با کشته شدن علی عبدالله صالح، یکی دیگر از شخصیتهای کاریزمای منطقه که از ماه ژوئن سال ۱۹۸۷ توسط پارلمان این کشور به مقام ریاست جمهوری انتخاب شده، و تا سال ۲۰۱۱ قدرت را به دست داشت، به سرنوشتی مشابه صدام حسین و معمر قذافی دچار شد.
تردیدی در این واقعیت وجود ندارد که یکی از دلایل اصلی وضعیت فاجعهبار زندگی مردم در یمن، همانا اعمال دیکتاتوری خشن از جانب صالح بود در ۲۴ سال تکیه برمسند قدرت در این کشور؛ هرچند در مواقعی تلاشهای ناپیکیری نیز در جهت شکستن پوسته ضخیم جامعه قبیلهای، از جانب او صورت گرفتند، اما به دلیل شیفتگی به قدرت و استفاده ازهمین فاکتور روابط قبیلهای در تقسیم پستهای کشوری و لشکری میان هم طایفهایها، موجب آن گشت که به هنگام وزش “نسیم” بهار عربی در این کشور، نخستین اعتراضات علیه دولت نیز ازمناطق جنوبی این کشور آغاز گردید.
هرچند صالح از سال ۲۰۱۱ دیگر رئیس جمهور یمن نبود، اما به دلیل روابط نیرومند قبیلهای، و رد پای «۲۴ سال» حفظ قدرت، او همچنان در زمره شخصیتهای مهم و تاثیرگذار در اوضاع یمن، محسوب میگردید؛ به دلیل همین نفوذ بالا درمیان نیروهای مطرح این کشور بود که اعلام آمادگی او برای مذاکره و همکاری با عربستان و ائتلاف تحت رهبری عربستان در جنگ با یمن، برای دستیابی به توافقی که آغاز آن، عدم بمباران و حمله به مناطق محل زندگی مردم عادی یمن بود، موجب هراس در میان حوثیها، این متحدین دیروز صالح، گردید. حوثیها در نخستین گام، اقدام به سرکوب نیروهای وفادار به صالح در صنعا نمودند که اوج این حرکت، انفجار خانه صالح بود در مرکز صنعا؛ که در نهایت با حمله به اتوموبیل حامل صالح و قتل او منجر گردید.
در اینجا آنچه موجب تاسف است، ابراز خرسندی از قتل صالح از جانب مقامات مختلف جمهوری اسلامی است. این ابراز خرسندی که آشکارا در گفتههای سردار جعفری و ولایتی صورت گرفتند، نمی تواند موجب نگرانی نیروهایی نگردد که جنگ در یمن را جنگ میان ۲ ارتجاع می بینند و فاجعهای که بر مردم این کشورمیرود را نیز نتیجه تقابل این ۲ نیروی ارتجاعی، ارزیابی میکنند. اگر نقش صالح در وضعیت کنونی یمن تا بدان میزان مهم و تاثیر گذار بود که سمت گیری او به سمت مذاکره و گفتگو با عربستان و نیروهای ائتلاف، چنین واکنشی را از جانب حوثیها به همراه داشت، پس میتوان حدس زد که چنین سمتگیری میتوانست موجب تغییر و تحولهایی محسوس در اوضاع کنونی این کشور بلازده گردد. به همین دلیل ازقتل صالح باید متاسف بود و نه شادمان؛ زیرا که نتیجه این قتل، تداوم جنگ و بلایای همراه آن در شکل ویرانی، مرگ است که از یکسو در قامت انفجار بمب و غرش توپها و تانکها، و از سوی دیگر به شکل قحطی، گرسنگی، وبا و … تجسم مییابد.
ابراز خرسندی مقامات جمهوری اسلامی از قتل صالح از یکسو، و تلاش به کشیدن شعلههای جنگ به دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس با اقداماتی نظیر پرتاب موشک به تاسیسات هسته ای در حال احداث ابوظبی، در کنار تداوم اعلام مواضع خصمانه از جانب عربستان و جمهوری اسلامی به آدرس یکدیگر، برای مردم ایران و عربستان و نیز یمن و دیگر کشورهای منطقه، نمی تواند وحشت انگیز نباشد. تداوم تهدید های متقابل میان عربستان و جمهوری اسلامی، از یک سو به سود جنگ طلبان و کسانی خواهد بود که «تداوم حکومت« را در«تداوم جنگ» و تولید دشمن میبینند، و از سوی دیگر، انحصارات تولید و فروش اسلحه، که حیات خود را با تداوم جنگها گره میزنند.
ایستادگی در برابر جنگ و جنگطلبان وظیفه همه مردم منطقه ماست. بسیج مردم در منطقه به حرکتی مشترک در جهت مقابله با سیاستهای جنگ طلبانه از هر دو طرف، وظیفهای است تاخیر ناپذیرکه در برابر نیروهای مترقی و صلحدوست منطقه قرارگرفته است.