آتش به اختیار در میدان رزم در مقطعی به کار میرود که فرمانده قرارگاه ستاد یا صف، توان مدیریت نیروها و مدیریت فرمان آتش را به دلایل مختلف نداشته باشد. در حقیقت بهطور مرسوم وضعیت باید به شکلِ «آتش بهفرمان Weapons Hold» باشد. اما اگر امکان تشخیص از سوی فرماندهِ میدان یا ستاد سلب شده باشد، به افسران تحت امر فرمان آتش به اختیار را میدهند و تشخیص را بر عهده افسران میگذارند. «آتش به اختیار» در خطوط دفاعی و نگهبانی عمدتاً در مقابل مهاجمان «ناشناس» بهعنوان رویکردی دفاعی کارکرد دارد.
افزون بر این فرمانِ «آتش به اختیار» در شرایط «جنگی » کارکرد دارد و در غیر این صورت فرمان «آتش به احتیاط،Weapons Tightt» » کارکرد خواهد داشت.
تفاوتِ «آتش به احتیاط یا آتش به اختیار» به خطیر بودن موقعیت بازمیگردد. در موقعیت آتش به احتیاط که معمولاً درصحنههای غیرجنگی کاربرد دارد، باید از دشمن بودنِ طرف مقابل اطمینان حاصل نمود و سپس شلیک کرد؛ اما در وضعیت آتش به اختیار که نشانگر خطیر بودن اوضاع است و در «صحنه نبرد» کاربرد وسیعی دارد؛ باید بیشتر جانب احتیاط را در نظر داشت و بهمنظور کسب اطمینان از حفظ جبههی خودی برخورد محتاطانه با دشمن نداشت.
فرمان «آتش به اختیار» در نیروهای مسلح در اختیار فرمانده کل است و نظامیان تحت فرمان بدون اجازه مافوق خود اجازه شلیک و چکاندن ماشه و بهاصطلاح آتش را ندارند. اما ممکن است در شرایط اضطراری، فرمانده به پرسنل یگان مسلح اجازه دهد که بدون هماهنگی با مرکز فرماندهی اجازه آتش به هر جنبندهای را داشته باشد.
آشکار است که چنین اجازهای به تمام نیروهای مسلح داده می شود و این اجازه نیز بهطور محرمانه اصدار مییابد.
در حقیقت معنایش این است که اوضاع از کنترل فرمانده کل خارج گردیده و بهمنظور بقای نظام هر که دستش به قبضه تفنگی میرسد، مجاز است تا شلیک نماید. به دیگر سخن موقعیت «آتش به اختیار» موقعیتی است که ارتباطات نظامی در جنگ ازهمگسیخته و رزمندگان پراکنده و در حالل استیصال بسر برده و فرماندهی کل نیز هیچ امیدی به پیشبرد برنامهها، تاکتیکها و نقشههای نظامی خود از راه نظم سازمانی را ندارد.
فراتر از این اعلام موقعیتِ «آتش به اختیار» از یکسو، اعتراف و اقرار به جواز «هرجومرج» و آشفتگی و نابسامانی است؛ زیرا که فرمانده، نظم موجود را «عین و خودِ ضرر» یافته است. از دیگر فراز فرماندهی، فرمان آتش به اختیار صادر مینماید به این جهت که در مسئولانِ امر امید اصلاح نمیبیند و خود نیز به دلیل بیماری یا ناتوانی در متقاعد نمودن مسئولان یا هر دو، قدرت و توانایی اصلاح امور را از دست داده و ایضاً گزیری جز سپردن آتش به دست هر صاحب سلاحی خارج از نظم سازمانی ندارد.
بدین اعتبار اعلام موقعیت «آتش به اختیار» آشکارا نشان از ضعف و استیصال دارد.
فرمان آتش به اختیار از سوی [آقا]ِی خامنهای
در حقیقت دستور خامنهای به افسران جنگ نرم را نشان میدهد بدین مضمون: « …ما همچنان در جنگی فرهنگی هستیم و متأسفانه نهادهای فرهنگی نتوانستهاند تاکنون به وظایف خود در این جنگ نرم عمل نمایند …»
و به همین جهت او فرمان به آتش به اختیار را به دانشجویان در حال تحصیل در دانشگاهها را میدهد!
حالآنکه معنا و مفهوم سخنان وی این است که ایشان دیگر توان متقاعد ساختن و قانع نمودن رئیسجمهوری(روحانی) را نداشته است و به سخنی دیگر « فاقد قدرت تحمیل نظرش به دولت است و گزیری جز کشاندن این موضوع به فضای عمومی جامعه را نداشته است. او اینچنین از «پیروانن وفادارش» درخواست میکند که: « … خودتان این متمردان و سرکشان غربزده (!) را برجای خودشان بنشانید.»
حقیقتاً رهبری که باید مدافع نظامش باشد به رهبرِ منتقدان و مخالفانِ فعال دولت، دولتی که خود منتصبش میکند؛ تنزل یافته است.
واژه «خودسر» در فرهنگ جمهوری اسلامی معنایش مأموران لباس شخصی است که بهطور پنهان و آشکار انجام وظیفه میکنند. بهعنوان نمونه: قتلهای زنجیرهای پائیز(۱۳۷۷) توسط مأموران امنیتی نظام که حتی بهمنظور ارتکاب جرم قتلِ خارج از ساعت اداری از بیتالمال «اضافهکار»» دریافت کرده بودند!
اکنون به «امت حزبالله » و افسرانِ جنگِ نرم این مجوز داده میشود که هر تصمیم و اقدامی که در راستای انجام وظیفه تشخص دادند، مجاز در انجام آن هستند.
هنگامیکه «حفظ نظام» از ضروریترین واجبات میشود و از سوی فرمانده کل قوا موقعیت «آتش بهفرمان» تشخیص داده شود؛ اینکه چه اقدامی انجام نشود به تشخیص «بسیجانیانِ» جانبرکف و افسران با بصیرتِ جنگ نرم بستگی دارد.
به بیانی دیگر اکنون شمشیر توسط خامنه ای در کف زنگیِ مست قرارگرفته است. توجه داشت باشیم که تاکنون موقعیت « آتش در اختیار» اعلام نشده بود؛ حالآنکه اقدامهای محفلی مانند محفل کرمان، اسیدپاشی بهصورت زنان و … صورت میگرفت.
به یاد داشته باشیم که بدترین تصمیمات خمینی در یک سال باقیمانده از عمرش اتخاذ کردید که وی در حقیقت بیمار بود و به دلیل عدم برخورداری از سلامت کامل (کهولت سن، بیماری سرطان پیشرفته و دیگر مشکلات و نارساییهای جسمانی و روانی )صلاحیت تصمیمگیری نداشت؛ اما بر اساسس «اخلاق یکه سالارانه » تصمیم گرفت؛ و اکنون خامنهای نیز در چنین وضعیتی قرار دارد.