مأموران امنیتی کودتاگران درب مسجدی را که در زنجان برای برگزاری مراسم ترحیم آیت الله منتظری در نظر گرفته شده بود بستند و از ورود مردم به آن ممانعت به عمل آوردند. ماموران امنیتی به این امر بسنده نکرده، با حمله به مردم عدهای را متعاقبا مصدوم و مضروب کرده و عده دیگری را دستگیر می کنند. این در حالیست که پیشتر جلوی برگزاری مراسم ترحیمی که قرار بود برای آیت الله منتظری در اصفهان برگزار شود هم گرفته شده بود و خانواده آقای منتظری مجبور شده بود به دلیل جو ملتهب قم و فشار لباس شخصیها و نیروهای دولتی، از برگزاری مراسم سوم و هفتم درگذشت آقای منتظری خودداری کند. سایت بی بی سی نیز در خبری چنین نقل می کند که برخی سایتهای اینترنتی مخالف دولت ایران گزارشها و عکسهایی منتشر کردهاند که در آنها ادعا می شود شورای عالی امنیت ملی با صدور بخشنامهای، برگزاری مراسم ترحیم برای آقای منتظری را، جز در قم و نجف آباد، ممنوع کرده است. البته چنان که می بینیم بر خلاف نص صریح این بخشنامه، در قم نیز نگذاشتهاند مراسم برگزار شود!
تاریخ به ما می گوید که جمهوری اسلامی قبل از هر چیز رژیم برآمده از حوزههای علمیه و مساجد می باشد. مراسم مختلف مذهبی در زمان شاه در موارد زیادی، بهانه ومناسبتهای خوبی می شدند برای سازماندهی اعتراضات برخی از طیفهای مذهبی در کشورعلیه رژیم شاه، مراسمی که عمدتا در مساجد و حوزههای علمیه برگزار می گردیدند و رژیم شاه نیز با حمله به آنها و با پیشبرد منطق سرکوب عریان و خونین، در ارتقای نفوذ آن در میان تودههای مردم کمک شایانی می کرد. پانزده خرداد سال چهل و دو یکی از نمونههای برجسته این واقعیت می باشد.
اکنون بعد از گذشت سی سال از عمر این رژیم و به میمنت تسخیر قدرت از طرف جناح کودتاگر و افراطی، می بینیم که همین مساجد که سرچشمه پیدایش، قدرت گیری و عروج طیف مذهبی به قدرت سیاسی در ایران بودند، هم اکنون دارند به سرچشمه افول، ضعف و سریدن احتمالی آن از اریکه قدرت به زیر مبدل می شوند. البته در اینجا باید از مسجد یک درک سمبولیک داشت، زیرا مساجد ایران از لحاظ مکانی و حجم، از آن چنان گنجایشی برخوردار نیستند که بتوانند دربرگیرنده طیف بسیار وسیعی از مردم باشند، همان گونه که در زمان شاه نیز نتوانستند باشند، و بنابراین این خیابانها بودند که بعدا به مراکز اساسی و اصلی اعتراضات مردمی تبدیل شدند.
ممنوع کردن حضور مردم در مسجد و بستن درب آن، و فراتر از این، ضرب و شتم مردم در داخل و محوطه آن نشان از تسخیر مسجد از طرف مردم دارد. نشان از این دارد که برخلاف ادعای کودتاگران در مقدس انگاشتن و پنداشتن مساجد، آنگاه که مساجد می توانند به عرصه تهدیدی برای آنان بدل شوند، راحت قداست، حرمت و بزرگی مساجد را همانند رژیم شاه شکسته و با حمله به آن از هیچ اقدام تند و جنایتکارانهی ابا نخواهند کرد.
اما این حوادث از طرفی دیگر نشان می دهند که رژیم کودتا نه تنها در کوچه و بازار و خیابانها، بلکه در مراکز سنتی خود نیز پرستیژ دیرینه و معنوی خود را از دست داده است و در واقع همه جا را و هر آنجائی را که متعلق به مردم است خارج از حضور خود می بیند. درست به همین دلیل است که این چنین بیرحمانه به آنان نیز هجوم آورده و مورد هتاکی و بی حرمتی قرار می دهد.
تقابل با مساجد و ضرب و شتم مردم در آنها، در واقع نشان از مرحلهای دیگر از شکست فاحش کودتاگران و حامیان آنان در عرصههای عمومی جامعه دارد. آنان با از دست دادن مساجد نشان می دهند که همانند رژیم شاه تنها نیروهای نظامی و امنیتی را دارند و آنچنان که روزی خامنهای خود نیز اقرار کرد بر سرنیزه می توان تکیه کرد، اما نمی توان بر آن نشست.