جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۵

جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۵

روایت زنان افغانستانی از رد مرز
آنچه می‌خوانید روایت چهار زن افغان‌تبار است که سال‌ها در ایران زندگی کرده‌، فرزند به دنیا آورده‌، کار کرده‌ و روابط انسانی و پیوندهای عاطفی داشته‌اند اما در چند ماه گذشته...
۲۰ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سوما نگه‌داری‌نیا
نویسنده: سوما نگه‌داری‌نیا
در ستایش ایستادگی: به زندانیان و همۀ آنانی که آزادی را معنا کردند
ما با نام تو، نه فقط از تو، که از همه‌ی آدم‌های ایستاده یاد می‌کنیم. از آن‌ها که هنوز باور دارند: آزادی، امتیاز نیست — فضیلت است و حقیقت، اگرچه...
۱۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
عظمت را دوباره به جنبش ضدجنگ برگردانیم
قصد این نوشته بررسی شرایطی که به جنگ اخیر ختم شد، سیاست‌های مرگبار رهبران جمهوری اسلامی و یا جنایات اسرائیل در منطقه نیست. بلکه یافتن راهی برای تقویت جنبش ضدجنگ...
۱۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رضا جاسکی
نویسنده: رضا جاسکی
شوخیِ تلخِ تاریخ!
اگر به‌فرض در جهان وارونۀ کنونی شانسی هم برای ربودن جایزۀ صلح نوبل برای یک صلح‌طلب قلابی چون ترامپ و به قول خود وی استقرار صلح از موضع اقتدار وجود...
۱۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: تقی روزبه
نویسنده: تقی روزبه
ضرورت مقابلۀ هوشیارانه با تهاجم راست افراطی؛ همبستگی مردمی سدّی استوار در دفاع از میهن
هرچند تهدیدهایی چون تکرار کشتار ۶۷ ره به جایی نمی‌برند اما هشداری جدی و خطری جدی‌اند علیه تمامیت ایران و اتفاقاً خاستگاه اصلی‌اش همان نیروی متجاوزی است که سال‌هاست نقشۀ...
۱۸ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
تعلیق همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، کشور را منزوی‌تر می کند.
جبهه اصلاحات ایران با انتشار بیانیه‌ای مصوبه اخير مجلس به منظور تعلیق همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را برخلاف مصالح ملی، امنیت کشور و منافع مردم ایران خواند و...
۱۸ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: جبهه اصلاحات ایران
نویسنده: جبهه اصلاحات ایران
بیانیه مجامع اسلامی ایرانیان در باره دستگیریها، اعدامهای اخیر و برخورد با مهاجران افغانستانی
فرصتی فراهم آمد تا بنا بر حافظه تاریخی، ایرانیان در مقابل تهاجم بیگانه، همبستگی ملی کم نظیری را به نمایش بگذارند که افکار عمومی را درجهان تحت تاثیر قرار داد...
۱۸ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مجامع اسلامی ایرانیان
نویسنده: مجامع اسلامی ایرانیان

جنگ و گلهای یاس مادر (۴)

روزی باز صدای آژیر از پادگان، تمام فضای شهر را لبریز می کند. انگار قرار است باز هواپیماها بیایند. و ما شتابان بە زیرزمین بە گلهای یاس پناە می بریم. صدای ترق و تروق ضد هوایی ها آسمان را پر می کند. و ناگهان همان صدای وحشتناک همیشگی دوبارە پیدا می شود. انگار خدا دارد آسمان را پارە می کند. هواپیماها چنان هوا را می درند کە انگار از اینکە نمی توانند بیشتر از این سرعت بگیرند، می نالند. و جائی صدای انفجارهای مهیب دنیا را بشدت می لرزاند. خانە ما هم می لرزد. گلدانهای یاس جابجا می شوند. و پدر گوشهایش را می گیرد. چهرەاش چنان در هم رفتە است کە انگار کسی با چوب محکم بر سرش کوبیدەاست. و من این درد را می شناسم. از دوران دبستان، هنگامیکە ناظم سر بی نظمی در سر صف، ناگهان، بدون اینکە خودم هم متوجە باشم از عقب با چوب دراز خود بر سرم کوبید

