در هفتە های اخیر، درشرایطی کە توجە جامعە معطوف بە افول پرشتاب نرخ واحد رسمی پول کشور در برابر ارزهای خارجی، افزایش بی سابقە ارزش طلا، تشدید بحران اقتصادی، افزایش نرخ تورم و ردوبدل شدن تهدیدات متقابل میان سرداران سپاە و مقامات دولت آمریکا بود و نگرانی و نارضایتی مردم از سرنوشت و آیندە کشور و رفتار حکومت با سرعتی همانند با روند وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی و سیاسی فزونی می گرفت، مقالە سردار حسین علایی، یکی از سرداران منتقد وضعیت کنونی، در روزنامە اطلاعات اتنشار یافت. نامبرده در این نامه بە شکل نامستقیم رفتار خامنەای را با رفتار شاە مقایسە نمودە بود و تحت لفافە ولی فقیە را مورد انتقاد قرار دادە بود. نامه، بویژە پس از آن کە با واکنشهای خشماگین و هیستریک سردارن حاکم و طرفداران ولی فقیە مواجە گردید، بازتاب گستردەای در جامعە یافت و از رسیدن دامنە مخالفت سرداران سپاە با ولی فقیە پردە برداشت. سردارعلایی بنیانگذار و فرماندە نیروی دریایی سپاە و رییس ستاد مشترک نیروهای سپاە در دوران جنگ ایران وعراق، مقالە اش را در روز ۱۹ دیماە اتنشار داد: سالگرد انتشار مقالە «احمد رشیدی مطلق» علیە آیت الە خمینی، کە بتاریخ ۱۹ دیماە سال ۱۳۵۶، در روزنامە اطلاعات منتشر شدە بود و تظاهرات طڕفداران آقای خمینی را بە دنبال داشت. علایی در نامه اش می نویسد: “چرا شاه ایران به جای گوش دادن به اعتراضها، ماموران خود راعلیه مردم بسیج کرد و رهبران آنها را حبس و حصر کرد تا این که مجبور به فرار از کشور شد… طبیعی است که دیکتاتورها برای خود حق ابدی حاکم بودن بر مردم قائل هستند و در زمانی که در کاخ سلطنت با همراهان متملق و چاپلوس احاطه شدهاند، فرصت طرح این سؤالات را ندارند و زمانی به فکر میافتند که مثل قذافی پس از موش و حشره خواندن مخالفین، مجبور شوند فرار را بر مقاومت و ایستاده مردن ترجیح دهند”. ۱۲ نفر از سرداران سپاە، کە ازامتناع امضای نامۀ تهدید آمیز سران سپاە خطاب بە محمد خاتمی، رییس جمهور اصلاح طلب وقت وعدم همراهی آقای علایی با کودتاچیان در کودتای انتخاباتی گذشتە و افشای قتل محسن روحالامینی برا ثر شکنجە در کهریزک ناراحت و خشمگین بودند، اما بە دلیل موفقیعتهای نظامی و نفوذ و موقعیت منحصر بە فرد و محبوبیت سردارعلایی در میان بدنە سپاە، قادر بە حذف وی نبودند، از این فرصت سود جستند و کوشیدند با نوشتن نامە تهدید آمیز، راە انداختن تظاهرات در مقابل خانە علایی و اقدامات ایذایی دیگر، این سردار منتقد خویش و رهبر را مرعوب و از کردە خویش نادم سازند. حسین شریعتمداری، سخنگوی خامنەای در روزنامە ارگان شکنجە گران و جنایتکاران حاکم، کە مواضع او در چنین مواردی پیشاپیش برای عموم دانستی است، و مصباح یزدی نیز هر کدام با کلماتی کە برخاستە از فرهنگ و زبان و مرام مخصوص ایشان است، بر سردارعلایی تاختند و وی را بە هرچە کە می خواستند وصل، متهم و محکوم کردند. روزنامە اطلاعات را هم مجبور بە عذرخواهی از انتشار مقالە علایی کردند. علیرغم تاخت و تاز سرداران برگزیدە رهبر در سپاە و همراهان آنها در روزنامۀ کیهان، خبرگزاری فارس و سایتهای دیگری کە تمایل و همراهی آنان با بیت رهبری و پاسداران کودتاچی برای مردم مشخص است، آنها تا کنون نە تنها نتوانستە اند بە هدف خود نایل آیند، بلکە همان گونە کە مشاهدە شد، اقدامات آنها بە ژرفش