افراد زیاد وبیشماری در طی عمردولتها وحکومتهای دیکتاتور و استبدادی، قربانی سیستم شکنجە، زندان وچوبەهای دار شدە اند. انسانهای بیشماری یا زندگی خود را از دست دادند، و یا برای همیشە آثار سوء و وحشتناک رفتارغیرانسانی جلادان و شکنجە گران را بر روح و تن خود حمل می کنند. در این حقیقت را گمانی نیست.
اگر بە نوع قربانیان بنگریم، می بینیم کە سە دستە اند: ١ـ آنانی کە زیر شکنجە تسلیم شدند و از آرمانهای خود پا پس کشیدند (اینان نیز دو دستەاند: منفعلان بعد از آزادی و کسانی کە بعد از آزادی تن بە همکاری با جلاد دادند)، ٢ـ آنانی کە تا آخر مقاومت کردند و جان در راە پیمان نهادند، و سرانجام ٣ـ آنانی کە علیرغم مقاومت، توانستند از زندان رهائی یابند و دوبارە بە زندگی عادی و مبارزە در صحنە اجتماع برگردند. اما شاید دستە دیگری هم باشند، آنانی کە از زندان رهائی یافتند، اما هنوز معلوم نیست چقدر از زندگیشان در درون زندانها و شکنجەگاهها مقاومت بودە و چقدر تسلیم شدن و گردن نهادن بە خواست شکنجە گران (این حقیقت را شاید هیچگاە نتوان بە شیوە مطلوب کشف کرد، و شاید هم نیازی بدان نباشد). البتە با وجود این باید اصل را بر قربانی بودن این دستە چهارم نیز گرفت، زیرا کە هیچ شکستی را زیر شکنجە نمی توان شکست بە حساب آورد، و کماکان باید اصل گناە و شکست را بر دوش آنانی قرار داد کە آنان را از اعمال هیچ کردار وحشتناکی در مسیر تنزل و شکست رقیبان خود باک نیست.
در ادامە لیست نوع قربانیان می توان بە گروە دیگری هم رسید: آنانی کە (حال بر حسب نوع نگرش و فرهنگی کە دارند)، خود گنە کردەاند، اما گنە خود را آگاهانە فراموش می کنند و سپس با فرافکنی سعی می کنند با پیداکردن گناهکاران دیگر، هم از جلاد خود انتقام گرفتە باشند و هم (حال بە هر دلیلی) خود را قهرمانی ناب جلوە دهند. آنان در این مسیر با برجستە کردن نقش گناە دیگران، در اصل می خواهند بر نقش قهرمانانە خود بیافزایند. در اینجا با حملە بە طرف مقابل، افزایش نقش خود بە شیوەای غیر مستقیم، هدف اصلی قرار گرفتە است،… افزودن نقش قهرمان گنە آلود!
معمولا و منطقا آنچە قربانی در زندان و در سیستم شکنجە بدان باید برسد، عبارت است از تنفر از سیستمی کە بدان گرفتار آمدە است. عقل سلیم حکم می کند کە قربانی خود نە تنها قبل از اسیرشدن، بلکە بویژە بعد از آزادی واقعا بە این نتیجە برسد کە سیستم زندان و شکنجە، بدترین نوع اختراع بشر در رویاروئی با دگراند یشان است. بنابراین بشر را باید ایدەای دیگر باشد برای مصاف با دشواریها. و دراینجا البتە ما بە نقش جامعە و فرد در پذیرش مسئولیت برای رفع و دفع آن بنیانهائی می رسیم کە پدید آورندە گناه و ناهنجاریهایند. در کردار قربانی، تنها نمی تواند مسئولیت و نقش قربانی برجستە شود، بلکە باید بە بنیانهای اجتماعی آن هم توجە ویژەای مبذ ول شود. ایدەای کاملا انسانی.
اما تاریخ اثبات کردە است کە بدترین نوع شکنجە گران و یا افراد مدافع زندان و شکنجە همانهائی بودەاند وهستند کە خود روزگاری قربانی سیستم زندان و شکنجە بودەاند و شدەاند. دلیل معلوم نیست. شاید فرهنگ باشد، شاید ایدەها و عقاید، شاید انتقام، و سرانجام شاید تصویر سنتی از قهرمان، قهرمانی کە زور و قدرت بدنی یکی از خصیصەهای آن بود.
یکی از زیر مجموعەهای دلایل بالا، بویژە دلیل “ایدەها و عقاید” می تواند نگرش صد در صد انقلابی (و یا انقلابی بودن بە شیوە سنتی) باشد. انسان انقلابی در بنیان، مجموعەای از انسانها را دشمن خود قرار می دهد. همین ایدە باعث می شود کە بتواند از بنیان هر نوع عمل را بر ضد آنها موجە جلوە دهد. از جملە از کلمات رکیک و سخت گرفتە تا زندان، شکنجە، اعدام و کشتن. بر همین اساس، انسان انقلابی آنگاە بە قدرت می رسد چونکە از بازگشت دشمن ترسان است و چونکە زیرساختهای فکری اش بر اساس همین دشمن کاریها بنا نهادە شدە است، بە روش خود ادامە می دهد و این بار البتە خیلی سخت تر، زیرا حال کە از امکانات بسیار بیشتری برخوردار است، هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی، بنابرین بهتر می تواند خشونت خود را رئالیزە کند. و این چنین دوبارە و چند بارە بە بازتولید سیستم زندان، شکنجە، اعدام و کشتن دست می یازد.
شاید بهترین دلیل برای توجیە زندان، شکنجە و کشتن همین تصویر سازی دشمنانە و اصرار در تعمیق مصنوعی آن باشد. انقلابی، البتە بە نقص خود آگاە است و زدودن چنین موقعیتی را بە آیندە می سپارد. اینکە ناچار است و شرایط را باید مهیا کرد. و این انقلابی بە قدرت رسیدە چقدر آسان می تواند همین منطق را بە رقیب و دشمن خود کە حال در زندانش است منتقل کند!
و اما راهکارها، چە می توان کرد؟ راههای گذار از ایدەها و اعمالی کە سرانجامشان بە زندان و شکنجە و کشتار می رسد، می توانند از جملە چنین باشند:
ـ پرهیز از انقلابی بودن بە شیوە سنتی،
ـ تلفیق ایدەهای انقلابی گری و رفرمیستی،
ـ اهمیت دادن بە جامعە مدنی در مسیر مبارزە،
ـ جایگزینی ایدە رقیب بە جای دشمن،
ـ پذیرش پلورالیسم سیاسی و عقیدەتی،
ـ پرهیز از اخذ حقانیت براساس ایدەهای متافیزیکی و فرا تاریخی،
ـ ایدەهای کلان را بر اساس کردار و ایدەهای امروزە دیدن و ارزیابی کردن،
ـ تلاش در برجستە کردن عنصر اخلاق.
و البتە تاریخ نشان دادە است کە دشوارترین کار، دشواری پیروز آمدن بر انقلابیون شکنجە گرست. بویژە انقلابیونی کە حقانیت خود را تنها از آسمان ها و یا ازمنزلگاههای بعدی تاریخی ای اخذ می کنند کە صحت وجودی آن هنوز از آزمون تجربە نگذشتە است.