سامانه اینترنتی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

GOL-768x768-1

۲۶ آبان, ۱۴۰۴ ۲۲:۳۳

دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ - ۲۲:۳۳

آقای خامنه‌ای و ملی‌گرایی بدون ملت و بدون ایران؟
سعید پیوندی: زمانی که آقای خامنه‌ای پس از ده‌ها سال نشنیدن و نادیده گرفتن ترانه ملی که مردم آن را در برابر گفتمان اسلام‌گرایی بدون مرز به پرچم هویتی خود...
۲۶ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سعید پیوندی
نویسنده: سعید پیوندی
متن نامه‌ی وکلا برای آقایان طاهر نقوی و ودود اسدی
تعدادی از وکلا و حقوقدانان: ما می‌دانیم که تحمل حبس ناعادلانه تا چه اندازه سخت و توهین آمیز است. ما می دانیم کرامت انسانی تا چه اندازه از دادرسی های...
۲۶ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: تعدادی از وکلا و حقوقدانان
نویسنده: تعدادی از وکلا و حقوقدانان
پیروزی زهران ممدانی در انتخابات نیویورک؛ آیا یک تغییر پارادایم رخ داده‌است؟
فرید مرجایی: مهمترین عامل موثر و تعیین کننده پیروزی ممدانی این بود که پلتفرم او توانست یک شعار انتخاباتی روشن و متمرکز به جامعه بدهد. پیام استراتژیک وی حول محور...
۲۶ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: فرید مرجانی
نویسنده: فرید مرجانی
در زمینۀ مناسبات ایران و "غرب" در جهان چندقطبی!
نصرت‌الله اقدسی: چپ نیروی تغییر است نه حفظ تعادل موجود! بسیاری از ارائه‌دهندگان ارزیابی‌ها و پیشنهادهایِ امیدوار به "حل مشکل با آمریکا"، آن‌ها را حاصل "واقع‌گرایی" و در راستای حفظ...
۲۶ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: نصرت‌الله اقدسی
نویسنده: نصرت‌الله اقدسی
رستاخیز زنان ایران؛ چرا زنان ایرانی در ماه‌های اخیر درخشیده‌اند؟
گیسو فغفوری: بی‌تردید راه درازی در پیش است، اما آنچه امروز می‌بینیم، نویدبخش آغاز دوره‌ای تازه است؛ دوره‌ای که زنان ایران فقط بخشی از جامعه نیستند، بلکه انگار قرار است...
۲۶ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گیسو فغفوری
نویسنده: گیسو فغفوری
سه مرگ، یک آینه: خودسوزی‌ها و خودکشی‌ها به‌مثابه نشانه بحران تاب‌آوری اجتماعی در ایران
گوارایی فاطمه: در بررسی سه رخداد تکان‌دهنده اخیر اگرچه عناصر فردی، روانی و اجتماعی سهم دارند، اما یک متغیر تعیین‌کننده وجود دارد: نقش نظام سیاسی ایران در تولید، تشدید و...
۲۵ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گوارایی  فاطمه
نویسنده: گوارایی  فاطمه
طعنه حسین راغفر به فعالیتهای بابک زنجانی
خبرآنلاین: آنچه به عنوان بخش خصوصی می‌بینید که فردی ۲.۷ میلیارد یورو از وزارت نفت وام دریافت می‌کند که کاری انجام بدهد و بعد دستگیر و به اعدام محکوم می‌شود....
۲۴ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: خبرآنلاین
نویسنده: خبرآنلاین

معشور، زیباترین اعتصاب کارگری ایران

ترس از گسترش دامنهی اعتصاب معشور و آبادان و احتمال درگیریهای خشن با مأموران حکومت نظامی تهران را به فعالیت بیشتری واداشت. در اینجا بود که از سوی کاشانی برای کارگران پیام فرستاده شد و از آنها خواهش شد که به اعتصاب پایان دهند. سرانجام شخص دکتر مصدق پیام جبههی ملی را خطاب به کارگران در رادیو خواند و درخواست کرد که کارگران به اعتصابها خاتمه دهند

