اگر بگویم رفیق مجید عبدل رحیم پوردرمقاله اخیرشان ” ما نیز مردمی هستیم و می توانیم”، یک سوزن به نظام ولایت فقیه ویک جوالدوز به جهان غرب میزند، کفایت مساله را کاملا ادا نکرده ام. لذا لازم است قدری بیشتر مساله را بشکافم. شاید من فرد ی وسواسی می باشم که بیشتراز اندازه سر هیچ چیز خرده گیری میکنم، ولی به فرض مثال وقتی که در مصاحبه رفیق بهروز خلیق که می گوید: “موضع سازمان ما نه به جنگ، و نه به استبداد است” را دیدم، به خودم گفتم آیا محدود کردن این همه ویژگی های غیر بشری نظام فرتوت ولایت فقیه در یک کلمه “استبداد” تطهیر کردن این نظام ضد بشری نیست؟ گرچه می دانم که کلیت مصاحبه ایشان چنین مضمونی را نمی رساند، ولی باز هم این دلیل نمی شود که زنگ خطر چنین تعاریفی را نا دیده بگیریم و قضیه را تعقیب نکنیم. من در مقاله قبلی خویش در این مورد به این مساله اشاره کردم که به استنباط من در ترازوی”نه” گفتن به جنگ و “نه” گفتن به استبداد، کفه “نه” گفتن به جنگ سنگین تر است. مقاله رفیق “مجید عبدالرحیم پور” دقیقا با چنین جوهره ای به تشریح مساله داغ سیاسی روز می پردازند و چندین گام فراتر می گذارند.
مقاله ایشان در پاراگراف اول خودش مهر خود را می زند که “تقصیر، تقصیر اسرائیلیها و غربی ها است” آغاز می گردد و سپس شرایطی را تفسیرمی کند که اگر جنگی در بگیرد چنان وحشتناک خواهد شد که نه تنها ایران، بلکه کلی از مناطق دیگر کشورهای همسایه را هم ویران کرده و کشت و کشتار فراوانی راه خواهد انداخت. هدف ایشان از چنین مقدمه چینی وارد کردن شک روانی تبلیغاتی خوف آمیز در مورد وسعت، گستره و ابعاد جنگی که احتمالا در بگیرد، است. عبدالرحیم پور با این تفسیر، غیرازاینکه خطر مثلا غارتگران خارجی” امپریالیستی” را آن اندازه بزرگ کند تا نقش جنگ افروزانه و ضد بشری جمهوری اسلامی ایران مثل سایه باریکه ای جلوه کند. فعلا به این مساله نمی پردازیم که کسان دیگری هستند که مطرح میکنند اگر به ایران حمله بشود خطر احتمال وقوع و آغاز جنگ جهانی سوم از ایران حتمی است. لذا سیاست یک نیش به یکی از طرفهای قضیه زدن و یک سوزن به کسی دیگرویک جوالدوز به شخص ثالث، در واقع به این مفهوم است که با نفرات اول و دوم جبهه ای تشکیل می دهیم بر علیه شخصی که بهش جوالدوز را میزنیم.
رفیق مجید با وجود اینکه خود اقرار می کند که “خوشبختانه تا این لحظه توافقی میان دولتهای غربی بر سر حمله نظامی به ایران حاصل نشده است” ، تا آنجا پیش می رود که عملا حمله ای به گستره حمله غرب به عراق را برای ایران تفسیر می کنند. کوبیدن بر چنین طبل تبلیغاتی چه پیش زمینه های سیاسی را برای اتخاذ چه نوع استراتژی و سیاستی باز می کند؟ ایشان جواب این سوال را در پاراگراف آخر مقاله خویش میدهد. در آنجا ایشان می گوید:” مسئولیت حملات نظامی به ایران، بخاطرسیاستهای ماجراجویانه اتمی و مداخله جویانه ولایت فقیه در منطقه و… با دولتهای آغاز کننده حملە و جنگ است”. سپس ایشان چنین حمله ای به ایران را غیر قانونی و بی شرمانه قلمداد کرده اعلام می دارد که مردم ایران چنین تجاوزاتی را بی پاسخ نمی گذارند. با این استدلال ایشان قبلا در دادگاه ذهن خویش غرب را بعنوان آغاز کنندگان این جنگ آغاز نشده محکوم کرده و به آنها پاسخ دندان شکن خویش را هم داده است.
آیا آنهایی که سی سال است بر این طبل میکوبند که “راه قدس از کربلا میگذرد” جنگ خویش با اسرائیل و غرب را قبلا آغاز نکرده اند؟ آیا آنهایی که هر روز در کشورهای همسایه اقدام به بمب گذاری، ترور افراد و عملیات انتحاری دست می زنند، جنگ را قبلا آغاز نکرده اند؟ آیا آنهایی که هزاران هزار زندانی سیاسی را در به فجیع ترین شرایط اعدام کرده اند، قبلا با ملت خویش جنگ خانمانسوزی را آغاز نکرده اند؟ آیا این غده سرطانی بیماری خطرناک خویش را به تمامی اندام جامعه ایران و حتی کشورهای همسایه منتقل نمی کند؟
چرا ما از یکطرف در تمامی دنیا جار و جنجال را ه می اندازیم و از افکار عمومی بین المللی میخواهیم که نسبت به جنایات غیر انسانی، نقض حقوق بشر و آزادیهای سیاسی در ایران بی اعتنا نباشند؟ از طرف دیگر وقتی جامعه جهانی بە ندای ما پاسخ داده و در شرایط بی کفایتی سیاسی اپوزیسیون سکولار و دموکراتیک می خواهد وارد میدان گردد و کاری موثر انجام دهد، داد و فریاد راه انداخته و پشت سر ولایت فقیه صف می کشیم. من به شخصه خودم شرم میکنم از این بابت که بیایم یک روز در مراسم یادبود شهدای قتل عام زندانیان سیاسی سال شصت و هفت به افشای جنایات این رژیم قرون وسطائی ولایی نظامی بپردازم، روز بعد بیایم و دست در دست ولایت فقیه حلقه کرده و در شرایط بی کفایتی سیاسی عملی خودمان، رو در روی جامعه دموکراتیک جهانی قرار بگیرم.
