یکشنبه ۴ آبان ۱۴۰۴ - ۰۰:۱۹

یکشنبه ۴ آبان ۱۴۰۴ - ۰۰:۱۹

سیاست‌های جمعی برای عصر اشتراک
آیا دوران فراسیاست به پایان رسیده است؟ حداقل، این چیزی است که راس بارکان مقاله‌نویس آمریکایی، در مقاله‌ای برای نیویورک تایمز در اوایل امسال ادعا کرد. به نظر او، سال...
۳ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
چپ در برابر مرگ: استدلال سوسیالیستی علیه مجازات اعدام
مجازات اعدام (مانند سرمایه‌داری) به واسطه مردمی که به شکل سیستماتیک در برابر ابتدایی‌ترین ترس‌ها و خواسته‌هایشان تسلیم می‌شوند و آنها را در قانون می‌گنجانند، پایدار مانده است. ما باید...
۳ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برایان ویلیام اسکولُس؛ برگردان: پارسا شامحمدی
نویسنده: برایان ویلیام اسکولُس؛ برگردان: پارسا شامحمدی
بانک آینده؛ میراث الیگارشی مالی و نئولیبرالیسم
بهروز شوقی: هدف از ادغام بانک آینده در بانک ملی چیست؟ در واقع، هدف الیگارش‌های بانکی از این ادغام، انتقال حدود پانصد هزار میلیارد تومان بدهی و زیان انباشته‌ی بانک...
۳ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز شوقی
نویسنده: بهروز شوقی
توماس مور؛ را هم اعدام کردند؛ بی وجدانا!
پاپ 11 رهبر کاتولیک های جهان 4 قرن بعد توماس مور را شهید و مقدس اعلان نمود. مور در رمان اتوپی خواهان آشنایی با اندیشه فلسفه سیاسی و ارزشهای مکتب...
۲ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: آرام بختیاری
نویسنده: آرام بختیاری
فریاد زیر وزنه؛ صدای زنانی که اجازه اعتراض نداشتند
رادیو زمانه: حالا در آخرین رقابت در حالی‌که فدراسیون جمهوری اسلامی برای قهرمانی مردان وزنه بردار پاداش یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی در نظر گرفت، هیچ ورزشکار زنی را...
۲ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رادیو زمانە
نویسنده: رادیو زمانە
بیست‌وچهارم اکتبر؛ سالگرد پیمان وستفالن؛ روزی که جهان صاحب دولت‌ـ‌ملت شد!
مرتضی صادقی: تا پیش از وستفالن، قدرت سیاسی در اروپا بر پایه‌ی دین، خاندان یا امپراتوری‌های فراملی سامان می‌یافت. مرزها ناپایدار بودند و مردم وفاداری خود را نه به سرزمین،...
۲ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مرتضی صادقی
نویسنده: مرتضی صادقی
استراتژی راهبردی کلان ایران در گفتگویی با ولی نصر
ولی نصر: می‌توان گفت که ایران از همان ابتدا برنامه خود را به گونه‌ای دنبال نکرد که به سرعت به بمب برسد، که در واقع به این واقعیت اعتبار می‌بخشد...
۲ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان آزاد گودرز اقتداری
نویسنده: برگردان آزاد گودرز اقتداری

چرا مراسم بزرگداشت صمد شعبانی با دستگیری های گسترده همراه بود

برای شناخت صمد و ارزشش برای کانون مدافعان ما گوشه کوچکی از زندگی صمد را می نویسیم تا بگوییم چرا صمد ارزش آن بزرگداشت را داشت و چرا بهای آن برای برگذار کننده و شرکت کنندگان مهم نبود. این اعتماد دو طرفه بود که صمد اشعارش را به کانون می داد برای چاپ که معدودی از آن بر روی سایت کانون موجود است. صمد دوست کانونی ها بود. هنرش در شعر، بازیگری و طراحی به دهه شصت بر می گردد. صمد گنجینه ای از لغات فارسی بود. صمد برای انسانیت و طبقه فعالیت می کرد و اکثر شعرهای او تقدیم شده به کسی حتی کسی که تغییر کرده باشد. صمد از معدود شاعران نیمای است که از لحاظ سبک شعر بسیار عمیق بود. کانون او را یکی از قله های شعر فارسی می دانست. کتابهای شعر او از کتاب آواز در بن‌بست، آفتاب‌ و فولاد کودک مهتاب، بامداد از دریچه تاریک و آواز بچه های تهران نمونه های شعرهای عصبانی است که طراحی روی جلد کتاب و طراحی های بسیاری از جمله کارهای او است که می شود فهمید که این روح سرکش در کجا قرار داشته است