بیشتر اختلافات در درون جریان حاکم منجر گشت و تعدادی از محافظە کاران حاکم بجای همراهی با این عملیات سرداران بە مخالفت با آن برخواستند. علاوە بر علی مطهری، کە با صراحت بە دفاع از حق انتقاد آقای علایی برخاست، تعدادی از محافظە کاران متحد جریان حاکم بر سپاە و بیت رهبری نیز وادار بە واکنش طرفدارانۀ مشروط ازعلایی شدند. احمد توکلی، یکی از رهبران اصلی طیفی از محافظە کاران حاکم، در مصاحبە ای کە بدین منظوربا خبرگزاری مهرانجام داد، ضمن ابراز نارا حتی و غیرمنطقی و ظالمانە دانستن مقایسە بعمل آمدە در مقالە پر سرو صدای علایی، از سابقە و حق انتقاد وی دفاع کرد و گفت: “من که مقاله سردار علایی را خواندم و ناراحت شدم، چرا که مقایسه وضع موجود با زمان شاه، که تلویحاً درآن مقاله انجام شده بود، غیرمنطقی وظلم بود، ولی سردار حسین علایی کسی نیست که از سر سوء نیت حرفی بزند و در وفاداریاش به راحتی کسی بتواند شک کند.” از سوی دیگر، درست در گرما گرم این منازعات در حالی کە توپخانە سرداران حاکم علایی را هدف قرار دادە بود و افرادی مانند محمد نوری زاد، همسران باکری و همت و تعداد دیگری از طرفداران جنبش سبز، بە تحسین و تمجید از آقای علایی پرداختە بودند و جامعە نیز بە استقبال آن رفتە بود، آقای افروغ، یکی از چهرە های شاخص و معتدل محافظە کار، در یک برنامە تلوزیونی با استناد بە نهج البلاغە انتقاد از رهبر را نیز مجاز خواند و صف کسانی کە آشکارا رهبر و سیاستهای او و حکومتش را مورد پرسش قرار داده اند و بعضاً رهبر را متهم بە فساد و دیکتاتوری نموده اند طولانی تر کرد. بە احتمال زیاد این صف باز هم بسی طولانیتر و زبان انتقادات و مخالفتها در آنها تندتر خواهد شد. مقالە سردار علایی، صرفنظر از آن کە تصادفاً بە دلیل همزمانی با سالگرد انتشار مقالۀ «احمد رشیدی مطلق» یا نزدیکی انتخابات مجلس نهم صورت گرفتە باشد، یا نویسندە عمداً این انگیزە و فرصت را برای بیان عقاید منتقدانە خویش نسبت بە رهبری مناسب تشخیص دادە باشد، هیچ کدام نافی تأثیرات فراوان آن بر رویدادهای جامعە و جنبش در شرایط دشوار کنونی نیست. قطعاً این موضعگیری صریح و جانبدارانە سردارعلایی، بە هر دلیل و انگیزەای کە صورت گرفتە باشد، بنوبە خود شکافهای درون جریان حاکم را ژرفتر می کند، بر مخالفت بدنە سپاە با فرماندهان کنونی حاکم بر سپاە می افزاید، پیشبرد امر سرکوب را دچار اختلالات معینی می کند، بە فرماندهان مخالف جریان حاکم بر سپاە جسارت مخالفت می دهد، هزینە سرکوب را بالا می برد وروند تحولات دمکراتیک در کشور را شتاب می بخشد. از این روی بسود گسترش و تعمیق جنبش سبز و مطالبات دمکراتیک و عدالتخواهانە آن و تضعیف موقعیت رژیم استبدادی فقاهتی تمام خواهد شد. بهمین جهت باید از این موضعگیری سردارعلایی کە با مطالبات جنبش سبز نیز انطباق دارد، استقبال کرد و از این چنین موقعیتها و فرصتهایی کە بدست می آیند نهایت بهرە را بسود جنبش برد. تردیدی نیست کە ایجاد تحول مسالمت آمیز پایدار، بدون جلب همکاری گستردە ترین نیروهای اجتماعی، منجملە بدنە نهادهای نظامی و فرماندهان منتقد و مخالف جریان حاکم، اگر نامیسر نباشد، بسیار دشوار، طولانی و پرهزینە خواهد بود. مطمئناً سردار علایی یگانە فرد نظامی نیست کە، اینک بە وضوح از حکومت و رهبر آن انتقاد می کند و انتقادات وی با مطالبات جنبش سبز درانطباق قرار دارد. واقعیت