سامانه اینترنتی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

GOL-768x768-1

جمعه ۷ آذر ۱۴۰۴ - ۰۴:۲۳

چراغی که در تاریکی خاموش نشد
مادر نپرسید چرا، از کجا، چگونه؛ تنها صدای لرزان انسانی را شنید که از مرگ گریخته بود. چهار دختر جوان، دو پسر کم‌سن، خانه‌ای بی‌پناه و خطری که اگر این...
۷ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
نبرد سیاتل و شکست اسطوره‌ی جهانی‌سازی
جنبش سیاتل اگرچه مانع برگزاری کامل اجلاس سازمان تجارت جهانی نشد، اما لحظه‌ای گسست‌آفرین بود. از آن پس، هیچ نشست اقتصادی جهانی، از داووس تا گروه هشت، بدون حضور جنبش‌های...
۷ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهرزاد وطن‌آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن‌آبادی
شانزده آذر؛ مقاومت دانشگاه در برابر استبداد شاهنشاهی
شانزده آذر نه در گذشته، بلکه در آینده زندگی می‌کند. سه دانشجوی آن روز ــ قندچی، شریعت‌رضوی و بزرگ‌نیا ــ صرفاً سه نام نیستند؛ سه آینه‌اند که در آن می‌توان...
۷ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
مقایسۀ رویکرد دولت‌های خاتمی و احمدی‌نژاد نسبت به سازمان‌های مردم‌نهاد
دورۀ اصلاحات با رویکرد تسهیل‌گرایانه و توسعه‌محور، فضای نسبتاً بازتری برای فعالیت سازمان‌های مردم‌نهاد ایجاد کرد، در حالی که دورۀ احمدی‌نژاد با افزایش نظارت‌های امنیتی و محدودیت‌های قانونی، به کاهش...
۷ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار نهادهای شهروندی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار نهادهای شهروندی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
دنیا را نارنجی کن! | شانزده روز نارنجی و مبارزه با خشونت علیه زنان | زری صدرنشین
به مناسبت بیست و پنجم نوامبر، روز جهانی محو خشونت علیه زنان و آغاز کارزار شانزده روز نارنجی، زری صدرنشین، فعال حقوق زنان و عضو سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)،...
۷ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
«تیغ خشونت» `- به‌بهانه‌ی شانزده روز نارنجی
زری: دختری/ در آغوش بی‌جان مادر/ از وحشت نفس نمی‌کشد! / شهر چشم وجدان/ خود را به خواب زده/ هرروز بر دیوار خشونت/ مرگ ریشه می‌دواند/ کاش زمین بیدار شود!
۶ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: زری
نویسنده: زری
ناصر مسعودی؛ صدای ماندگار گیلان
شهناز قراگزلو: وقتی «گل پامچال» را می‌خواند، به‌نظر نمی‌رسید دارد ترانه اجرا می‌کند؛ انگار بهار را به آغوش می‌کشید. وقتی «آی سازه‌نواز» را می‌خواند، انگار صدای کوه‌ها بلند می‌شد. وقتی...
۶ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو

#اینگونه‌_بود_ژرمینال

ازهمین فاصله هم می‌شود دید که  نوارهای نقاله به‌جای حمل ذغال‌سنگ، جنازه کارگران را از عمق معدن  بیرون می‌آورند. زن، صورتش را پنهان می‌کند تا کسی چشمان اشک‌بارش را نبیند. از تربت‌ آمده... و زیر لب برای خودش نجوایی دارد از درد؛ از بی‌کسی... پسر جوانی با پشت دست روی پیشانی تیره خود می‌کشد. صدای یکی از کارگران معدنچی به نام «عدالت شیری» طنین انداز است... «این چراغ مالِ تویه...خوب نگرش دار...اون پایین حُکم خورشیدو داره...^^ »

«این معدن مال کیه؟…» «کسی نمی‌دونه؛ مالِ صاحاباش!…»
«ازمتن رمان ژرمینال^»