 من چقدر اشتباە می کردم! جنگ واقعی تر از آنی بود کە بشود با خیال و با رویا بە مصاف آن رفت

روزهای جنگ را در حیاط بزرگمان می گذرانم. باغچە را با شلنگی کهنە کە رنگی بە رویش نماندە آب می دهم، علفهای هرز را می کنم، بە درختان سیب کە امسال اغلب سیبهایشان کرم زدە است می رسم، و غروب کە می شود بە اتاق کفترها رفتە و در میانشان می نشینم. طبیعت بهترین پناە بە گاە جنگ است. آنجا همە چیز مثل سابق است. نە نگاە کبوتران تغییری کردە و نە ساقە گیاهان و تنە درختان از ترس تصور مرگی ناگهانی و خونین، مثل تن آدمها دچار لرزشهای ناخواستە می شود. و قلبی نیز موجود نیست تا ضربانش تا حد اعلا سینە را با تپش خود لبریز کند. آنجا همە چیز مثل همیشە آرام است. و من تا می توانم بە آنها خیرە می شوم. و لعنت می فرستم بە روزی کە انسان انسان شد، و از طبیعت خود را جدا کرد. و ‘آنجا’ چقدر دوردست و غریب بە نظر می رسد. گلها، درختان و کبوتران نمی دانند آنجا در بیرون چە خبر است. و فکر می کنم کە بی خبری شاید بهترین راە گذشتن از دوران جنگ باشد. و بە رادیوی پدر می اندیشم. و اگر آن کوچولوی نازنین سیەپوش با آنتن سفید براقش در کنج اتاق نبود، دنیای ما این روزها جور دیگری می شد. شاید با وجود جنگ، مادر گلهای یاس را دوبارە بە اتاق بالا بر می گرداند. و می دانم کە اشتباە می کنم. جنگ، فراتر از رادیوی پدر بود. جنگ در هوا بود، در کوە و دشت بود، در آسمان جولان می داد و از بالای بام هر لحظە بە درون خانە سرک می کشید. جنگ در درون ما بود، در خلوت شهر و در سنگینی فضائی بود کە سینەها را می انباشت و فشار می داد.

 نە، من چقدر اشتباە می کردم! جنگ واقعی تر از آنی بود کە بشود با خیال و با رویا بە مصاف آن رفت. جنگ را باید مثل خودش پذیرفت، و با آن زندگی کرد. و جنگ هیولائی بود کە متولد می شد، رشد می کرد و پیر… نە پیر نمی شد، بلکە یکدفعە جائی گم می شد. و مادر می گفت آنجا در بیرون در میان کوهها و در آغوش طبیعت آنقدر جاهای اسرارآمیز و ناشناختە هست کە تنها خدا از آنها خبر دارد، و جنگ جایی در میان آنها گم می شود. او معتقد بود کە جنگ خستە از وجود خودش نیاز بە خوابهای طولانی دارد. و سالها می خوابد و بعد ناگهان بیدار می شود و مثل هر موجود زندە دیگری به دنبال آب و غذا می گردد تا بدن نحیف و لاغرشدە خود را دوبارە جان تازەی ببخشد. و من به خودم گفتم کە اگر زمانی آنقدر قوی شدم کە بتوانم بە تنهائی کولەپشتی ای پر از لوازم ضروری بر کولم بگذارم، بی گمان بە میان دشت و صحرا خواهم رفت و جنگ را یافتە و خواهم کشت. و چاقوی آشپزخانە را در دستانم می چرخانم. نوک و لبە تیز آن، امید را در درونم صد چندان می کند. بە خودم می گویم باید این چاقو را روزی بدور از چشم مادر پنهان کنم.

