دوشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۹
در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایتکارانهٔ حکومت نژادپرست و نسلکش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هممیهنانمان در جایجای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروریست که در جریان دقاع از میهنمان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.
مطابق تبصرهٔ مادهٔ ۵۵۱ قانون مجازات اسلامی، در صورت قتل زن، مابهالتفاوت دیهٔ او تا سقف دیهٔ مرد، از محل صندوق تأمین خسارتهای بدنی پرداخت میشود. در ظاهر، این تبصره رویکردی جبرانی دارد، اما در واقع، بر پایهٔ پذیرش نابرابریِ ذاتی در ارزشگذاری جان زن و مرد استوار است. وابستگی این حمایت به منابع مالی صندوق و نگاه جایگزینپذیر به دیهٔ زن، حامل پیامهاییست که موقعیت اجتماعی و حقوقی زنان را زیر سؤال میبرد.
گرتا تونبرگ میگوید باید به هر شکل ممکن همبستگیمان با فلسطین را نشان دهیم و علیه اشغال و نسلکشی مبارزه کنیم. این سفر هر قدر خطرناک باشد، به پای خطرناکی سکوت جهان در برابر این نسلکشی نمیرسد.
دستکم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییلاند . نتانیاهو بارها بیپرده و باافتخار از هدفاش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»اند.
The Iranian People’s Fadaian Organization (Majority), emphasizing on the universal principles of human rights, has warned against the documented and currently being implemented policy of forcible and violent expulsion of Afghan citizens under the name of “illegal immigrants,” and considers it an inhumane process that violates the individual and collective rights of some of the people residing in Iran, and strongly condemns it.
این موفقیت، تنها یک افتخار ورزشی نیست، بلکه تجلی امید، اراده و مقاومت زن ایرانی در برابر محدودیتها و نابرابریهاست. افتخاری که پیام روشنی به مردم ایران دارد: دختران این سرزمین، حتی در سختترین شرایط نیز میدرخشند و جهانیان را به تحسین وامیدارند.
اسرائیل تسلط خود را بر سوریه اعمال کرده است، با این دلیل که میتواند و هیچ رقیبی در منطقه ندارد که بخواهد در مقابلش بایستد. سوریه هیچ تهدید نظامی برای اسرائیل ندارد. اسرائیل از زمان سقوط رژیم اسد، چندین بار به اهداف متعددی در آن کشور حمله کرده است و بمبارانهای آن بسیار بیشتر از زمانی است که اسد در قدرت بود. اکنون هم اسرائیل تصمیم گرفته است که حوزه اختیارات دولت مرکزی در دمشق نباید به بخشهایی از جنوب (یا جاهای دیگر که اسرائیل تعیین کند) گسترش یابد، پس اوضاع به همین منوال خواهد بود.
هر ناسیونالیسمی که از این جنگ تغذیه کند سئوال برانگیز است. چه این ناسیونالیسم، پوششی باشد برای جنگپروری جمهوری اسلامی و چه عَلَم و کُتلی دست هر بخش از مخالفان حکومت که جنگ را ابزار تحقق ناسیونالیسم خودی قرار میدهند؛ ناسیونالیسم اعم از نوع «ایرانی» و یا نوع هر ملیتی در هر جای ایران.
جامعه و کشور در شرایط یک چرخش تاریخی قرار دارد و فعلاً همه چیز به تصمیم حاکمیت بستگی پیداکرده است. و تصمیم حاکمیت هم به نتیجۀ جنگ قدرت میان دو سیاست شناخته شده در میان نیروهای تشکیل دهندۀ حاکمیت وابسته است. تکلیف این مبارزه قبل از هرچیز باید بهدست نیروهای داخلی و حمایت نیروهای ملی و دموکراتیک روشن شود. در غیر اینصورت در میان جنگی تمامعیار و یا فرسایشی بهوسیله بیگانگان روشن خواهدشد.
این موفقیت، تنها یک افتخار ورزشی نیست، بلکه تجلی امید، اراده و مقاومت زن ایرانی در برابر محدودیتها و نابرابریهاست. افتخاری که پیام روشنی به مردم ایران دارد: دختران این سرزمین، حتی در سختترین شرایط نیز میدرخشند و جهانیان را به تحسین وامیدارند.
در طول حیات جمهوری اسلامی، بارها شاهد بودهایم که هر وقت جامعه به صحنه آمده است، توانسته تغییراتی را به حکومت تحمیل کند اما پایداری این تغییرات منوط به تداوم حضور مردم در صحنه بوده است. هماینک نیز با توجه به روبهرو شدن کشور با یک تجاوز نظامی میتوان انتظار فراروییدن تغییرات مشابهی را داشت. در چنین شرایطی رهبرانی نظیر آقای موسوی که مورد اعتماد و وثوق ملی باشند، میتوانند در پایداری خواستهای مردمی نقشی حیاتی بازی کنند.
کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاستهای غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایهداران در شرایطی به کار گرفته میشوند که از کمترین حقوق برخوردارند و نماد بهرهکشی عریان سیستم سرمایهداریاند.
در طول حیات جمهوری اسلامی، بارها شاهد بودهایم که هر وقت جامعه به صحنه آمده است، توانسته تغییراتی را به حکومت تحمیل کند اما پایداری این تغییرات منوط به تداوم حضور مردم در صحنه بوده است. هماینک نیز با توجه به روبهرو شدن کشور با یک تجاوز نظامی میتوان انتظار فراروییدن تغییرات مشابهی را داشت. در چنین شرایطی رهبرانی نظیر آقای موسوی که مورد اعتماد و وثوق ملی باشند، میتوانند در پایداری خواستهای مردمی نقشی حیاتی بازی کنند.