روز ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ ماده واحدهی ملی شدن صنعت نفت به تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی ایران رسید. در پی آن، روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ مجلس سنا نیز این ماده را تصویب کرد و بدین ترتیب صنعت نفت رسماً ملی شد و یکی از آرزوهای دیرین مردم ایران برآورده شد. اما دولت انگلیس نمیخواست رأی مردم ایران را محترم بدارد. پس، از فردای این تصمیم فشار روی کارکنان صنعت نفت افزایش یافت. از دید شرکت نفت ایران و انگلیس کارگران خوزستان، این پشتیبانان پیگیر جنبش ملی، همچون یک دشمن خطرناک خانگی تلقی میشدند که به هر قیمت باید ادب میشدند. از این رو، فشار مضاعف بر کارگران نفت جنوب شروع شد. شرکت نفت اعلام کرد که از آن پس ۳۰ در صد فوقالعادهی دستمزد کارگران نفت بندر معشور، آغاجاری، نفت سفید و لالی پرداخت نخواهد شد. کارگران که انتظار تشویق به خاطر آن همه مبارزهی ملی را داشتند از این پیشآمد سخت احساس تحقیر کردند و به خشم آمدند. این امر موجب اعتصاب کارگران شد که متعاقب آن در خوزستان حکوت نظامی برقرار شد. در ۸ فروردین ۱۳۳۰ دولت انگلستان اعلام کرد که برای حفظ امنیت شرکت نفت خود در مناطق اعتصابزده، کشتیهای “فلامینگو” و “ایلوگوس” را به آبادان فرستاده است. این کشتیها بخشی از ناوگان دریایی انگلیس در خلیج فارس بودند. متعاقب آن روز ۹ فروردین نیروهای نظامی در آبادان مردم را به گلوله بستند که در نتیجهی آن سه نفر کشته شدند. با تلاشهای برخی از نیروهای ملی و کاشانی اعتصاب کمی فروکش کرد. اما کارگران متوجه شدند که انگلیسیها و عوامل آنان همچنان بر فشارهای خود میافزایند. پس، از روز ۲۳ فروردین سال ۳۰ بار دیگر کارگران بندر معشور و آبادان دست به اعتصاب و شورش زدند و این امر منجر به کشته و زخمی شدن چند تن از کارگران شرکت نفت شد. چنین بود که حماسهی کممانند کارگران بندر معشور، که امروز بندر ماهشهر نامیده میشود، آغاز شد.

حوادث اعتصاب و شورش کارگران معشور را من در سال ۱۳۴۸، با مراجعه به کارگران شرکت کننده در آن شورش گردآوردم. مهمترین چهرهای که با او دیدار کردم، کارگری به نام نظری بود که آن زمان در باشت زندگی میکرد و تقریباً نابینا شده بود و در فقر شدید بسر میبرد. با گردآوری کمک مالی، به همراه دو کارگر همرزم او به نام مریدزاده و پطروسیان، از اهواز به دیدار او رفتیم. در خانهی کوچک و تاریک خود عکس بزرگی از مصدق را با میخ به دیوار کوبیده بود. یک شب و یک روز پیش او ماندیم. در تمام مدت از خاطرات اعتصاب بندر معشور و زندگی خوب گذشتهاش برایم صحبت کرد. خاطراتی که دو کارگر دیگر نیز در آنها سهیم بودند.

