شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۷:۰۱
در شرایطی که میهن ما در پیآمد استیلای حکومتی مستبد، غیرمردمی و نالایق از یک سوی و فشارهای غیرانسانی و غیرقانونی امپریالیسم جهانی از سوی دیگر، در محاق بغرنج ظالمانه و مهلکی روزگار میگذراند، در شرایطی که مردمان جان به لب رسیدهٔ میهن عزیز ما برای برداشتن هر گام هرچند کوچک و رسیدن به هر دستاورد هرچند ناچیز در راه تحقق حقوق حقّهٔ خود با دشواریهای صعبالعبوری مواجهاند، اهمیت بازگشت به تلاش برای همگرایی در صفوف نیروهای باورمند به سوسیالیسم بیشازپیش برجستگی مییابد.
من به عنوان یک کرد ایرانی بر این باورم که کردها چه در ایران، چە در ترکیه، عراق و یا سوریه و … از نگاه فرهنگی زبانی وقومی و یا دموگرافیک و به ویژه تاریخی بسیار به ایران و فرهنگ و تاریخا به ایرانی نزدیکترند تا به کشورهای دیگر. لذا بهترین گزینه در تئوری، گرد آمدن و پیوستن داوطلبانهشان به آن حوضه جغرافیایی – تاریخی و سیاسی است که بدان نزدیکترند. اما به باور من این پیوستگی و یا جدایی خلقهای ایران نمیتواند به زور تهدید و سرکوب باشد.
وقتی به سفارت خانه های کشور های خارجی حمله می شود, و از دستگاه های امنیتی و پلیس انتقاد می شود, که چرا جلوی این افراد را نگرفتید در پاسخ می گویند: جلوی” مردم” را نمی شود گرفت! اما وقتی “مردم ” نسبت به حق و حقوق خود اعتراض می کنند, عوامل خارجی و اغتشاشگر خوانده می شوند و آتش به اختیاران تحت امر آقای خامنه ای، ” مردم” را به شدت سرکوب می کنند.
همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست بهگریباناند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.
اعدام ۹ زندانی سیاسی در تپههای اوین در سال ۱۳۵۵، از جمله بیژن جزنی، که همگی حکم داشتند سؤالی تاریخی را زنده میکند: چرا؟
سالها بعد، در ۱۳۶۷، جمهوری اسلامی بار دیگر زندانیانی را که حکم داشتند، اعدام کرد.
این دو واقعه، با همه تفاوتها، در ماهیت بیقانونی و خشونت ساختاری، به هم شبیهاند.
اینها را نه برای انتقام، که برای اصلاح …
درست ۵۰ سال پیش و در همین ساعات عصر جمعه ۹ زندانی سیاسی را با دستها و چشمهای بسته به تپههای اوین بردند و اعدام کردند و روز بعد در روزنامه ها نوشتند: «در حال فرار کشته شدند!»؛ مشهورترینشان بیژن جزنی بود.
بگذار از ترنم باران و شرجی سخن بگویم،
بگذار از هم بگوئیم،
بگذار دوباره از گنو و پنجه بگویم.
از آن عزیزانی که رفتند …
در آن دوره جنبش چپ آزادیخواه و عدالتطلب در حال تثبیت جایگاه خود به عنوان نیرویی موثر در برابر دیکتاتوری و ارتجاع بود. حذف رهبران برجستۀ این جنبش تلاشی اگاهانه برای جلوگیری از همبستگی و رشد جریانهای مترقی و باز کردن راه برای نیروهای واپسگرا بود. رژیم شاه با سرکوب و کشتار بیامان نیروهای مترقی چون فداییان و مجاهدین خلق و اعمال فشار بر نیروهای ملی، چپ، و ملی-مذهبی،میدان را برای رشد و نفوذ نیروهای مذهبی ارتجاعی هموار کرد.
بیژن نه برای جان، که برای معنا میجنگید. او آخرین متن دفاعیهی جزنی را خوانده بود و سطری از آن را هیچگاه فراموش نمیکرد: “آزادی را نمیشود خاموش کرد؛ حتی اگر ما خاموش شویم.”
کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.
در آن دوره جنبش چپ آزادیخواه و عدالتطلب در حال تثبیت جایگاه خود به عنوان نیرویی موثر در برابر دیکتاتوری و ارتجاع بود. حذف رهبران برجستۀ این جنبش تلاشی اگاهانه برای جلوگیری از همبستگی و رشد جریانهای مترقی و باز کردن راه برای نیروهای واپسگرا بود. رژیم شاه با سرکوب و کشتار بیامان نیروهای مترقی چون فداییان و مجاهدین خلق و اعمال فشار بر نیروهای ملی، چپ، و ملی-مذهبی،میدان را برای رشد و نفوذ نیروهای مذهبی ارتجاعی هموار کرد.
با کمال تاسف رویکرد سیاسی مقابله با ایران از سوی برخی کشورهای ذینفوذ در جهان در کنار تحریمهای غیرقانونی و ظالمانه علیه کشور ما، مانعی عمده در برابر برگزاری دیدارهای دوستانه در مقابل تیمهای قوی جهان، حتی امکان برگزاری اردوهای آمادگی، و وجود تجربهٔ بازی در این سطح برای ملّیپوشان ایران است.
در آن دوره جنبش چپ آزادیخواه و عدالتطلب در حال تثبیت جایگاه خود به عنوان نیرویی موثر در برابر دیکتاتوری و ارتجاع بود. حذف رهبران برجستۀ این جنبش تلاشی اگاهانه برای جلوگیری از همبستگی و رشد جریانهای مترقی و باز کردن راه برای نیروهای واپسگرا بود. رژیم شاه با سرکوب و کشتار بیامان نیروهای مترقی چون فداییان و مجاهدین خلق و اعمال فشار بر نیروهای ملی، چپ، و ملی-مذهبی،میدان را برای رشد و نفوذ نیروهای مذهبی ارتجاعی هموار کرد.