمیکند. به نظر میرسد یک دستور کار نژادپرستانه در اروپای غربی وجود دارد که تعریف میکند کدام پناهندگان قابلقبول هستند و کدام نه. این موضوع قطعاً به تقویت جناح راست افراطی در اروپا کمک میکند.
در بریتانیا در ماه آگوست شورشهای نژادپرستانه چند روزه رخ داد. چه عاملی در پس این وقایع بود؟
در ساوتپورت، در شمالغرب انگلستان، سه کودک در یک مدرسه رقص به قتل رسیدند. در شبکههای اجتماعی گفته شد که عامل جنایت یک پناهجو بوده است. در حالی که در حقیقت او در بریتانیا متولد شده بود، که البته این از شدت جرم نمیکاهد. اما در پی این ماجرا، تامی رابینسون و جناح راست افراطی به خیابانها آمدند و به مساجد و بهویژه به زنان مسلمان که حجاب داشتند، حمله کردند. واکنش جنبش ضدنژادپرستی بسیار سریع و سازمانیافته بود. ما در سراسر منطقه تجمعاتی برگزار کردیم. خود من نیز در یک تظاهرات همبستگی در مقابل بزرگترین مسجد ما سخنرانی کردم. اما مسئله تنها اعتراض به نژادپرستی نیست؛ بلکه باید به زمینهای که خشم جناح راست افراطی از آن سرچشمه میگیرد نیز توجه کرد.
آنها پناهندگان را مقصر کمبود مسکن، نبود جای کافی در مدارس، لیستهای انتظار بیمارستانها و افزایش فقر در میان کارگران میدانند. در حالی که سطح زندگی کارگران در ده سال گذشته بر اثر سیاستهای ریاضتی ۲۰ درصد کاهش یافته، ثروتمندان ثروتمندتر شدهاند. جناح راست افراطی به دلایل سیاسی به فقر نمیپردازد، بلکه تلاش میکند اقلیتها را مقصر بداند، همانطور که نازیها در آلمان این کار را کردند. یک پاسخ سیاسی از سوی چپ ضروری است: ما باید قدرت و نابرابری اقتصادی در جامعهمان را با همبستگی طبقه کارگر به چالش بکشیم. کارگران طبقه دارند، نه رنگ. آنها همه رنگها را دارند.
تقسیم طبقه کارگر بخشی از سرمایهداری است. آیا به نظر شما جایگزینی وجود دارد؟
البته، من سوسیالیست هستم. یک جایگزین شامل درخواست برای خدمات بهداشتی همگانی، مسکن و آموزش است. به جای انتخاب بر اساس رقابت، که آرزوهای تعداد زیادی از جوانان طبقه کارگر را نادیده میگیرد، باید به این واقعیت اعتراف کنیم که هر کودکی در مدرسه یک انسان ارزشمند است. همچنین این موضوع به عضویت در اتحادیهها و مالکیت عمومی خدمات حیاتی مربوط میشود.
چه پاسخی به چپگرایانی میدهید که اکنون به کامالا هریس در ایالات متحده امید بستهاند؟
من نه از طرفداران ترامپ هستم و نه از تحسینکنندگان دموکراتهای آمریکا. چرا که دموکراتها مسئول بدترین حملات به پناهندگان و مهاجران در ایالات متحده هستند. در دوران جوزف بایدن و باراک اوباما، تعداد بیشتری مهاجر – از جمله مکزیکیها، گواتمالاییها و دیگر افراد طبقه کارگر – اخراج شدند تا هر رئیسجمهور دیگری. شکست دونالد ترامپ من و بسیاری دیگر را بسیار خوشحال میکند. اما ترجیح میدهم که یک جایگزین قویتر از طبقه کارگر در آمریکا وجود داشته باشد و نه فقط دو حزب سرمایهداری که اساساً همان پیام اقتصادی را منتقل میکنند.
نگاهی به مکزیک بیندازیم. رئیسجمهور چپگرای تازه انتخابشده کلودیا شینبام در ماه ژوئن با چه چالشهایی مواجه است؟
با چالشهای عظیمی روبهرو است. شینبام شهردار بسیار موثری برای مکزیکوسیتی بود. من او را ملاقات کردم و مدت زیادی با او گفتگو کردم و فکر میکنم او راه عدالت اجتماعی را در مکزیک ادامه خواهد داد. حزب مورنا به رهبری او در هر روستا و شهر سازماندهی شده و توانسته است اکثریت آرا و اکثریت پارلمانی عظیمی را کسب کند. امیدوارم که اکنون نابرابریهای فاحش در مکزیک به چالش کشیده شود. تاکنون پیشرفتهای بزرگی بهویژه در حوزههای آموزش و بهداشت حاصل شده است، اما کشور هنوز راه درازی در پیش دارد.
در انتخابات مجلس عوام بریتانیا در ماه ژوئیه، پس از ۱۴ سال، محافظهکاران سرانجام از قدرت کنار گذاشته شدند. از دولت کارگر به رهبری کییر استارمر چه انتظاری دارید؟
من برای اولین بار بهعنوان یک نامزد مستقل شرکت کردم، زیرا حزب کارگر از قرار دادن نام من بهعنوان نامزد امتناع کرد … و ما پیروز شدیم. بیانیه انتخاباتی من حول محور صلح، حذف تسلیحات هستهای، پایان فروش سلاح به اسرائیل، مالکیت عمومی و بازتوزیع ثروت و قدرت بود. اینها اصولی هستند که من قبلاً در برنامه انتخاباتی حزب کارگر گنجانده بودم. ما با ۵۰ درصد آرا در حوزه انتخابیهام پیروز شدیم. من به این نتیجه بسیار افتخار میکنم، زیرا موفقیت تلاشهای افرادی بود که در این کارزار شرکت داشتند. نتیجه کلی انتخابات حزب کارگر در این دوره کمتر از سال ۲۰۱۹ بود و این حزب سه میلیون رأی کمتر از سال ۲۰۱۷ کسب کرد. پس از به قدرت رسیدن، دولت استارمر برنامههای ریاضتی بیشتری و افزایش هزینههای دفاعی به ۲.۵ درصد را اعلام کرد. این شروع خوبی نیست و من پیشبینی میکنم که این منبع یک اختلاف بزرگ خواهد بود. دوست داشتم خوشبین باشم، اما متاسفانه نیستم.