داستان از این گونه بود که پس از این که کارگران بندر معشور از کشتار مردم در آبادان و تصمیم شرکت نفت برای تنبیه خود آگاه شدند مصمم شدند که به آن پاسخی درخور بدهند. نامهای نوشتند و توسط یکی از کارگران برای مصدق فرستادند. اما خود منتظر جواب نشدند و از روز ۲۰ فروردین شروع به تبادل نظر برای اعتصاب کردند. کارگران کارگاه مرکزی شرکت نفت برای دیگر بخشها پیام فرستادند و دعوت به اعتصاب کردند و پیشنهاد کردند که همگی یا در محوطهی کارگاه مرکزی یا در جلو کارگزینی شرکت نفت جمع شوند. تنها بخشی که از سوی آنها دعوت نشد بخش حراست شرکت نفت بود که قبلاً نقش پلیس شرکت را ایفا میکرد. اما آنها خود از موضوع با خبر شدند و اعلام آمادگی کردند که در اعتصاب شرکت کنند. حدود دو هزار نفر کارگران خط لوله که همواره از دلیرترین بخش جنبش کارگری بودند، خارج از شهر در بیابان مشغول کار بودند. نظری، کارگری که در بالا از او نوشتم، به توصیهی کمیتهی اعتصاب مأمور اطلاع به آنها شد. اعتصاب از روز ۲۱ عملاً شروع شد و روز ۲۲ کارگران تصمیم گرفتند که در یک جا جمع شوند و مشترکاً اعتراض خود را اعلام کنند. روز ۲۳ دیگر همهی کارها تعطیل شد و مجموع کارگران در اعتصاب و در حالت سرپیچی از حکومت نظامی قرار گرفتند. آن روزها برخوردهای خشنی با کارگران صورت میگرفت و گفتهمیشد در زدوخوردها ۴ نفر کارگر کشته شدهاند. در همین زمان خبر رسید که دو هزار کارگر خط لوله پیاده و با پرچم ایران و پرچم سرخ به سوی معشور میآیند تا به اعتصاب بپیوندند. اما در نزدیکی شهر نیروهای حکومت نظامی وارد زدو خورد با آنها شدند و پس از زخمی کردن شماری مانع از ورود آنها به شهر شدند. کارگران خط لوله نیز جایی در بیرون شهر را اتتخاب کردند و آنجا جمع شدند و اعلام کردند که تا رسیدن به خواستهای خود که از جمله بیرون رفتن تمام انگلیسیها از شرکت نفت است خواهند ایستاد. پس اعتصاب دو میدان پیدا کرد. یکی در داخل شهر و یکی در خارج شهر. غروب کارگران معشور کوشیدند تا برای کارگران خط لوله آب و غذا بفرستند. اما در مسیر راه ابتدا بین آنها و مأمورین حکومت نظامی زدوخورد صورت گرفت اما بزودی شماری از مأموران ایرانی به کارگران پیوستند و کمک کردند تا غذا و آب به کارگران خط لوله رسانده شود. کارگران معشور در بحث و تبادل نظر برای آوردن کارگران خط لوله به داخل شهر به جایی نرسیدند. از این رو فردای آن روز تصمیم گرفتند که خود به خارج شهر بروند و به اتفاق یاران همرزم خود کارگران خط لوله در خارج شهر چادر بزنند. کارگران هر چه چادر و وسیله بود از کارگاه مرکزی و دیگر جاها برداشتند و شبانه به کارگران خط لوله پیوستند. تمامی شب کارگران دست به کار شدند و یک شهرک مرتب برای خود درست کردند. خوشبختانه هوای بهاری گرم بود و این کار را آسانتر میکرد. وقتی مردان به خارج شهر کوچ کردند، نبرد زنان با مأموران شروع شد. زنان سفرهها و آشپزخانهها را یکی کردند و مشترکاً به تهیهی غذا برای کارگران مشغولشدند. در مدت کوتاهی فضای عجیبی درست شده بود که هیچ کس تا آن زمان تجربه نکرده بود. همهی اموال مال همه شده بود و آرد و نان و شکر و دیگر مایحتاج غذایی از مالکیت شخصی درآمد و مشترکاً تقسیم