در خبرها آمده است که آقای ظریف به شکلی ناشناس در تشییعجنازۀ سردار نیلفروشان در اصفهان شرکت کردهاند. همچنین در این خبر تاکید شده که این اقدام به توصیۀ تیم حفاظت برای مقابله با اقدامات وحدتشکنانه صورت گرفته است!
سئوالی که اینجا به وجود میآید این است که اگر قرار است یک مقام عالیرتبه از دولت در این مراسم شرکت کند چرا بایستی پنهانی باشد؟ آیا اصلاً «وحدتی» که قرار است پنهانی باشد وحدت است؟
بعد این «وحدت» را چه کسی میخواهد بشکند؟
تاریخ سه دهۀ گذشته نشان داده است در میان جناحهای حاکمیت آن کسانی که در کشور به خود جسارت دادهاند به مسئولین حمله کنند یا از دیواری بالا روند یا در مطبوعاتشان رکیکترین کلمات را به جناح مقابل نسبت دهند اصلاحطلبان و اعتدالگرایان نبودهاند بلکه اصولگرایان بودند!
آن هم اصولگرایانی که از اماکنی مشخص هدایت و فرماندهی میشدند. اگر آن اماکن مشخصی که امکان حمایت و فرماندهی داشتند دیگر وجود ندارند پس لزومی ندارد که یک مقام سرشناس مانند دکتر ظریف مجبور شود در تشییعجنازۀ یک سردار عالی مقام پنهانی شرکت کند. و به فرض که تعدادی محدود نیز دست به اقدامی بزنند، مقابله با رفتار آنان به هیچوجه به «وحدت» مورد نظر تیم حفاظت خسارتی وارد نمیآورد. اما اگر واقعیت این است که هنوز برجهای دیدهبانی در درون حکومت وجود دارند که نیروهای خاص را برای حمله و تخریب دیگران (نیروهای نزدیک به دولت چهاردهم) هدایت و رهبری میکنند حرف زدن از وحدت بدون معنی است.
به باور نگارنده، اصولگرایی و اصلاحطلبی در سپهر سیاسی ایران قبل از اینکه برخواسته از یک اندیشۀ فقهی باشد یک روش و نگرش سیاسی است. چه بسا که در میان اصلاحطلبان سیاسی متعبدین دینی بهوفور مشاهده میشوند و در میان اصولگرایان هم متعبدین متجدد کم نیستند.
اصلاحطلبی و اصولگرایی عمدتاً در ایران بر اساس نگاه به شیوۀ ادارۀ سیاسی و نه حتی اقتصادی کشور اطلاق میشود. حفظ جایگاه در ردههای فوقانی سیاسی کشور است که موجب اختلاف شده و تفاوتهای آرمانی نقش اصلی را نداشته است. اختلافات معمولاً اختلافات آرمانی بین اعضای دو حزب آرمانگرا نبوده که نیاز باشد یک پروسۀ تجانس طی کند. از این روست که وقتی مشاهده میشود یک مقام عالیرتبه دولتی جرئت حضور در یک فضای اجتماعی را از ترس «شکسته شدن وحدت ندارد» به همه چیز شک میکنی! و به خود میگویی :شاید اصلا بین مسئولین عالیرتبۀ سیاسی وحدتی صورت نگرفته است و آنچه به وقوع پیوسته الزامی بوده که اقتدارگرایان برای ادامۀ بقا مجبور به تن دادن به آن بودهاند.
آیا واقعاً «وفاق ملی» در درون جناحهای رقیب در درون حکومت ایران صورت گرفته یا اجبار اقتدارگرایان؟