بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضو ها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
” سعدی”
آدم روزگار ما “شهروند” است و انسان شهروند در “فردیت” خود، که منادی “حق انتخاب” است؛ سازنده-ی پیکره جهانی بشریت معاصر است. این پیکره جهانی در “اتحاد برای ایران”، برای پشتیبانی از پیکار مردم ایران برای “دموکراسی و حقوق بشر” و ابراز همبستگی با جنبش حقوق شهروندی مردم در ایران، فراخوان داده است. در فراخوان آمده است:
” فعالان حقوق بشر بطور هماهنگ روز جهانی اقدام برای حقوق بشر در ایران را برای تاریخ سوم مرداد ماه سازماندهی کرده اند تا در آن خواستار رعایت حقوق بشر مردم ایران شوند. آنها همچنین برای ابراز همبستگی جهانی خود با جنبش حقوق شهروندی مردم در ایران دست به تظاهرات خواهند زد. سازمان های عمده حقوق بشری از حامیان این اقدام روز جهانی هستند. “در پاسخ به این فراخوان “در سراسر جهان، مردم برای همبستگی با مردم ایران تجمع خواهند کرد.”
این یک دستاورد بزرگ برای آزادیخواهان ایران است و جا دارد به پیام و نوید آن بیاندیشیم.
اول:
” روز جهانی اقدام در دفاع از حقوق بشر مردم ایران وابسته به هیچ گروه و برنامه سیاسی نیست و هدف آن تضمین حقوق مردم ایران است که بطور جهانی به رسمیت شناخته شده است.
برگزار کنندگان این روز جهانی اقدام بر این باروند که مسائل سیاسی پیش روی ایران تنها توسط مردم ایران قابل حل است اما سرکوب خشونت بار حقوق تضمین شده بشر مردم ایران دغدغه همه مردم جهان است.”
“روز جهانی اقدام…”، برای ما ایرانیان فرصتی است تا باور کنیم، در گستره-ی تمام جهان، در ورای تفاوت ها و تمایز ها در ملیت، زبان، دین، نژاد و… ملت های جهان برادر یکدیگرند، رنج هایشان، رنج مشترک است و از گنج خانه-ی حقوق بشر، همه مردمان جهان را- بایسته- سهم برابر است. فرصتی است، تا نه فقط در گفتار، بلکه در کردار – چنان که بارها تجربه کرده -ایم- آزادیخواهان جهان را دردآشنا با خود و مردم جهان را در کنار خود، دست در دست خود باز یابیم و دوست و یاور خود بازشناسیم در پیکار برای آزادی و عدالت. این روز فرصتی است، تا ایران را جزئی از جهان موجود بجا آوریم و دنیا را خانه خود بازشناسیم.
“روز جهانی اقدام…” فرصتی است تا به زخم بیگانه ستیزی که در جان ماست و عفونت دشمنخوئی با “غیر” که در روانشناسی ماست، مرحم بگذاریم و به خود در مقام یک ملت در تراز ملت های امروزین که عضو برابر حقوق خانواده-ی ملل جهان و برادر با مردمان سراسر جهان است، باور آوریم. در تبیین اهمیت و اعتبار اثراتی از این دست، کافی است اشاره کنم که احساس هویت ملی و ملی گرائی در نزد ما ایرانیان آکنده از شائبه های تعصب و تاریک اندیشی های دینی است! از توهم “اسلام ایدئولوژیک” رنگ پذیرفته؛ توهمی که فقط خود را “حق” و غیر خود را “باطل”می پندارد و در ستیز با جهان مدنیت معاصر و جداسری با مردمان تجددخواه جهان، در جستجوی “هویت” برای خود است. این نیز اشاره-ای روشنگر خواهد بود که انسان ایرانی متناظر با باز شناخت خود در مقام فرد و صاحب حق و اختیار و آزادی، با فراروئیدن به مقام شهروندانی که در باره سرنوشت خود و کشور-شان، خود تصمیم می گیرند، حکوت کنندگان را “انتخاب” می کنند و عزل-شان نیز در حیطه اراده دموکراتیک خود آنهاست، هویت ملی تازه-ای پیدا می کند، خود را ملتی باز می شناسد صاحب حق و اختیار و آزادی و در عین حال عضو برابرحقوق، همپیوند و جداناپذیر خانواده ملل جهان معاصر. “روز جهانی اقدام…” رهنمونی برای تکوین منش ملی دموکراتیک و بشرخواهانه در نزد ماست. در پرتوی این رهنمون می توان استعدادی را پرورش داد که قادر است تمدن و فرهنگ کهنسال ایران را از منظر ارزش های جامعه مدنی جهانی بازخوانی کند، عناصر حیاتمند و بالنده-ی آن را از نو بیاندیشد و امروزین کند و به درخت تناور فرهنگ نوین جهانی پیوند زند و جانمایه عموم بشری آنرا غنی و عنی تر سازد.