میشد. نوعی کمون و زندگی کمونیستی در مفهوم ایدهآلی آن شکل گرفته بود که هرکس هر چه امکان داشت عرضه میکرد و در عوض سعی میکرد از امکانات عمومی تا حد ممکن کمتر استفاده کند. زنان یک شبکه درست کردند که وظیفهاش رساندن مایحتاج اعتصابیون به آنان بود. در این زمان یک فرد درویش در معشور بود که با اعانهی کارگران زندگی میکرد و برخی به شوخی به او علی گدا میگفتند. علیگدا با تبرزین و کشکول خود دور میگشت و شعر میخواند و تکدی میکرد. حالا در این وضعیت عجیب شهر او هم ابتدا گیج شده بود و اولین کاری که کرد دست از گدایی برداشت و شروع به شعار دادن علیه انگلیسیها کرد و با زنان در تهیهی نیازمندیهای اعتصاب همراه شد. اما چند روز بعد کلهی صبح تبرزین خود را برداشت و فریاد زنان گرد شهر گشت و خطاب به زنان فریاد کشید که آخر ما چرا اینجا هستیم. ما هم باید به کارگران بپیوندیم. پس زنان را بسیج کرد و به کمک کارگران هرچه مایحتاج بود بار ماشینها کردند و به اعتصاب پیوستند. شهر خالی شده بود و حالتی عجیب داشت. روز بعد دکانها و نانوایی ها که مانده بودند چه را به کی بفروشند وسایل خود را برداشتند و آنها نیز به شهرک اعتصاب پیوستند و دکانهای خود را در آنجا بپاکردند. حالا دیگر هرچه نان شهر بود در بیابان پخته میشد و آنها که توی شهر مانده بودند نیز چارهای نداشتند جز این که نان خود را از اعتصابیون بخرند. آخرین نقل و انتقال از شهر به شهرک اعتصاب سگها و گربهها بودند که آنها نیز وقتی بوی خوردنیها را از آن سوی صحرا شنیدند کم کم راهی آنجا شدند و به اعتصابیون پیوستند و حالا صدای پارس سگ و مرهی گربه و عرهی الاغها نیز از آنجا گوشها را نوازش میداد. کارگران روزهای گرم و پر از خطر را که به غروب میرساندند زندگی دیگری را شروع میکردند که ساز و دهل بختیاری و جشن و شاهنامهخوانی مهمترین آنها بود. چند شاهنامه خوان بختیاری نیز در آنجا پیدا شدند که حالا تازه میدان واقعی نبرد را پیدا کرده بودند و به جوش آمده بودند و فرصت را غنیمت شمرده و بلندگوهای قوی شرکت نفت انگلیس را جلو دهان مبارک خود کارگذاشته و تمامی صحرای شبزدهی معشور را از حماسهی رستم دستان پرکردند. کمکم کار به رقابت و مسابقهی شاهنامهخوانها رسید و حالا دیگر برنامهی کارگران چنان پرشده بود که وقتی برای برگشت به کار نداشتند. در این مدت هر لقمهی نان قبل از هرچیز یک وسیلهی تعارف تا نهایت به همرزمان بود. کارگران معشور پیگیرترین همرزمان کارگران آبادان بودند. اما در این زمان آنها احساس کوتاهی از سوی کارگران مسجد سلیمان و آغاجاری و نفت سفید کردند. پس طی یک جلسهی شبانه دست به یک شیرین کاری جدید زدند و تصمیم گرفتند که آن کارگران را به اعتصاب و شورش خود دعوت و یا شاید ناچار کنند. نتیجه این شد که کمیتهی اعتصاب هر چه چارقد و روسری در بساط دکانداران بود گرفتند و چند نفر را به عنوان سفیر انتخاب کردند و این سفیران با چارقد و روسری راه افتادند به سوی آغاجاری و مسجد سلیمان و لالی و نفت سفید. به آنجا که رسیدند پیام کوتاه کارگران معشور را خطاب به مردان آن دیار علام کردند: “خواهران کارگر! برادران شما از معشور چارقد و روسری برایتان می فرستند تا چشم بد بتون نخورد!”*

