به بهانه سالگشت حادثه سیاهکل
امسال پنجاە سال از تولد جنبشی در تاریخ مدرن سیاسی ایران می گذرد کە ارکان دیکتاتوری پهلوی را بەلرزەدرآورد و مبشر دوران نوینی از مبارزە علیە استبداد و سرکوب برای رهائی مردم میهن ما، بویژە کارگران و زحمتکشان، از قید بی عدالتی بود.
بە همین مناسبت گروە بزرگداشت پنجاه سال جنبش فدائیان خلق ایران سلسلە مصاحبەهائی را با فعالین طیفهای مختلف سیاسی و مدنی ترتیب دادەاست کە بتدریج در اختیار خوانندگان کارآنلاین قرار خواهندگرفت. متن پیش رو مصاحبەای دیگر از سلسلە مصاحبات نامبردە می باشد کە در آن با رفیق محسن درزی بە گفتگو نشستەایم.
***
سئوال:
١ـ از اولین تجربە خود در حس وجود فدائیان بگوئید!
محسن درزی:
بی حوصله از درس و مشق، و فراری از مدرسه و کارگر چاپخونه، کارت آماده به خدمت گرفته بودم برای سربازی و علاف و در انتظار. از بهارستان داشتم میرفتم، سعدی شمالی سینما ادئون. میدون مخبردوله (الان نمیدونم نامش چیست) که به طرف سعدی رد کردم. کنار کوچه ذغالیها که به سینما پردیس باز می شد به روی دیوار چند عکس جوون چسبونده بودند و با خطی درشت نوشته شده بود”تحت تعقیب خرابکاران” زن و مرد لحظهای میایستادند، نگاه میکردند، در گوش هم پچ و پچی و میرفتند: خرابکار!؟ آن چشمان نافذ و خرابکار!؟ مقابل سینما ادئون در پیادەرو بساط روزنامه فروشی تجمع بود، و کیهان و اطلاعات به دلیل عکسهای روی صفحه اول، تند تند به فروش می رفت. من وارد سینما شدم و فیلم ‘زنده باد زاپاتا’ رو دیدم. آنروز سمت اصلی زندگی من و سرنوشتم تعیین شد. لذتها و دردهای آینده من رو آن عکسهای روی دیوار و “خرابکاران تحت تعقیب!” بی آنکه بدانند، رقم زدند.
دیگر چه دارم بگویم!؟ باقی حواشی ست.