 از عطش 

تا دیار آب 

ترانه و آتش است

همزمان با اطلاع از خاموشی صمد شعبانی کانون مدافعان در یادداشتی نوشت، “ روز گذشته سه‌شنبه دهم اسفند ۱۴۰۰ صمد شعبانی، شاعر و نمایشنامه‌نویس که مدتها از بیماری کلیه رنج می‌برد، هنگام انتقال به بیمارستان جهت دیالیز دوره‌ای، جسمش توانائی تحمل این همه رنج را نیاورد و در کمال ناباوری ما را ترک کرد.” درست ده روز بعد کانون مدافعان بزرگداشتی برای او برگذار کرد که قبل از شروع برنامه‌ نیروهای امنیتی با هجوم به برنامه، نگذاشتند برنامه ای صورت گیرد. برنامه‌ ای که نه تبلیغی داشت ‌‌و حتی تعداد مطلعین بیش از بیست نفر نبودند٬ آیا اینکه زمانی که خبر برنامه پخش شده بود و کسانی می خواستند شرکت کنند را ما نمی دانیم ولی بسیاری برای رفتن به برنامه در راه بودند که خبر حمله را شنیدید و در خیابان های اطراف نظاره گر‌ سیل عظیم نیروهای امنیتی بودند که انگار دنبال صمد بهرنگی بودند.  چرا صمد شعبانی برای ماموران مهم بود. صمدی که نه سازمانده تشکیلاتی  بود و نه حتی عضوی از کانون نویسندگان و در فقر زندگی می کرد و حتی مکانی برای زندگی نداشت و حتی در زمان بیماری اش پولی برای دیالیزه شدن نداشت و در فراخوانی برای دانلود مجانی کتاب های شعرش نوشته شده بود “ به اطلاع دوستداران هنر و ادبیات می‌رساند که صمد شعبانی-شاعر و هنرمند- متاسفانه دچار نارسایی کلیه شده و به خاطر از دست دادن هر دو کلیه ناچار است هفته‌ای سه روز تحت درمان دیالیز قرار گیرد. از آنجا که هزینه هر نوبت دیالیز گران و سرسام آور است (هر جلسه بیش از چهارصد هزار تومان)، وی قادر به تامین هزینه درمان نیست. لذا خواهشمند است کمک‌های مادی و معنوی خود را از ایشان دریغ نفرمایند.” داستان زندگی بسیاری از صمدهای جامعه ایران در یک صد سال گذشته مشابه بوده است.

برای شناخت صمد و ارزشش برای کانون مدافعان ما گوشه کوچکی از زندگی صمد را می نویسیم تا بگوییم چرا صمد ارزش آن بزرگداشت را داشت و چرا بهای آن برای برگذار کننده و شرکت کنندگان مهم نبود. این اعتماد دو طرفه بود که صمد اشعارش را به کانون می داد برای چاپ که معدودی از آن بر روی سایت کانون موجود است. صمد دوست کانونی ها بود. هنرش در شعر، بازیگری و طراحی به دهه شصت بر می گردد. صمد گنجینه ای از لغات فارسی بود. صمد برای انسانیت و طبقه فعالیت می کرد و اکثر شعرهای او تقدیم شده به کسی حتی کسی که تغییر کرده باشد. صمد از معدود شاعران نیمای است که از لحاظ سبک شعر بسیار عمیق بود. کانون او را یکی از قله های شعر فارسی می دانست. کتابهای شعر او از کتاب آواز در بن‌بست، آفتاب‌ و فولاد کودک مهتاب، بامداد از دریچه تاریک و آواز بچه های تهران نمونه های شعرهای عصبانی است که طراحی روی جلد کتاب و طراحی های بسیاری از جمله کارهای او است که می شود فهمید که این روح سرکش در کجا قرار داشته است.

صمد شعبانی دو تاریخ تولد دارد یکی تاریخی که دوستان اش می گویند و دیگری در انتشارات کتاب هایش نوشته شده است. تاریخ تولدی که سال ۱۳۳۶ است که می توان انگیزه صمد را برای دنبال کردن به حقیقت واقعی خودش بود را فهمید و دیگری تاریخ تولدی که انتشارات مازیار بر روی صفحه اول کتاب های شعر او آورده است سال ۱۳۴۲ می باشد. زنده یاد صمد تا آخرین روزهای زندگی اش به دنبال گرفتن مدرک شناسای بود چرا که مدرک شناسایی نداشت٬ او در این راه حتی در دهه شصت به فرانسه رفت (نوع رفتن به فرانسه آنرا ما نمی دانیم) و دست خالی بازگشت ولی دیگری شناسنامه ای بود که شخصی حاضر شده بود که او را به فرزندی بپذیرد و جدا برای او زحمت کشید. 