و با مورچەها هم بازی می کنم. درست در حیاط پشتی، آنجائی کە خلوت تر از هر مکان دیگری در خانە ماست. پوشیدە با گیاهان هرزە و محصور با دیوار بلندی کە ما را از خانە همسایە جدا می کند. و آنجا پر مورچە است. از قدیم هم این جوری بودە است. و من می فهمم کە مورچەها هم بە جاهای خلوت علاقەمنداند. و البتە با مورچە نمی شود بازی کرد. آنها بشدت سرشان بە کار خودشان گرم است. و بازی یکطرفە می شود. من راە آنان را با کندن چالەای، در قد و قوارە دنیای خودشان، قطع می کنم،… و یا با انداختن کلوخی منحرف می کنم. یا با آب رد پا ها را از میان می برم. وصف دور و دراز مورچگان سراسیمە می شود. کل منطق کارشان بهم می خورد. مورچەها برای پیدا کردن راە در هم می لولند، بر می گردند، سر بە بیابانهای اطرافشان می گذارند. و هستند کە از چالە و کلوخ و آب می گذرند، اما بدون باری کە بر روی دوششان حمل می کردند. و بازی یکطرفە چنین است. منطقی ندارد و همە چیز را بە هم می زند. و جنگ یک بازی یکطرفە است. مادر از پنجرە فریاد می زند کە اینقدر بە زمین زل نزنم کە گردنم درد می گیرد. و بعد پیش خودش می گوید پس شهر، کی دوبارە پر مردم می شود تا این طفلک از تنهائی بدرآید!

و روزی باز صدای آژیر از پادگان، تمام فضای شهر را لبریز می کند. انگار قرار است باز هواپیماها بیایند. و ما شتابان بە زیرزمین بە گلهای یاس پناە می بریم. صدای ترق و تروق ضد هوایی ها آسمان را پر می کند. و ناگهان همان صدای وحشتناک همیشگی دوبارە پیدا می شود. انگار خدا دارد آسمان را پارە می کند. هواپیماها چنان هوا را می درند کە انگار از اینکە نمی توانند بیشتر از این سرعت بگیرند، می نالند. و جائی صدای انفجارهای مهیب دنیا را بشدت می لرزاند. خانە ما هم می لرزد. گلدانهای یاس جابجا می شوند. و پدر گوشهایش را می گیرد. چهرەاش چنان در هم رفتە است کە انگار کسی با چوب محکم بر سرش کوبیدەاست. و من این درد را می شناسم. از دوران دبستان، هنگامیکە ناظم سر بی نظمی در سر صف، ناگهان، بدون اینکە خودم هم متوجە باشم از عقب با چوب دراز خود بر سرم کوبید. مادر در گوشەای نشستە و با چشمانی مضطرب بە جائی نامعلوم نگاە می کند. بیرون غوغائیست. انگار دوران آهن است. همە چیز چقدر سخت و سنگین است. و آن روز هم می گذرد. همە در نهان خوشحالیم. پدر شب در کنار رادیویش می گوید کە لااقل تا چند هفتە دیگر بر نمی گردند. می گوید تنها کە ما نیستیم، مملکت پهناور است و باید بە جاهای دیگر هم سر بکشند. و پدر راست می گوید. و آن شب انگار شب قبل از روز جشن است. پس ما لااقل تا چند هفتە دیگر بدون هیچ گونە شک و تردیدی زندە می مانیم. و پدر دو نخ سیگار دود می کند.

همان شب خوابهای خوب خوب می بینم. یکی از آنها: در خواب، همان دختربچەای بە خوابم می آید کە چند سال پیش عاشقش شدە بودم. دختری کە از شهر دیگری بود و پدرش انتقالی گرفتە بود و بە شهر دیگری کوچیدە بودند. در خواب، در حیاط در میان گلها بە من لبخند می زد و می گفت کە گلی برایش بچینم. اما من از او می خواستم کە برویم پشت حیاط و با مورچەها بازی کنیم. گفتم دو نفری راست راستکی می شود مورچە بازی. اما او نگاهش تنها بە گلها بود. او از گلها گفت و من از مورچەها،… او هی از گلها گفت و من هی از مورچەها. عاقبت گفت بسیار خوب تو برای من گلی بکن، و من هم با تو مورچە بازی می کنم!

