طنزپرداز خلاق، ابراهیم نبوی، طی مرگی خودخواسته با زندگی بدرود گفت و در پی این رخداد تلخ، سپهر فرهنگی کشور در اندوهی عمیق فرورفت. این، غروب غمانگیز دیگری از زندگی تراژیک فرزندان فرهیختهی این سرزمین است و بر اثر آن هنرمند برجستهی دیگری از متعلقات فرهنگی ایران، از آفرینشهایش باز ماند و بدل به پژمردهای زود هنگام شد.
نبوی در حالی رخت از زندگی بربست و رفت که به پختگی خلاقیتهایش رسیده بود. وی در این اواخر نیز که از افسردگی شدید رنج میبرد، گهگاه مینوشت و تا فرصت و مجالی برای شکوفایی ذهن خویش مییافت، پای آفرینش طنز تازه و گزنده دیگزی مینشست و حرفهایی دلنشین میزد. او کژیهای وضعیت سیاسی حاکم را زیر تازیانه زهرخند میبرد تا نیشخند بر لبان ناراضیان از نظام بنشاند.
ابراهیم نبوی فقط طنز نمیگفت، بلکه متکی به شناخت تاریخ طنز و درک جوهرهی آن نوشتجات ماندگار متعددی را هم قلم زد. در سالهای معروف به «اصلاحات»، از پای ثابت مطبوعات آن دوره به شمار می رفت و بر تعداد مشتریان هر آن مجلهای میافزود که ستون طنزش با «شیطنت»های نبوی آرایش مییافت چه زیر نام «ستون پنجم» و بعد «ستون چهارم» و آخرش «بیستون»!
نبوی خود را شاگرد طنزنویس نامدار کیومرث صابری مشهور به «گل آقا»ی توفیق می دانست و از عبید زاکانی به عنوان مُراد یاد می کرد. اهل آستارا بود، اما چیره دست در نثر فارسی با طنزی که از آن باید با نام سبک خاص نبوی یاد کرد. طنزی که از ویژگیهایش، بافتن سخن بود همزمان در نقیض آن تا کلام با نافذیتی فزونتر در ذهن خواننده بنشیند و گلخند بر نکته با اندیشیدن به نکته همراه شود.
اما آنجا که به سیاست و سیاست کردنها برمیگردد، ابراهیم نبوی نقطه ضعف کم نداشت و از جمله اینکه متاسفانه هیچگاه از پاره همراهیهای دورهی جوانیاش با حزب اللهیهای دانشگاه شیراز علیه دانشجویان معترض و به ویژه چپها تاسفی بر زبان نراند. و این، انتظاری طبیعی از او بود در مقام منتقد مدعی علیه استبداد حاکم؛ استبدادی نه فقط در این دو دههی اخیر بلکه در همهی ۴۵ سال گذشته.
ابراهیم نبوی در سیاست، متعلق به آن بخش از سیاست بود که در ریل انتقاد علیه جمهوری اسلامیاند، گرچه هنوز هم نمیتوانند از توهم اصلاح نظام بکلی دل ِبکَنند و از همین منظر هم است که تاب تحمل سیاست گذر از جمهوری اسلامی را بر نمیتابند. با اینهمه، با فهم خود ویژگیهای بخشی از اهل هنر، از نبوی باید بیشتر بخاطر خدمات ادبی و فرهنگی مانایش در رشتهی طنزنویسی یاد کرد.
سخن آخر اینکه، ناسازگاری نبوی با تحمیلات نظام، سرانجام کار وی را به تبعید خودخواسته کشاند و همین دو دهه دور از میهن، شیرهی جانش را کشید. برای هنرمندی که، جامعه کارهای خلاق او را قدر میدارد و خود نیز میداند که آثارش جا در دلها دارد، چیزی جانکاه تر از جدایی از وطن نیست. از همین نگاه، در اصل، این استبداد ولایی بود که با ستاندن جان او خسارت فرهنگی دیگری برکشور زد.
این درگذشت را به بازماندگان ابراهیم نبوی و فرهنگ طنز ایران و ایرانی تسلیت میگویم.
منبع:
به پیش. https://bepish.org/fa/node/11744