صمد در سال ۱۳۶۳ در شعری در رسای غلامحسین ساعدی می نویسد:

 همه ی بی قراری هایم را

    در عکسی تمام قد

        اگر برنگشتم

                         تا بهاری که می آید

تو آن را قاب کن

                          بیاویز بر دیوار

از آخرین دیدارمان

                           انگار سالها می گذرد

باران بارها

       رد پاها

                         صداهایی را که می ریخت بر زمین

                          برده است

   آنجا مرگ

                           ارزان است

 وپهنه خاک

                  مزاری است که از دهان علف

    ضیافتی رنگین را

                                در بهار وعده میدهد

مدرک شناسای واقعی صمد در هنر او بود، یعنی هنر انقلابی٬ از نگاه بخش مترقی جنبش اجتماعی که ادبیات انقلابی را رشد می دهد و این ادبیات تاریخ هزار ساله در مبارزات اجتماعی داشته است و آنجایی که زنده یاد شعبانی در مصاحبه اش با علیرضا ثقفی در رابطه با زنده یاد سعید سلطانپور می گویید “وظیفه​ی روشنفکر انقلابی که در هر زمان تنها معبودش کارگران و زحمتکشان و مردم تحت ستم​اند؛ چیز دیگری است. یکی از وظایف اصلی­اش پیدا کردن راهی است که بتواند در هر زمان وهر مکان خواسته​های مردم را بیان کند و اگر نتوانیم این کار را بکنیم قطعاً شکست خورده ایم.“ در شعر هماره ای بلندی در باد گفت

راه سختی را 

در پیش گرفته ام

من به سوی خود می روم

می دانم که این

همه ی آن چیزی نیست

که من به نصیب برده ام.

در همان مصاحبه آمده است: “هدف نسلِ آن دوره چه بود؟ ـ آن نسل خودش را فدایی می​دانست و خودش را فدا می​کرد تا تشکیلات به وجود بیاید. متأسفانه در جنبش فکری ایران، دوره ​ای بود که تئوری بقا مطرح شد که رسوبات آن هنوز هم در تفکر بعضی​ها موجود است. آن نسل به این نتیجه رسیده بود که اگر می​خواهی به عنوان یک مبارز باقی بمانی باید تعرض کنی و این یعنی همان حرکت سازمان یافته و مناسب. سکوت، سکون و بی عملی مساوی با مرگ است. مختاری جمله­​ای دارد که می​گوید: «همین که نتوانی معنایت را بگویی، کارت ساخته است…» انسان تا زمانی که زنده است باید بتواند وجودش را ثابت کند که هست… انسان مبارز باید روزانه خودش را ثابت کند حال چه به لحاظ فرهنگی، ذهنی و اجتماعی و چه در یک حرکت هنری، اجتماعی، خیابانی و… و اگر انسان نتواند خودش را ثابت کند؛ مرده است.”

صمد خود را در وارثان زنده یاد شاملو می دانست و در سالگرد مرگ شاملو نوشت: 

هر شب 

بر اطلسی های خاموش 

دست می بشم 

تا بوی تو را دریابم 

این نگاه به شاملو بود که نشان می دهد که سبک کارش در همان زمینه بوده است و بسیاری از کارهای شاملو در دهه هفتاد را بررسی می کرده است و در خانه شاملو نیز زندگی می کرده است تا زمان مرگ شاملو. 

  برای شادی شاملو در کتاب شعر بامداد از دریچه تاریک می نویسد:

از عطش

تا دیار آب

ترانه و آتش است

بامداد

هجرت گزید

و چشمانی 

هزار کبوتر آشتی را

نشانه رفتند.

