اعتصاب یک روزه ولی پربازتاب کارگران شرکت واحد، مرا به روزهای دور برد.به یاد امیر افتادم و غرورش از اینکه پدرش ماشین دو طبقه داشت.من و امیر هفت هشت ساله بودیم و همبازی. چقدر دوست داشتم که بابای من هم مثل بابای امیر آقا مهدی دو طبقه داشت و…….
اعتصاب یک روزه ولی پربازتاب کارگران شرکت واحد، مرا به روزهای دور برد.به یاد امیر افتادم و غرورش از اینکه پدرش ماشین دو طبقه داشت. من و امیر هفت هشت ساله بودیم و همبازی.چقدر دوست داشتم که بابای من هم مثل بابای امیر آقا مهدی دو طبقه داشت و من هم مثل امیر میتوانستم گاهی کنار دستش بایستم. آخ که چه کیفی میداد ولی بابای من دو طبقه نداشت. همان دوره ها بود که در گفتگوی بابام با آقا مهدی، با کلمه نماینده و سندیکا آشنا شدم. فهمیدم که سندیکا یک جاییست که کارگران شرکت واحد در آنجا برای حق خودشان و زن و فرزندشان مبارزه میکنند. آقا مهدی با آب و تاب از مبارزات صنفی خودش با پدرم صحبت میکرد و من و امیر و بقیه بروبچه ها با اعجاب و تحسین نگاهشان میکردیم و یواشکی به حرفهاشان گوش میدادیم.
اما این روزها زیاد طول نکشید. آقا مهدی به بیماری مهلک سرطان ریه دچار شده بود، بدون اینکه هرگز در عمرش یک نخ سیگار کشیده باشد. مش ننه مادر آقا مهدی از شاه عبدالعظیم به امام رضا و از امام رضا به هر امامزاده سر راه دخیل میبست و نذر میکرد. دکترها جوابش کرده بودند و کاری از دستشان برای آقا مهدی ساخته نبود. پدرم میگفت، آقا مهدی از این دود و آلودگی هوا مریض شد. مونس خانم همسر فداکار آقا مهدی میگفت، سر ظهر تو چله تابستون سر ایستگاه یک پارچ آب یخ را سر میکشید، همین آب یخ مریضش کرد. واقعاً که سر ظهر تو چله تابستون کار کردن تو میدان انقلاب یا امام حسین،آب یخ هم میبرد.
خلاصه اینکه نه مداوای دکترها و نه دعاها و دخیلهای مش ننه کارساز نشد و آقا مهدی عمرش را داد به شما. اون موقع چند سال بزرگتر شده بودم و دیگر آرزو نداشتم که بابام ماشین دوطبقه داشته باشد. کم و بیش با وجود سن کم فهمیده بودم که کار کردن در خیابانها و میدانهای پر از دود تهران آقا مهدی را جوانمرگ کرد و حالا بهتر میفهمم که هوای آلوده و پر از دوده و مونو اکسید کربن و سرب، ریه های آقا مهدی را سنگین کرده بود. حالا بهتر میفهمم که کارگران شرکت واحد،درست مثل اتوبوسها تنها یک شماره بیشتر نبودند و نیستند.
من آماری برای مبتلایان به انواع بیماریها بر آثر آلودگی هوا در شرکت واحد در دست ندارم ولی میدانم که هوای آلوده با کسی شوخی ندارد. به خاطر آلودگی هوا، مدارس و دانشگاهها تعطیل میشوند. برخی از مردم به خانه هایشان پناه میبرند و برخی دیگربه ناچار از این فضای آلوده عبور میکنند تا به محل کار خود برسند. اما کسی به این فکر نیست که این هوای آلوده محل کار هزاران کارگر شرکت واحد نیز هست. تنفس ده دقیقه مونو اکسید کربن میتواند هر انسانی را مسموم کند. وقتی کسی به این فکر نیست که راننده اتوبوس هم آدم است. وقتی کسی به فکر سلامت آقا مهدی نبود و کسی به فکر سلامت آقا مهدی ها نیست. روشن است که باید آقا مهدی خودش چاره درد را بیابد و گویا برو بچه های شرکت واحد با فعال کردن مجدد سندیکای مستقل شرکت واحد، این مسئله را خوب فهمیده اند.