جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۰

جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۰

بیانیه حزب دمکراتیک مردم ایران: برای صلحی پایدار
امروز کشور بیش از هر زمانی به اصلاحات ساختاری در نظام حکمرانی، گشودگی بیشتر در عرصه‌های سیاسی و فرهنگی، تجدید رابطه با مردم بر اساس احترام به خواست و اراده...
۶ تیر, ۱۴۰۴
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
مویه کن مام وطنم
سخت و سخت تر شدن تامین معاش و زایل شدن جایگاه و منزلت انسانی و بهم خوردن تعامل مهرورزانه اعضا خانواده باهم و خانواده ها و مردم با یکدیگر ،...
۶ تیر, ۱۴۰۴
نویسنده: برديا سياوش
نویسنده: برديا سياوش
شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین هائل - کجا دانند حال ما سبک باران ساحل ها؟
در هر گوشه‌ای از کشور، بذر نهادهای مدنی، چه رسمی و چه غیررسمی، کاشته و آماده شده و در پی طرح مطالبات و خواسته‌های خود هستند. زمینه ابراز نارضایتی از...
۶ تیر, ۱۴۰۴
نویسنده: برديا سياوش
نویسنده: برديا سياوش
Grußwort zum 26. Parteitag der Deutschen Kommunistischen Partei
Wir sind überzeugt: Wenn sie nicht in der Lage ist, der kapitalistischen Kriegsmaschinerie die Stirn zu bieten, wenn sie nicht die Stimme des Leidens der Wehrlosen ist, wenn sie nicht...
۶ تیر, ۱۴۰۴
نویسنده: International Departmen
نویسنده: International Departmen
پیام به کنگرهٔ بیست‌وششم حزب کمونیست آلمان
ما بر این باوریم که چپ اگر نتواند در برابر ماشین جنگی سرمایه‌داری بایستد، اگر چپ صدای رنج مردمان بی‌پناه نباشد، اگر چپ در خیابان‌ها، کارخانه‌ها، اردوگاه‌ها و مناطق جنگ‌زده...
۶ تیر, ۱۴۰۴
نویسنده: گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
فیروزه بنی‌صدر: جنگ اسرائیل و ایران - شما نمی‌توانید دموکراسی را بر روی ویرانه‌ها و مردگان بسازید!
صدام حسین مدام شهرهای ایران را بمباران می‌کرد. کشور ما بسیار ضعیف شده بود. تنها بخشی از نیروی هوایی باقی مانده بود که تنها ۱۵٪ یا ۲۰٪ از ظرفیت آن...
۶ تیر, ۱۴۰۴
نویسنده: نیکول فاشت
نویسنده: نیکول فاشت
احمدرضا جلالی، پزشک و پژوهشگر ایرانی−سوئدی، در آستانه اعدام
جان احمدرضا جلالی، پزشک و پژوهشگر ایرانی−سوئدی که از سال ۱۳۹۵ در زندان‌های جمهوری اسلامی به سر می‌برد، بار دیگر در خطر جدی قرار گرفته است. پس از حمله نظامی...
۵ تیر, ۱۴۰۴
نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو

آشنایی من با جنبش فدایی

با آشنائی با رفیق چوپان زاده و توماج، در زندان اهواز فدائی شدم ...

زندگی چیست؟ مگر نه یک خاطره هست؟

تولد، شیر خوردن و پا گرفتن، هفت سالگی درس و مشق و کتک خوردن، نوجوانی و کنجاوی و کاویدن در تمامی عرصه ها، خود را محک زدن؛ ورزش، دعوا و یقه گرفتن، و ژست دادن، عاشق شدن و…

بعد از جوانی، پا گذاشتن روی زمین، طرحی نو، دنبال کار، بفکر ازدواج، خانه خریدن، تشکیل زندگی، سرک کشیدن به جامعه و خواندن کتاب.

دو انگیزه باعث شد که من بروم دنبال سیاستک که خواستم شمعی باشم در آن تاریکی زمان خود، در هرمزگان:

اول، تبعیض و اجحاف از هر نظر- دولتی ،فرهنگی ،اقتصادی و…

دوم، فقر و بیسوادی.

بندر عباس از نظر اقتصادی یک بندر بزرگ بود با ذخیره های زیاد. از نفت و کرومیت و خاک سرخ گرفته تا دریا و…  اما از دانش و افراد تحصیل کرده در آن زمان در سطح پائینی بود، نسبت به جمعیت آن زمان.