از عطش 

تا دیار آب 

هزار ترانه

سوخت در گلو

از عطش 

تا دیار آب

زنده یاد صمد در مصاحبه واقعیت زندگی خود را گفت: با توجه به شرایطی که داریم زمانی که رسانه نداریم؛ باید جاهایی را ایجاد کنیم تا در آن جا بتوانیم حرف مان را بزنیم. مهم تداوم حرف زدن و ایجاد تغییر است. مسأله​ی پذیرش مردم و همراهی آن​ها هم هست. باید روشنفکری باشیم که با مردم جلو برویم که البته با قشر فهمیده، پیشرو و آگاه. زمانی که باید با مردم همراه باشیم تفاوت دارد با زمانی که باید با قشر پیشرو نزدیک باشیم یعنی زمانی که بیشتر شاهد خودفروشی روشنفکران هستیم دیگر با روشنفکران کاری نداریم. باید در هر زمان تاکتیک​های مناسب به آن زمان را پیدا کنیم. یک زمانی روشنفکر با اسلحه و فدا کردن خودش جلو می​رفت اما امکان دارد امروز مسئله بیان کردن باشد. مثلاً آزادی​های ساده​ی اجتماعی هدف​های غایی نیستند ولی می​تواند در شرایط موجود مطرح شود همان­طور که ما دیدیم در سال گذشته حدود دو هزار اعتراض کارگری داشتیم زمانی که شرایط چنین بوده چگونه روشنفکر می​تواند در کنار این​ها باشد؟ با توجه به گسترش فرهنگ سرمایه داری ما شاهد آن هستیم که بسیاری از روشنفکران مجیزگوی قدرت شده​اند و با تسلیم خود به فرهنگ حاکم و تأیید نظم و نظام موجود به هر ترتیب خود را وفادار به نیروی حاکمه قلمداد کنند تا از جانب آن یا شغل خود را حفظ کنند و یا حداقل مورد گزند نیروی حاکم قرار نگیرند. وظیفه​ی روشنفکر انقلابی که در هر زمان تنها معبودش کارگران و زحمتکشان و مردم تحت ستم​اند؛ چیز دیگری است. یکی از وظایف اصلی­اش پیدا کردن راهی است که بتواند در هر زمان وهر مکان خواسته​های مردم را بیان کند و اگر نتوانیم این کار را بکنیم قطعاً شکست خورده ایم. حتی روشنفکر انقلابی اگر یک راهی را رفت و به بن بست خورد راه دیگری را آزمایش  می​کند… به طور کلی ما در سی سال گذشته شاهد این بوده ایم که نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا بن بست ​هایی در برابر وضعیت روشنفکران بوده است. سعید سلطان­پور به عنوان یک روشنفکر به مانند آبی بود که اگر به سنگ و بن بستی برمی­خورد، سعی می​کرد راه جدیدی پیدا کند.

منابع: گفتگوهایی درباره​ سعید سلطانپور … صمد شعبانی/ علیرضا ثقفی و کتاب های آواز در بن‌بست، آفتاب‌ و فولاد کودک مهتاب، بامداد از دریچه تاریک و آواز بچه های تهران

 

تاریخ انتشار : ۴ خرداد, ۱۴۰۱ ۴:۳۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

فلسطین و وجدان بشریت، فراموش نمی‌کنند؛ صلح را فریاد می‌زنند!

می‌توان و باید در شادمانی مردم فلسطین و صلح‌خواهان واقعی در جهان به خاطر احتمال پایان نسل‌کشی تمام عیار در غزه شریک بود و در عین حال، هر گونه توهم در بارۀ نیات مبتکران طرح جدید را زدود. می‌توان و باید طرح ترامپ را به زانو درآمدن بزرگترین ماشین آدم‌کشی تاریخ بشر در برابر مردم مقاوم غزه دانست.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران

شهناز قراگزلو: هیچ بخش الزام‌آوری در متن پیمان ابراهیم وجود ندارد که تشکیل کشور مستقل فلسطین را تضمین کند. به همین دلیل، این پیمان بیش از آن‌که زمینه‌ساز صلحی پایدار باشد، به ابزاری برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل بدون حل مسئله‌ی فلسطین تبدیل شد. صلح پایدار در خاورمیانه تنها زمانی ممکن است که بر پایه‌ی به‌رسمیت شناختن دو دولت مستقل و برابر حقوق میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها بنا شود

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

سیاست‌های جمعی برای عصر اشتراک

چپ در برابر مرگ: استدلال سوسیالیستی علیه مجازات اعدام

بانک آینده؛ میراث الیگارشی مالی و نئولیبرالیسم

توماس مور؛ را هم اعدام کردند؛ بی وجدانا!

فریاد زیر وزنه؛ صدای زنانی که اجازه اعتراض نداشتند

بیست‌وچهارم اکتبر؛ سالگرد پیمان وستفالن؛ روزی که جهان صاحب دولت‌ـ‌ملت شد!