این است کە تعداد نظامیان منتقد ومخالف جریان حاکم کە مواضعی مشابە آقای علایی در قبال مسایل کشور و حکومت دارند کم نیست. بی شک با ادامە وضعیت کنونی و تشدید بحرانهایی کە اکثراً ساختە و پرداختە حکومت و محصول سیاستها و ناکارآِیی آنند و با شتابگیری اجتناب ناپذیر نارضایتی و اعتراضات اجتماعی، می شود تصور کرد کە از این پس نیز روند پیوستن بخش قابل توجهی از بدنە سپاە، بسیج و ارتش بە جنبش مخالفان، متناسب با سطح اعتراضات اجتماعی تسریع گردد. در واقع بە استثنای بخشی از فرماندهان کنونی سپاە کە بە دلیل شرکت در قدرت بە ثروتهای عظیمی دست یافتە و برای حفظ ثروت و قدرت خویش از وضعیت کنونی حراست می کند، بقیە آنها دلایل و انگیزە های زیادی برای دخالت در دولت ندارند و از وضع موجود نیز راضی نیستند. این در حالی است کە بخش بزرگی از مسئولیت مشکلات جامعە و سرکوبها بە عهدە فرماندهان سپاە و بسیج و ناشی از دخالت آنان در اموری است کە نظامیان حق دخالت در آن را ندارند. یکی از اهداف اصلی جنبش برای ایجاد تحولات دمکراتیک در ایران نیز حل همین مسئلە است. جلب همکاری و یا بیطرف کردن نظامیان در فرایند گذار از دیکتاتوری بە دمکراسی، البتە بە معنی دادن امتیازات غیرمتعارف و یا افزایش سهم آنها در دولت نیست، بلکە همچنان کە در تجربە گذار کشورهای مختلف نیز شاهد آ ن بودەایم، هدف جلب نظامیان مجاب کردن آنها برای وا گذاری دولت بە غیرنظامیان منتخب مردم و قرارگرفتن نظامیان در جایگاە حقوقی شان است. تجربە گذر از نظامهای دیکتاتوری بە نظامهای دمکراتیک نشان می دهد، کە جلب نظامیان و پیوستن آنها بە جنبشهای دمکراتیک، در تسریع و کم هزینە کردن فرایند گذار نقش کم و بیش در خور توجە و تأملی داشتە و در هرکجا کە نیروهای دمکراتیک بیشتر در جلب یا بیطرف کردن نظامیان موفقتر بودەاند، روند گذار در آنجا نیز بسی سریعتر، میزان ضایعات و هزینەهای دوران گذار و پس از آن نیز بمراتب کمتر بودە است. در کمتر جایی اتفاق افتادە کە همراهی و یا بیطرفی نظامیان بە قیمت رها کردن مطالبات عمومی و اصلی جنبش تمام شدە باشد. رهبران جنبش ضددیکتاتوری در شیلی با تدبیر فراوان و ایجاد شکاف در میان نظامیان و بیطرفی بخشی از آنان، توانستند رژیم پینوشە را از میان بردارند و نظامیان را بە پادگانها بر گردانند. اینک نظامیان در شیلی در جایگاە خودشان قرار گرفتەاند و دوران سیاە حکومت نظامیان بە گذشتە پیوستە است. در اسپانیا جنبش ضدفاشیستی توانست بر بستر تغییر و تحولاتی کە در جامعە اسپانیا ایجاد شدە بود، با محدود کردن تدریجی قدرت نظامیان و جلب بخشی از آنها بە روند تحولات، دمکراسی را در اسپانیا احیا کند. در ترکیە نیز حزب رفاە اسلامی توانستە است پس از پیروزی در انتخابات با یاری وحمایت بدنە ارتش و بخشی از فرماندهان، قدرت و نفوذ ارتش در دولت را محدود کند، حق انتخاب فرماندە ارتش را کە قبلا در اختیار شورایی مرکب از ژنرالها بود، از آنها بگیرد و آن را در اختیار دولت قرار دهد و رهبری شورای امنیت ملی را بە یک غێر نظامی واگذار نماید. انجام این گونە اقدامات در ایران نیز نە تنها ممکن بلکە مبرم و اجتناب ناپذیراست. نحوە رفتار رهبری جنبش سبز و نیروهای دمکراتیک، با این پدیدە می تواند بسیار تأثیرگذار باشد. باید در رفتار و تبلیغات سیاسی دقت کرد و حساب نیروهای سرکوبگر را از نظامیان معمولی تفکیک کرد.