آفتاب غروب کرده. چشم‌انداز بیابانی‌ست بی‌ آب و علف. با کوه‌هایی زخم خورده. تپه‌هایی به رنگِ ذغال. وکانال‌هایی موریانه‌وار نهفته در عمق خاک. «محمدجواد» همینطور که در برابر معدن ایستاده، به خودش اندیشید و به زندگی گران‌بار از سرگردانی هفته پیش‌اش، که در به در به دنبال کار می‌گشت. بسیاری از آنانی که در معدن کار می‌کنند، همین مسیر را طی کرده‌‌اند. کارهای بی‌نتیجه پشت سر هم و بعد رضایت دادن به کار سخت در معدن. نه این که کار کردن در معدن بد باشد. کار همیشه خوب است. مشکل فقط آنجاست که کار طاقت‌فرسا انجام بدهی، اما امنیت نداشته باشی. کار سخت بکنی اما تجهیزات ناکافی. کار سخت…اما ازاصول ابتدایی ایمنی خبری نباشد!…
«… لایه‌ها رفته رفته پُر می‌شود. در هر طبقه در ته هر دالان جنب و جوشی شدید سینه‌ی کار را فرا می‌گرفت. چاه آدم‌خوار، جیره هر روزی خود را از گوشت آدمیزاد بلعیده بود.^^» صدها کارگر در آن ساعت، رنج روزانه خود را در این مورلانه عظیم آغاز کرده‌اند. زمین را از هر سو می‌کَننَد. در این سکوت سنگین، زیر فشار این لایه‌هایِ عظیمِ خاک، اگر گوش بر سنگ بگذاری؛ می‌توانی جنبش دامنه‌دار این انسان نما را ضمن تلاش خود از بالا وپایین رفتن برق‌آسای کابل آسانسور گرفته تا گزش نیش تیشه‌ها که ذغال را از درون احشاء خاک می کَنَند؛ بشنوی. معدن همچون موجود زنده‌ایست که گوشت و خون کارگران را می‌مکد و ذغال بالا می‌آورد… معدن جایگاهی برتر از یک موجود زنده است گویا!… خدای‌واره  سیری ناپذیر! که آنجا کمین کرده و ده‌ها هزار نفر گرسنگی‌زده بی‌آنکه او را ببینند جان خود را نثارش می‌کُنند. برای سهامدارانش هم ، چنین جایگاهی دارد: …این خدا‌ی‌واره نعمت !… در بستر نرم و بزرگ رخوتشان به نرمی می‌نشینند و بر سر خوانی رنگین چاق می‌شوند…
در سکوت اطراف معدن صدای منظم چکش‌ها به گوش می‌رسد، پیرمردی آهسته خاطرات گذشته‌اش را مرور که نه، نشخوار می‌کند. گویی همان جان‌سخت «ژرمینال» است؛ می‌گوید: «خب، چه کار می‌شد کرد؟ باید کار کرد و نان خورد.^^ » قدعلم کردن سرمایه در برابر کار. حقیقتی تلخ از زیست و زندگی…

ازهمین فاصله هم می‌شود دید که  نوارهای نقاله به‌جای حمل ذغال‌سنگ، جنازه کارگران را از عمق معدن  بیرون می‌آورند. زن، صورتش را پنهان می‌کند تا کسی چشمان اشک‌بارش را نبیند. از تربت‌ آمده… و زیر لب برای خودش نجوایی دارد از درد؛ از بی‌کسی… پسر جوانی با پشت دست روی پیشانی تیره خود می‌کشد.
صدای یکی از کارگران معدنچی به نام «عدالت شیری» طنین انداز است… «این چراغ مالِ تویه…خوب نگرش دار…اون پایین حُکم خورشیدو داره…^^ »

به آن لحظاتی بیند‌یشیم که کارگران با روشنی آسمان خداحافظی می‌کنند و خود را به دل تاریکی زمین می‌سپارند. غم بزرگی بر دلم سنگینی می‌کند و بغض راه گلو را می‌بندد… عشق‌ونفرت انسان‌ها با زمین است گویا… انسان‌هایی با رنجی عظیم که با خوشی‌های کوچک و ساده بسیار شاد می‌شوند. آنقدر دنیای‌شان تیره و تار است که اگر نوری اندک از شکافِ ترَک برداشته‌ای بر زندگیِ بوی نا گرفته‌شان بتابد؛ همان می‌شود طلوع فجر. با خود می‌اندیشی اینانی که در اوج فلاکت این‌سان می‌توانند دلخوش باشند؛ اگر در رفاه نسبی بودند؛ چگونه زیستی داشتند؟! اما معدن کانون همه اوهام است. هیولایی‌ست که آدم‌ها را می‌بلعد. دوزخی‌ست که انسان‌ها در آن مدفون می‌شوند و سرانجام شکمِ باروری‌ست که از آن نسل نوینی از دادگستران بیرون خواهند آمد. بهای آگاهی سخت و جانفرسا‌ست. همانند«بینوایان» ویکتورهوگو ویا «ژرمینال» امیل ‌زولاست… این بغض روزی به عصیان بدل خواهد شد.