دو گروه بر ما مدیریت می کردند و اساسی ترین ثقل کار و ارزش ها در دست این دو گروه بود. در اقتصاد، «اِوَضی» ها، و در مدیریت کرمانی ها. در آن زمان کرمان استان هشت بود و بندر عیاس و حومه ی آن زیر نظر استان هشت بودند.

من سیاست را از محفل ادبی که با دوستان آن زمان با هم داشتیم شروع کردم. دو چهره مشخص آن زمان، ابراهیم منصفی و حسن کرمی، نقش تعیین کنده ای در شکل گیری اولیه من داشتند.

ده ی چهل افزون بر ادبیات، فضای سیاسی نسبت به گذشته بازتر شده بود.

ما خود را شکل می دادیم و خود این کار یک گام به جلو بود. جمع می شدیم در بتکده «بت گورون» محل زندگی ابراهیم منصفی یا در ساحل کنار «خِضر».

منصفی با گیتارش می خواند و حسن کرمی راجع به شعر و ادبیات حرف می زد.

مجله و روزنامه های جدید که تازه چاپ میشد، از جمله فردوسی، خوشه و جُنگ های ادبیات و کتاب ها و هچنین مطالب راجع به نویسنده ها.

نویسدگانی چون جک لندن، کامو، سارتر، هدایت، بزرگ علوی، راسل، گورکی، شولوخف، مارکز … و هم چنین شاعران پوشکین و…

ابراهیم منصفی (رامی) و حسن کرمی را می توان از پیش کسوتان شعر و هنر بندرعباس دانست.

جمع ما بیشتر نگاه و فکرش به هنر و ادبیات و موزیک بسنده کرده بود. اما با باز شدن فضای فرهنگی و سیاسی، شهرهای بزرگ از خمودگی نگاه گذشته بیرون می آمدند. هرمزگان هم مثل سایر استان ها داشت در خودش نشو و نما می کرد.

گه گاهی از طریق این دو، که امکاناتی داشتند، در همان نشسته های محفلی برای جمع، اخبار و مسائل روز آن زمان را تعریف می کردند. همین اندک خبرها، خودش چراغی بود.

اتفاقات و تحولات سیاسی و اقتصادی که از اواسط دهه ی ۳۰ افتاده بود، اوضاع فرهنگی و به تبع آن زمان، جامعه را به سمت و سویی دیگر به خود می گرفت.

شکست جنبش ملی ۳۲ بخش اعظم روشنفکران مبارز را با شگفتی ناباورانه ای به این نتیجه رسانده بود که هیچ گونه پیروزی برای ملت ایران مقدور نیست و این حس و برداشت در سطح عام داشت گسترش می یافت و به قول اخوان، سر ها در گریبان بود.

سال های ۴۰، با اندک فضای باز سیاسی که پدید آمد، روشنفکران بر سر دو راهی قرار گرفتند عده ای در اعتقاد خود به شکست استوارتر شدند و در همان فضای تیره و مسموم باقی ماندند و عده ای دیگر به جنب و جوش افتادند تا از طرق مسالمت آمیز به پیروزی دست یابند و عده ای هم معتقد بودند بدون تجهیز شدن به سلاح و مبارزات سیاسی مسلحانه، پیروزی مطلقاً ممکن نیست.

آزادی نسبی اوایل دهه‌ی چهل و رشد جوامع روشنفکر و نیاز، موجب انتشار صدها کتاب در زمینه‌ی شعر نو و ادبیات مدرن و ده‌ها نشریه، مجله، هفته‌نامه، ماهنامه، فصل‌نامه ادبی و فرهنگی شد. به‌گونه‌ای که از سوی برخی از ادب‌پژوهان از دهه‌ی چهل به دهه‌ی طلایی یاد کرده‌اند.

مهم‌ترین این نشریات ادبی آن زمان، آرش، اندیشه و هنر، کتاب ‌هفته، هفته‌نامه‌ی خوشه، فردوسی، جهان‌نو، سخن، نگین و … بودند. افزون برآن، دانشگاهیان و دانشجویان نیز نشریات داخلی ویژه خود را داشتند. در میان این همه نشریه نام هنرمندان و نخبگان هرمزگانی مانند حسن کرمی، ابراهیم منصفی، حسن بنی‌هاشمی، مسعود فرح، حسین احمدی نسب، محمد عقیلی، محمدعلی موحدی، محمد عمادی همراه با آثار آنها نیز دیده می‌شود اما ابراهیم منصفی و حسن کرمی حضور پر رنگ‌ تری دارند.