کارگران مخاطب همین که این پیام را شنیدند سخت ناراحت و از عدم اعتصاب به موقع خجل میشدند. آنها چارقد و روسری را به همراه این پیام پس میفرستادند که براداران ما با شما هستیم و دلگرم باشید که اعتصاب را دوباره شروع میکنیم.

ترس از گسترش دامنهی اعتصاب معشور و آبادان و احتمال درگیریهای خشن با مأموران حکومت نظامی تهران را به فعالیت بیشتری واداشت. در اینجا بود که از سوی کاشانی برای کارگران پیام فرستاده شد و از آنها خواهش شد که به اعتصاب پایان دهند. سرانجام شخص دکتر مصدق پیام جبههی ملی را خطاب به کارگران در رادیو خواند و درخواست کرد که کارگران به اعتصابها خاتمه دهند. متعاقب درخواست مصدق و جبههی ملی کمیته اعتصاب کارگران معشور و آبادان تصمیم گرفتند که پس از دریافت وعدهی مناسب برای رسیدگی به خواستهای خود اعتصاب را خاتمه دهند. نخست معشور و سپس آبادان به اعصاب خاتمه دادند. شهرک اعتصاب معشور کم کم به داخل شهر منتقل شد. کارگران به کار برگشتند، زنان به خانهداری، درویش به گدایی و سگها و گربهها به تلاش معاش روزانه. اما آنها، این جمع کوچک کارگری، سهم عظیم خود را در قبال میهن و مردم خویش ادا کردند. آنها به جنبش ملی نیرو دادند و آن را یاری کردند تا کفتار استعمار را پس نشاند. آن چه برای خودشان باقی ماند حس افتخار شرکت در این حماسه بود و مهری که به هم یافتند و مهری که در دل ما کاشتند. نام همهی آنان زینت بخش صفحات تاریخ ایران باد. باشد که برستونی برافراشته بر دروازهی شهر حماسهی شورش ملی معشور و نام سرداران و سربازان آن حماسه به ثبت درآید و رهنمای جوانان ما شود.

* وفادار به رویدادها و شنیده ها، نقل شد.

تاریخ انتشار : ۹ اردیبهشت, ۱۳۸۹ ۹:۱۸ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

احضار و بازداشت کنشگران و کارشناسان مترقی، آزادی‌خواه، عدالت‌جو و میهن‌دوست کشورمان را به شدت محکوم می‌کنیم

احضار و بازداشت این روشنفکران هراس از گسترش و تعمیق نظرات عدالت‌خواهانۀ چپ و نیرویی میهن‌دوست، آزادی‌خواه و عدالت‌جو را نشان می‌دهد که به عنوان بخشی از جامعۀ مدنی ایران، روز به روز از مقبولیت بیشتری برخوردار می‌شوند.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

جامعهٔ مدنی ایران و دفاع از حقوق دگراندیشان

جامعۀ مدنی امروز ایران آگاه‌تر و هوشیارتر از آن است که در برابر چنین یورش‌هایی سکوت اختیار کند. موج بازداشت اندیشمندان چپ‌گرا طیف وسیعی از آزاداندیشان و میهن‌دوستان ایران با افکار و اندیشه‌های متفاوت را به واکنش واداشته است

مطالعه »

انقلاب آمریکایی: پیروزی دموکرات‌های سوسیالیست از نیویورک تا سیاتل…

گودرز اقتداری: با توجه به اینکه خانم ویلسون، شهردار سابق را ابزاری در دست تشکیلات حاکم بر حزب معرفی می‌کرد، به نظر می‌رسد کمک‌های مالی از طرف مولتی میلیونرهای سرمایه‌داری دیجیتالی در شهر که عمده ترین آنها آمازون، گوگل و مایکروسافت هستند و فهرست طولانی حمایت‌های سنتی حزبی در دید توده کارگران و کارکنانی‌که مجبور به زندگی در شهری هستند که عمیقا با مشکل مسکن و گرانی اجاره ها روبرو است، به ضرر او عمل کرده است.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
WP Twitter Auto Publish Powered By : XYZScripts.com
آخرین مطالب

آقای خامنه‌ای و ملی‌گرایی بدون ملت و بدون ایران؟

متن نامه‌ی وکلا برای آقایان طاهر نقوی و ودود اسدی

پیروزی زهران ممدانی در انتخابات نیویورک؛ آیا یک تغییر پارادایم رخ داده‌است؟

در زمینۀ مناسبات ایران و “غرب” در جهان چندقطبی!

رستاخیز زنان ایران؛ چرا زنان ایرانی در ماه‌های اخیر درخشیده‌اند؟

سه مرگ، یک آینه: خودسوزی‌ها و خودکشی‌ها به‌مثابه نشانه بحران تاب‌آوری اجتماعی در ایران