«خورشیدی که در اوج شکوهِ آگاهی، میان آسمان می‌درخشد و خاکِ بارگرفته و تخم‌ پرور را گرم می‌کند. زندگی از تهیگاه این خاکِ نان‌بخش بیرون می‌جوشد. جوانه‌ها به صورت نوبرگ‌های سبز می‌شکفند و فشار جوانه علف‌ها سراسرِ سطحِ دشت را می‌لرزانند. همه‌جا دانه به انگیزه احتیاج به گرمی و نور، دراز می‌شود و سراسر خاکِ دشت را تَرَک می‌دهد. طنین بوسه‌ای عظیم، دانه‌ها را تکثیر می‌کند و صدای ضربات آنها به وضوح بیشتری به گوش می‌رسد. گفتی به سطح خاک نزدیک‌تر می‌شوند. در این بامداد و زیر اشعه شعله‌ور خورشید، صحرا از این زمزمه، باردار است…^^^^»

پانوشت:
^. از رمان ژرمینال Germinal اثر امیل زولا ، فیلمی به همین‌نام و به کارگردانی کلود بریClaude Berri زاده ۱ ژوئیه ۱۹۳۴درگذشته۱۲ ژانویه ۲۰۰۹ …. ساخته شد. فیلم محصول ۱۹۹۳ میلادی‌ است.
^^.ازمتن رمان ژرمینال…
^^^. امیل زولاامیل ادوار شارل آنتوان زولا Émile Édouard Charles Antoine Zola‎ زاده ۲ آوریل ۱۸۴۰ – درگذشته ۲۹ سپتامبر ۱۹۰۲ رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و روزنامه‌نگار فرانسوی، مهم‌ترین نمایندهٔ مکتب ادبی ناتورالیسم و عامل مهم در گسترش تئاتر. کتاب‌های او در سینما و تلویزیون فراوان اقتباس شده‌…
^^^^. آخرین پارگراف رمان «ژرمینال»…

نخستین روزهای مهر۱۴۰۳. پهلوان
@apahlavan
Germinal – La grève (bande originale du film composée par Jean-Louis Roques)
موسیقی_متن_ژرمینال_ژان_لوئی ۵ اکتبر ۱۹۰۷ – ۲۰ آوریل ۱۹۹۷ یک هنرمند اهل فرانسه بود.
@khosroye_shirindahanan
@jane_shifteham

تاریخ انتشار : ۱۳ مهر, ۱۴۰۳ ۴:۴۱ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

احضار و بازداشت کنشگران و کارشناسان مترقی، آزادی‌خواه، عدالت‌جو و میهن‌دوست کشورمان را به شدت محکوم می‌کنیم

احضار و بازداشت این روشنفکران هراس از گسترش و تعمیق نظرات عدالت‌خواهانۀ چپ و نیرویی میهن‌دوست، آزادی‌خواه و عدالت‌جو را نشان می‌دهد که به عنوان بخشی از جامعۀ مدنی ایران، روز به روز از مقبولیت بیشتری برخوردار می‌شوند.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

جامعهٔ مدنی ایران و دفاع از حقوق دگراندیشان

جامعۀ مدنی امروز ایران آگاه‌تر و هوشیارتر از آن است که در برابر چنین یورش‌هایی سکوت اختیار کند. موج بازداشت اندیشمندان چپ‌گرا طیف وسیعی از آزاداندیشان و میهن‌دوستان ایران با افکار و اندیشه‌های متفاوت را به واکنش واداشته است

مطالعه »

انقلاب آمریکایی: پیروزی دموکرات‌های سوسیالیست از نیویورک تا سیاتل…

گودرز اقتداری: با توجه به اینکه خانم ویلسون، شهردار سابق را ابزاری در دست تشکیلات حاکم بر حزب معرفی می‌کرد، به نظر می‌رسد کمک‌های مالی از طرف مولتی میلیونرهای سرمایه‌داری دیجیتالی در شهر که عمده ترین آنها آمازون، گوگل و مایکروسافت هستند و فهرست طولانی حمایت‌های سنتی حزبی در دید توده کارگران و کارکنانی‌که مجبور به زندگی در شهری هستند که عمیقا با مشکل مسکن و گرانی اجاره ها روبرو است، به ضرر او عمل کرده است.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

چراغی که در تاریکی خاموش نشد

نبرد سیاتل و شکست اسطوره‌ی جهانی‌سازی

شانزده آذر؛ مقاومت دانشگاه در برابر استبداد شاهنشاهی

مقایسۀ رویکرد دولت‌های خاتمی و احمدی‌نژاد نسبت به سازمان‌های مردم‌نهاد

دنیا را نارنجی کن! | شانزده روز نارنجی و مبارزه با خشونت علیه زنان | زری صدرنشین

«تیغ خشونت» `- به‌بهانه‌ی شانزده روز نارنجی