فکر می کنم از این تحلیل کاملا مشخص می باشد که ایشان کشورهای غربی را از قبل مسئول تجاوز احتمالی “غیر قانونی” و “بی شرمانه” معرفی کرده و اعلام میدارد که در مقابل تجاوز غرب، “چنین تجاوزی را بی پاسخ نمی گذارند”. ترجمه فارسی این جمله را به زبان ساده تربیان بکنیم چنین میباشد که ایشان میخواهد در صورت پیش آمدن هر نوع تقابل نظامی بین نظام ولایت فقیه و کشورهای غربی، صد در صد پشت ولایت فقیه قرار گرفته و به مقابله نظامی با غرب خواهد پرداخت. این در شرایطی است که در مورد فعالیت های گسترده و سریع پاسداران جمهوری اسلامی ایران در دست یابی به سلاح هسته ای، به نصایح انتقادی کفایت می کنند. آیا دست یابی سپاه پاسداران ولایت فقیه به صلاح هسته ای صرفا یک مساله داخلی ایران میباشد؟ آیا انتظار دارید جامعه جهانی در این مورد مثل شما ها دست روی دست بگذارند؟
ایشان انتقاد های خفیف خویش را نسبت به سردمداران نظام ولایت فقیه به این صورت که نباید در مورد سفارت انگلستان چنین کارهایی می کردند و چنین مواضعی نا درستی را میگرفتند آغاز کرده به آنها در مورد اتخاذ مواضع ماجراجویانه و جنگ افروزانه و تحریک کننده در منطقه هشدار می دهد. عبدالرحیم پور حتی در این انتقاد خویش تا آنجا پیش میرود که “ولایت فقیه” را سد عمده دموکراتیزه شدن کشور قلمداد میکند. اما در مقابل ابعاد و گستره “چنان جنگ وحشتناکی” که ایشان هشدارش را می دهد،غیر دموکراتیک بودن نظام ولایت فقیه البته خیلی مساله کمرنگی می باشد.
ایشان انتقاد کمرنگ مشابهی را هم به کشورهای غربی متوجه می کند که بر خلاف نظریه غربی ها، اپوزیسیون سکولار و دموکراتیک و روشنفکر ایرانی حتما هم قادر است که گذر از نظام ولایت فقیه به یک سیستم سکولار دموکراتیک را رهبری کند. چنین حمله ای با توجه به واقعیت چهره سیاسی اپوزیسیون سکولار دموکراتیک غیر واقع بینانه بودن آن را کاملا نشان می دهد و نشان می دهد که این جایگزین کردن آزرو به جای واقعیت عینی می باشد. واقعیت نشان می دهد که هنوز بعد از بیست و پنج سال مبارزه سیاسی در خارج از کشور، رهبری اپوزیسیون سکولار و دموکراتیک نتوانسته است تشکیلاتی مشابه “کنگره ملی آفریقای جنوبی” در زمان آپارتاید را تشکیل دهد.
تراژدی سیاسی نوینی در جنبش چپ ایران در شرف وقوع است. دسته ای از چپهای ما تحت عنوان “حمله احتمالی امپریالیسم و سرمایه داری جهانی جهت غارت ایران” و دسته ای دیگر تحت عنوان اینکه “چنین حمله ای کشور و منطقه را به آتش می کشد و کشتار بزرگی برای مردم ایران را به بار آورده و تاسیسات کشوری را ویران می کند”، دسته سومی با این عنوان که “استقلال مملکت در خطر است و باید از یکپارچگی مام وطن دفاع کرد”، دسته ای با هدف پیش برد سیاستهای روسیه و چین در ایران، همگی د ستشان را در دست ولی فقیە می گذارند.
رفیق عزیز، این است اردوگاه نیروهایی که با اتکا به آن اعلام می دارید که “ما مردمی هستیم و می توانیم”؟ نه خیررفیق، کارنامه اجرائی چپ ایران در زمینه ارائه پلاتفورم آلترناتیو تحول و عبور از جمهوری اسلامی ایران، از بابت بوجود آوردن ساختار واحدی برای اردوگاه نیروهای چپ در ایران، از بابت سازماندهی و بوجود آوردن ائتلاف سیاسی آلترناتیو سکولار و دموکراتیک در مقابل جمهوری اسلامی ایران و بالاخره بوجود آوردن ارگان صدای مردم ایران که با دستگاههای تبلیغاتی رژیم در مقیاس داخلی و بین المللی مقابله بکند، صفر بوده است. ما به دلایلی که بر همگان واضح است هم نخواسته ایم وهم نتوانسته ایم این پروژه ها را به مرحله اجرا برسانیم. اگر ما سی سال است درجا می زنیم، جامعه جهانی منتظر نخواهند ماند تا ما سی سال دیگر هم درجا بزنیم. در دنیا زلزله هایی در شرف وقوع است که بازتاب آن تسونامی هایی هستند که امواج آن به سواحل ایران هم می رسند. اگر این واقعیتهای تلخ را نپذیریم، و در صف ولایت فقیه قرارگیریم، همراه نظام ولایت فقیه به بخشی از تاریخ ملحق خواهیم شد که تاریخ مصرف تمام شده را ملحق می کنند.