آنانی که وقایع روزهای اخیر در صحنه سیاسی ایران را دنبال می کنند، به وضوح شاهد رویدادهائی هستند که با هم در عین حال سه خصلت منفی، مثبت و متناقض را به نمایش می گذارند. آزادی تعدادی از اصلاح طلبان و دانشجویان از زندان، و احتمال آزادی بیست تن دیگر از آنان، عقب نشینی دولت احمدی نژاد در مقابل غرب در مورد برنامه اتمی اش (حوادث مثبت) کشیدن چک سفید برای بسیج در سرکوب مردم و اعتراضات خیابانی و تهدیدهای مکرر عوامل اطلاعاتی و امنیتی (حوادث منفی) و متناقض بودن این حوادث آنگاه که آنان را در مقابل هم قرار دهیم، بار دیگر ما را در مقابل این واقعیت قرار می دهد که جمهوری اسلامی رژیم وقایع نامنتظره در طول عمر خود بوده است.
اما بحث در اینجا بر سر این این خصلت نیست، بلکه بیشتر حول محور جمع بستن این فاکتورهای متناقض در لحظه آنی برای تبیین آن چیزی هست که جامعه ما در حال گذار از آن می باشد.
قبل از مذاکرات اخیر ایران با کشورهای پنج به علاوه یک، ما شاهد عروج دوباره تبلیغات ضد غربی در ایران، موشک پرانی و اعلام پایبندی رژیم به برنامههای اعلام شده اتمی خودش بودیم. و یک تحلیل این بود دولت احمدی نژاد می خواهد با این کار علل بحران درونی جامعه را فراافکنی کرده، و به این وسیله شرایط لازم را برای سرکوب بیشتر فراهم آورد. اما اکنون، هم با عقب نشینی در مقابل غرب و هم با آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی چنین می نمایاند که دولت احمدی نژاد در پی آرام کردن وضع از طریق تفاهم کلان در بعد سیاست خارجی و اقدامات جزئی در بعد داخلی می باشد. یعنی در واقع آن ژست کذائی قدرت بلامانع را که احمدی نژاد سعی در نشان دادن آن داشت بوضوح فروریخته است، و در عوض ما شاهد اولین گامهای عقب نشینی ای هستیم که وی لاجرم و به ناچار در مقابل آن زانو زده است.
اگر علل خارجی مسئله را بررسی کنیم می توانیم بگوئیم که احتمال تفاهم روسیه با غرب بر سر ایران، خطر تشدید مجازاتهای اقتصادی و عدم مشروعیت احمدی نژاد در انظار جهانیان که خود را در سالن خالی سازمان ملل در هنگام سخنرانی وی نشان داد، مهمترین عوامل این عقب نشینی از لحاظ علل خارجی می باشد. و اگر علل داخلی را بررسی کنیم میتوان به ماندگاری و مقاومت جنبش اعتراضی مردم اشاره کرد که خود را بعد از ماهها سرکوب بی امان در رستاخیز روز قدس نشان داد. تظاهراتی که بی اثر بودن تمهیدات رژیم برای سرکوب را نشان داد، و از عزم مردم برای ادامه جنبش حکایت داشت.
چنین فاکتورهائی به وضوح دولت کودتا را به عقب نشینی واداشته است، هرچند این عقب نشینی در بعد داخلی به حجم و اندازه بعد خارجی آن نیست. و البته آنچه در این میان جالب توجه می نماید باز کردن دست بسیج در سرکوب مستقیمتر مردم است. با توجه به شبه نظامی بودن بسیج و ارتباط مستقیمتر آنان با جامعه (در مقایسه با دیگر نیروهای امنیتی) چنین می نمایاند که دولت کودتا می خواهد به مردم بگوید که در صورت تداوم اعتراضات آنان امکان جنگ داخلی هست، و از این طریق مردم را از آن بترساند. یعنی می خواهد از روانشناسی ترس جنبش مدنی از خشونت سواستفاده کند، و بدین طریق در این عقب نشینی، دیوار کاملا بر سرش فرو نریزد.
واقعیت این است که عقب نشینی های دولت کودتا آغاز شده است. اما اینکه بویژه ابعاد آن در صحنه داخلی تا کجا خواهد رفت، بستگی مستقیم به تداوم قوی جنبش اعتراضی مردم دارد. تداوم این جنبش می تواند خصلتهای مثبت تحول در جامعه را بالا برده و خصلت متناقض حوادث را که نتیجه حضور خصلتهای مفنی و مثبت در کنار هم هستند را برای همیشه از صحنه رویدادها کنار بزند!