آغاز این فصل جدید، من و چندتای دگر را هوشیار تر کرد. دیگر آن گپ و گفتگو در محفل، چنگی به دل نمی زد، حرفی تازه ای می خواستیم، که بگوید چرا این اوضاع هست.

این چرا ها از آن محفل ما پاسخ نمی گرفتیم. در جمع ما یکی بود که گرایش توده ای داشت و موضوعاتی که مطرح می کرد از جنس دیگری بود و حتی شعر و داستان هایش با محفل قدیم ما فرق می کرد.

او از طبقه ی کارگر و زحمتکشان حرف می زد، از برابری و عدالت اجتماعی.

در این جمع کوچک چند نفره، بدون اینک در ک درستی از مفاهیم آن واژه ها داشته باشیم، با مثال هائی که می زد،  فضای اجتماعی که از شهر نشان می داد برای ما ملموس تر میشد؛  او ما را تشویق می کرد که نگاهمان از شعر و داستان به سوی موضوعات اجتماعی و جامعه باشد.

در همین زمان چند دبیر از نظر سیاسی به بندرعباس تبعید شدند. همه در عرصه ی کار خود خوب بودند.

نُرم آموزش و درسها شکل دیگری به خود گرفت. فضای کلاس ها از نرم دبیر و شا گردی بدر آمد. کلاس های درس فضای دوستانه ای به خود گرفتند.

سه نفر از آنها بیشتر به دل من نشست، دو دبیر ادبیات بودند و سومی دبیر تاریخ.

با دبیر تاریخ شب های زیادی با هم، بودیم اما چفت نشدم.

با آن دو دبیر ادبیات راحت تر بودم؛ اما آنکه چشم و گوش مرا با سیاست آشنا تر کرد، یکی از دو دبیر ادبیات، بنام پورقاسمی بود، نه مجاهد.

پورقاسمی فکر و خط مش خلیل ملکی داشت، که نه حزب توده را قبول داشت و نه مائویست ها را.

او به جریان سوم که امروز سوسیال دمکراسی می شناسیمش معتقد بود.

حرف و گفته هایش و نقد و نقادی که بر حزب توده داشت تازه بود.

من حزب توده را خوب نمی شناختم. اولین بار اسم حزب توده را از دائی ام شنیده بودم که مخالفش بود؛ او طرفدار جبهه ملی بود.

زمان داشت می گذشت و محفل کوچک ما، با اندک تصوراتی که آن رفیق داده بود، کم کمک به کار خود ادامه می داد.

آشنائی من با پور قاسمی، فضای دیگری در من دمید. با خواندن رمان هائی چون خرمگس، مادر و همچنین آثاری از جک لندن، اشتانبک و دیگر نویسنده های صاحب نام آن زمان، و مقاله های خلیل ملکی که در نشریه دنیا چاپ میشد، محفل ما فعالتر شد.

یکی دو سالی که با پور قاسمی بودم سالهای بلوغ فکری من بود. دیدار با شاعران معاصر ازجمله نصرت رحمانی، منصور اوجی، نادر نادر پور و…

من با این ها قد کشیدم. گرچه متاثر از نظر فکری با خلیل ملکی بودم، اما بعد از چند صباحی، افکار او زیاد چنگی بدل نمی زد.

من شوریده تر از این  نگاه ها بودم. نه آن محفل ها و نه نگاه پورقاسمی و نه نگاه دائیم مرا پاسخ نشد. عده ای دیگر به جنب و جوش افتادند و معتقد بودند بدون تجهیز شدن به سلاح و مبارزات سیاسی مسلحانه پیروزی مطلقاً ممکن نیست.

امروز گر چه راحت می نویسیم و نقد می کنیم، ولی دیروز انتخابی آسان و نقد امروز نبود.

با زمان شکل گرفتم و تجربه ساده نبود.

فعالیت سیاسی من از زمانی که با رحیم انصاری که از فعالین «ستاره سرخ» بود آغاز شد.

