تحرک جاری کنونی برای آزادی ایجاد تشکلهای مستقل کارگری میتواند گامی مثبت در جهت احقاق حقوق کارگران باشد و شاید این قبیل حرکات خونی به رگهای جنبش کارگری بدواند و به جلو سوق دهد. یادداشت زیر به همین منظور و در جهت راهگشایی و استحکام جنبش کارگری و تضمین پیروزی آن است. آزادی تشکل و اعتصاب از حقوق ابتدایی و طبیعی طبقه کارگر است. این حقوق از کارگران ایران سلب شده و به همین دلیل محرومیت و بیحقوقی مطلق به طبقه کارگر تحمیل شده است. عقب نشینی به کارگر و تنزل سطح معیشت کارگران تا حد بخور و نمیر و بردگی محض را تنها میتوان با یک اعتراض و مبارزه گسترده و سراسری و در متن آن متشکل و متحد شدن کارگران جبران کرد. شوراهای اسلامی و خانه کارگر به عنوان تشکلهای خودگمارده و تحمیلی به کارگران نقش جدی ای در تحمیل و نهادینه کردن فقر و فلاکت کنونی به کارگران ایفا نموده اند. این نهادهای وابسته به کارفرما و دولت در کنترل مبارزات کارگری و واداشتن به تسلیم و مماشات و اتخاذ روشهای سازشکارانه و کشاندن کارگران به دریوزگی این و آن سنگ تمام گذاشته اند. اولین گام در جنبش کارگری فاصله گرفتن از این نهادها و کوتاه کردن دست آنها از دخالت در مبارزات کارگری و فرستادنشان به خانه است. جای خانه کارگر و شوراهای اسلامی در کنار کارفرما و مدیریت است. اینها وظیفه دفاع از نظام سرمایه داری و سود سرمایه به قیمت بیحقوقی و فقر و گرسنگی مطلق کارگران و خانواده هایشان را بر عهده داشته و دارند. گام بعدی متحد و متشکل شدن کارگران مستقیما، بلاواسطه و بدون دخالت از بالا است. مجامع عمومی کارگری پایه واساس این تلاش است. مجمع عمومی کارگری مرکز و محل قدرت نمایی وابراز وجود کارگران، ایجاد صف واحد و محکم و پایان دادن به پراکندگی و راه حلهای فردی و تفرقه در میان کارگران است. در مجامع عمومی منافع فوری و دراز مدت کارگر بر هر گونه گرایش دیگر ارجحیت دارد و گرایشاتی که به هر بهانه و دلیل از این قانون طبیعی تبعیت نکنند جایی در میان کارگران نخواهند داشت. مجمع عمومی ساده ترین و در دسترس ترین تشکل و اتحاد کارگری است. برای ایجاد مجامع عمومی لزومی به مراجعه به وزارت کار و یا هیچ ارگان ونهاد دولتی نیست. هیچ نیرویی نمیتواند از اجتماع عموم کارگران یک محل کار جلوگیری بعمل آورد. مجمع عمومی به علاوه، منشا دیگر اشکال تشکل کارگری از جمله شورا و سندیکاهای کارگری است. اگر با این افق و با این روش به سراغ تحرک اخیر برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری برویم. بنا بر این تهیه تومار و ارسال به وزارت کار و نهادهای بین المللی تنها یک گام مقدماتی در جهت تحقق این هدف است. گام فوری و همزمان دیگر چیست؟ به فرض برسمیت شناخته شدن یک نهاد کارگری از طرف وزارت کار و نهادهای وابسته دیگر که هنوز نمیتوان به آن امیدوار بود و صد البته نباید منتظر هم شد، حتی تحقق همین منظور تنها با توسل به راههای فشار امکان پذیر میشود. و این هنوز با آنچه که بطور واقعی باید انجام شود فاصله دارد. همه میدانیم که کارگران تنها در جریان مبارزه برای احقاق حقوق معین متحد و متشکل میشوند. و الا کارگران هر محیط کار، روزمره در محل و زیر سقفی جمع میشوند و کار میکنند. زمانی پای اتحاد و تشکل به میان میآید و ضرورت آن احساس میشود که پای مبارزه ای در میان و مطالبه ای در جریان باشد. این عرصه های نبرد را باید دریافت. بخش بزرگی از طبقه کارگر را تحت عنوان کارگاههای کمتراز ۵ و ۱۰ نفره و کارگران قالیباف از شمول هر گونه قانون و تامین اجتماعی خارج کرده اند. این یک عرصه نبرد کارگری برای جلوگیری از این تصمیم ضد کارگری بوده و هست. حدود نیمی از کارگران با قراردادهای موقت کار میکنند و حتی فراتر از آن کار روزمزدی را دارند رواج میدهند. این هم میدان دیگر مبارزه بر علیه این تعرض وحشیانه به سطح معیشت کارگر است. دستمزدهای ناچیز کنونی را چند ماه چند ماه نمیدهند و مهمتر از همه حداقل دستمزد کارگر حتی با خط فقر زمین تا آسمان فرق دارد و یک بردگی محض است. افزایش دستمزدها به نسبت تورم و تامین یک زندگی مرفه و انسانی عرصه تعیین کننده و سرنوشت ساز برای طبقه کارگر است. بنا بر این سازمان دادن یک اعتراض و جنبش سراسری حول هر کدام از این مسایل گریبانگیر کارگران یک امر دایمی و غیر قابل تاخیر حتی تا فردا است. مساله این نیست که گویا اول کارگر باید متشکل شود و بعد سراغ مبارزه برود. حتی برعکس است. طبقه