و مورچەبازی ما شد خردە نانهائی کە برکنار راە مورچەها و بر لبە سوراخهایشان قرار می دادیم تا آنها اینقدر دنبال غذا خستە و سرگردان ندوند. هرچند تا متوجە خردە نانهای ما می شدند، انگاری زمانی طولانی باید می گذشت. و مورچەها با آن کلەهای کوچکشان چە احمق بودند!

در خواب بە خودم گفتم جنگ کە تمام شد آن دختر رویاهایم را هر کجا کە باشد، پیدا خواهم کرد. آری پیدا خواهم کرد.

ادامە دارد…

 

تاریخ انتشار : ۹ فروردین, ۱۴۰۱ ۲:۱۵ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

ضرورت مقابلۀ هوشیارانه با تهاجم راست افراطی؛ همبستگی مردمی سدّی استوار در دفاع از میهن

هرچند تهدیدهایی چون تکرار کشتار ۶۷ ره به جایی نمی‌برند اما هشداری جدی و خطری جدی‌اند علیه تمامیت ایران و اتفاقاً خاستگاه اصلی‌اش همان نیروی متجاوزی است که سال‌هاست نقشۀ حمله به ایران را از طرق مختلف و از جمله کاشتن جاسوسان و فریب‌خوردگانی در درون نیروهای امنیتی و نظامی ایران طراحی می‌کند. دشمنان واقعی ایران به دنبال رخ دادن فجایعی این‌چنینی‌اند تا دست‌آویزی پیدا کنند برای دفاع دروغین از «حقوق بشر» و ریختن بمب‌های‌شان بر سر مردم ایران.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

ضرورت مقابلۀ هوشیارانه با تهاجم راست افراطی؛ همبستگی مردمی سدّی استوار در دفاع از میهن

هرچند تهدیدهایی چون تکرار کشتار ۶۷ ره به جایی نمی‌برند اما هشداری جدی و خطری جدی‌اند علیه تمامیت ایران و اتفاقاً خاستگاه اصلی‌اش همان نیروی متجاوزی است که سال‌هاست نقشۀ حمله به ایران را از طرق مختلف و از جمله کاشتن جاسوسان و فریب‌خوردگانی در درون نیروهای امنیتی و نظامی ایران طراحی می‌کند. دشمنان واقعی ایران به دنبال رخ دادن فجایعی این‌چنینی‌اند تا دست‌آویزی پیدا کنند برای دفاع دروغین از «حقوق بشر» و ریختن بمب‌های‌شان بر سر مردم ایران.

مطالعه »
پيام ها

پیام به کنگرهٔ بیست‌وششم حزب کمونیست آلمان

ما بر این باوریم که چپ اگر نتواند در برابر ماشین جنگی سرمایه‌داری بایستد، اگر چپ صدای رنج مردمان بی‌پناه نباشد، اگر چپ در خیابان‌ها، کارخانه‌ها، اردوگاه‌ها و مناطق جنگ‌زده حضور نداشته باشد، از رسالت تاریخی خود فاصله گرفته است. ما برای بنای جهانی دیگر مبارزه می‌کنیم – جهانی فارغ از استثمار، از سلطه، از مرزهای ساختگی، از جنگ و نژادپرستی.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

روایت زنان افغانستانی از رد مرز

در ستایش ایستادگی: به زندانیان و همۀ آنانی که آزادی را معنا کردند

عظمت را دوباره به جنبش ضدجنگ برگردانیم

شوخیِ تلخِ تاریخ!

ضرورت مقابلۀ هوشیارانه با تهاجم راست افراطی؛ همبستگی مردمی سدّی استوار در دفاع از میهن

تعلیق همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، کشور را منزوی‌تر می کند.