رحیم انصاری که فارغ تحصیل دانشکده کشاورزی بود در حومه ی بندرعباس با درجه ستوان دومی مشغول کار بود، اما در بندرعباس زندگی می کرد.

من در کتاب خود، «از جرون تا اوپسالا در سوئد» بطور کامل شرح داده ام. نقطه ای که باید اشاره کنم این است که تا زمانی که با زنده یاد چوپان زاده و توماج در زندان اهواز آشنا نشده بودم با تشکیلات «ستاره سرخ» کار می کردم.

من در دادگاه فرمایشی اول و دوم به «پنج سال حبس به اتهام خیانت به کشور،  دادن اطلاعات ارتش به کشور بیگانه، داشتن مرام اشتراکی، و تبلیغ آن در ارتش» محکوم کردند که بعد از سپری کردن پنج سال، مرا از زندان آزاد نکردند و به چهار سال دیگر محکوم کردند.

با آشنائی با رفیق چوپان زاده و توماج، در زندان اهواز فدائی شدم.

من نه درخانه ی تیمی بودم و نه آن مررات ها را کشیدم. اما در زندگی در نگاه یکی بودیم. احساس را در خودمان کشته بودیم.

تجربه ی زمان، مرا بیشتر امیدوار کرد و میکند.

یک مجموعه ای هست در روند زمان، و هنر و ادبیات نقش خود را در عرصه ی زمان دارند.

آنچه از هنر در رابطه با جنبش فدائی آموختم در این دل نوشته هست. ما دوقلو و همزادیم. نه تو، به تنهائی و نه من! ریشه مان یکی است، گرچه گلهامان، بوی خود را دارند.

تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند, ۱۴۰۲ ۳:۱۶ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

صلح پایدار، تنها با مشارکت فعال مردمی ممکن است!

دوازده روز جنگ نتایج غیرمنتظره‌ای به همراه داشت. انسجام داخلی در ایران، به‌رغم بحران‌های مزمن اقتصادی و شکاف‌های اجتماعی، حفظ شد. در مناطق مرزی و در میان اقلیت‌های قومی نیز نشانی از شورش یا همکاری با دشمن دیده نشد. تظاهرات صلح‌طلبانه در کشورهای مختلف، حمایت ایرانیان مهاجر از حق دفاع ملی، و همصدایی نیروهای سیاسی مستقل در مخالفت با جنگ و مداخله خارجی، تصویری فراتر از کلیشه‌های رایج ارائه داد.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

صلح پایدار، تنها با مشارکت فعال مردمی ممکن است!

دوازده روز جنگ نتایج غیرمنتظره‌ای به همراه داشت. انسجام داخلی در ایران، به‌رغم بحران‌های مزمن اقتصادی و شکاف‌های اجتماعی، حفظ شد. در مناطق مرزی و در میان اقلیت‌های قومی نیز نشانی از شورش یا همکاری با دشمن دیده نشد. تظاهرات صلح‌طلبانه در کشورهای مختلف، حمایت ایرانیان مهاجر از حق دفاع ملی، و همصدایی نیروهای سیاسی مستقل در مخالفت با جنگ و مداخله خارجی، تصویری فراتر از کلیشه‌های رایج ارائه داد.

مطالعه »
پيام ها

پیام به کنگرهٔ بیست‌وششم حزب کمونیست آلمان

ما بر این باوریم که چپ اگر نتواند در برابر ماشین جنگی سرمایه‌داری بایستد، اگر چپ صدای رنج مردمان بی‌پناه نباشد، اگر چپ در خیابان‌ها، کارخانه‌ها، اردوگاه‌ها و مناطق جنگ‌زده حضور نداشته باشد، از رسالت تاریخی خود فاصله گرفته است. ما برای بنای جهانی دیگر مبارزه می‌کنیم – جهانی فارغ از استثمار، از سلطه، از مرزهای ساختگی، از جنگ و نژادپرستی.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بیانیه حزب دمکراتیک مردم ایران: برای صلحی پایدار

مویه کن مام وطنم

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین هائل – کجا دانند حال ما سبک باران ساحل ها؟

Grußwort zum 26. Parteitag der Deutschen Kommunistischen Partei

پیام به کنگرهٔ بیست‌وششم حزب کمونیست آلمان

فیروزه بنی‌صدر: جنگ اسرائیل و ایران – شما نمی‌توانید دموکراسی را بر روی ویرانه‌ها و مردگان بسازید!