کارگر در جریان مبارزه روزمره علیه تبعیض و نابرابری و اجحاف و تعرض به سطح معیشتش نیاز به اتحاد و ا نسجام وتشکل را صد چندان احساس میکند. این نیاز به اعتراض و مبارزه هم اکنون با گوشت و پوست و استخوان لمس میشود. میتوان و باید کارگران را حول دفاع از سطح معیشت، برای گرفتن حقوق معوقه و لغو قوانین ضدکارگری و ضدانسانی قراردادهای موقت و … سازمان داد و به به مبارزه ای موثر، متحد و متشکل و سراسری کشاند. بخصوص حالا که فصل تعیین و افزایش دستمزدها است، سازماندهی یک مبارزه سراسری برای افزایش دستمزدها از طریق برگزاری مجامع عمومی و انتخاب نمایندگان محلی و سراسری امری به شدت ضروری و حرکتی تعیین کننده در جنبش کارگری است. تحرک اخیر برای آزادی ایجاد تشکلهای مستقل کارگری در خود حرکتی مثبت است، اما این تحرک مجزا و مستقل از اعتراض و مبارزات کنونی کارگران و بخصوص جدا از نیاز فوری و فوتی کارگران به تعیین نمایندگان سراسری و طرف حساب کارفرما برای مذاکره بر سر افزایش دستمزدها کارساز نیست. توقع آزادی تشکل را از وزارات کار داشتن و رو انداختن به این نهاد که خود یک طرف حساب اصلی کارگر و در کنار کارفرماها چه در بخش دولتی و چه خصوصی است، توهمی بیش نیست. بخصوص در شرایط تنگی وقت برای تعیین تکلیف دستمزدها یک وقت کشی است. ایرادی به درخواست از وزارت کار برای برسمیت شناختن ایجاد تشکلهای مستقل کارگری نیست، اما اگر همه نیرو و انرژی به این جهت سوق یافته و صرف این تقاضا و به اصطلاح پیگیری آن شود و مبارزات جاری و بخصوص مبارزه برای افزایش دستمزدها به حاشیه بیفتد، این خود نقض غرض و اتلاف انرژی و وقت است. سر تومار چند هزار نفره و فشار کارگری را باید به طرف مبارزه و خواست افزایش دستمزد به نسبت تورم و رفاه یک خانواده ۵ نفره کارگری هم چرخاند. باید مبارزه برای افزایش دستمزدها را به تحرک و درخواست آزادی ایجاد تشکلهای مستقل کارگری وصل و چفت و بست کرد. تنها با این ارتباط منطقی است که فشار برای آزادی تشکل کارساز و به احتمال زیاد نتیجه بخش میشود. خواست افزایش دستمزد تا ۴ برابر دستمزد کنونی یعنی ۴۵۰ هزار تومان در ماه، باید در راس مطالبات و مبارزات و تحرکهای کنونی قرار بگیرد. کارگران باید حول این متشکل و متحد شوند و منتظر هیچ اجازه و برسمیت شناسی دولتی و کارفرمایی نشوند. مجامع عمومی کارگری و تعیین نماینده های محلی و صنفی و سراسری اجازه نمیخواهد. نمایندگان واقعی کارگران حتی اگر فعلا منتخب مجمع عمومی هم نباشند اما در میان کارگران دارای نفوذ و محبوبیت هستند، همین خود به نمایندگی آنها مشروعیت میدهد. نمایندگی کردن کارگر محتاج هیچ به رسمیت شناختنی از خارج از کارگران نیست. مگر کارگران به رسمیت یا غیر رسمیت داشتن نمایندگان کارفرماها و مدیریت رای میدهند؟ چرا وقتی نوبت به تشکل و اتحاد و نمایندگیهای کارگری میرسد باید منتظر اجازه و تایید این و آن نهاد و مقام غیرکارگری شد؟! کلام آخر، هر اقدام برای پایان دادن به پراکندگی صفوف کارگران و متحد و متشکل کردن حول منافع کوتاه و دراز مدت شان جا دارد مورد حمایت عمومی نه تنها در ایران بلکه در مراجع بین الملل و اتحادیه ها و شخصیتهای کارگری قرار گیرد. این حد اقل توقع است. اما هر قدم پیروزی در گرو اتخاذ روشهای درست و پاسخ به نیازهای فوری و حیاتی گریبانگیر طبقه کارگر است. تشخیص عرصه های نبرد و شناخت فرصتهای پیشارو، در این پیروزی تعیین کننده است. پیروزی طبقه کارگر در رفع پراکندگی صفوفش در گرو سازمان دادن مبارزات موثر در فرصتها و نقاط عطف زندگی، کار و مبارزه کارگران است. این نقطه عطف در حال حاضر ایجاد یک صف بندی برای مبارزه برای افزایش دستمزدها است. فعالین و رهبران واقعی کارگران میتوانند رهبری این مبارزه را تامین کنند. منتظر اجازه هیچ مقام و حتی پروسه انتخابات درونی ننشینند. فعالین و رهبران کارگری مشروعیتشان را از محبوبیتشان و دلسوزی و نفوذشان در میان کارگران میگیرند. این فعالین و رهبران بخصوص در بخشهای کلیدی صنایع ایران مانند نفت و ذوب آهن و ماشین سازیها و نساجی و … اگر دستشان را به دست همدیگر بدهند این صف رهبری را تامین میکنند و طرف حساب کارفرما و دولت در مذاکره برای افزایش دستمزدها خواهند شد. این دستشان را میبوسد و این یک گام بسیار جدی برای نزدیک شدن به هدف ایجاد تشکلهای آزاد و مستقل کارگری از دولت و کارفرما هم هست. ۱۱ اسفند ۸۳ (۱ مارس ۲۰۰۵) mozafar.mohamadi@gmail.com !