دوم:
“روز اقدام جهانی…”، با گشودن پنجره-ی “اتحاد برای ایران” این “امکان” را فراهم آورده و می آورد تا از منظر تازه-ای به این ضرورت که پیکار مردم ایران “سخنگو” می خواهد از نو بیاندیشیم و در این باره که باید “همبستگی ملی” در پشتیبانی از “پیکار مردم” را نهادینه کرد و به آن صورت یک “نهاد” را بخشید؛ به گونه-ای تازه تأمل کنیم.
جنبش مدنی اعتراض و خیزش نافرمانی مدنی در ایران، جنبش و خیزش مدنی است، مردم حقوق شهروندی، حق انتخاب و احترام به رأی-شان را می طلبند. آیا نمی توان گفت که وظیفه-ی نمایتدگی “همبستگی ملی” و ایفای نقش ” سخنگو” برای جنبش و خیزش مدنی مردم ایران، از نهادی ساخته است که دارای سرشت مدنی باشد و نه سیاسی؟ عادت قوی در نزد ما اندیشیدن در قالب های مألوف است در حالیکه شط خروشان پیکار ملت، ظهور های نوپدید به صحنه می آورد. از کجا معلوم که پاسخ ضرورتی که در برابر ما سر راست کرده، تشکیل همگرائی مدنی است و نه ائتلاف سیاسی؟
این شوق و اشتیاق ما ایرانیان برون مرز، در پشتیبانی از جنبش مدنی اعتراض و خیزش نافرمانی مدنی در ایران، برخاسته از ماهیت نبرد مردم ماست. واقعیت این است که، پیکار مردم، در حال حاضر؛ در استقلال از رهبران سیاسی جریان دارد و مستقل از سمت سیاسی که هر فعال سیاسی در اپوزسیون، آنرا انتخاب خود می شناسد، جنبش ضد دروغ و تبعیض، جنبش حقوق شهروندی است که به آینده ایران در دموکراسی و حقوق بشر راه می برد. این که ما ایرانیان از هر تیپ و تباری، همدیگر را دوباره پیدا کرده و در عین تفاوت ها دست در دست یکدیگر داریم، این که در نزد مردمان کشورهای میزبان در اروپا و امریکا؛ این اندازه حرمت و احترام پیدا کرده-ایم، برخاسته از سرشت و ماهیت مدنی و حقوق بشری پیکار مردم ماست. همین سرشت و ماهیت است که به انسان ایرانی خودآگاهی از جنس زمان بخشیده است، تا خود را از نو پیدا کند، از نو بازشناسد و از نو تعریف کند؛ خود را “شهروند” تعریف کند. موضوع پیکار مردم ما، مطالبه حق انتخاب و حقوق شهروندی است و تکوین یک رهبری سیاسی برای دگر گونی سیاسی در کشور – با هر سطح و عمق- بر ساخته-ی این بستر و بر بنیاد آن دستیاب تواند بود.
در نمایشات پشتیبانی و همبستگی …، فرا خوان ها بنام “ایرانیان” ساکن شهرهای میزبان است و قسما” بنام نهاد های مدنی شناخته شده و اکثرا” بنام کمیته های همبستگی خود بنیاد یا خودجوش است. تشکل های سیاسی “اپوزسیون” دموکراسی خواه، البته در این نمایشات حضور دارند، اما حضور-شان بی سیما و سازمان و بی نام و نشان است! حضورشان یک حضور پوشیده و پنهان است. مثل یک “شبح” حضور دارند! مخفی کار و ترس خورده حضور دارند! مثل یک غریبه-ی آشنا حضور دارند! هیچ حزب و سازمان شناسنامه داری در “اپوزسیون” مصلحت ندیده و نتوانسته، با نام و نشان خود، یک نمایش همبستگی و تظاهرات اعتراضی را سازمان بدهد! چون می داند اجابت نمی شود و در میان مردمان ایرانی برون مرز پژواکی پیدا نخواهد کرد. فراخوان تشکل های سیاسی عام و ترغیب به شرکت بوده و این در حالی است که اعضاء و فعالین گسیخته از تشکل ها و نیز هموندانشان، سازمانگران اصلی نمایشات همبستگی و تظاهرات هستند. این واقعیت های منفی و مثبت، همه حاکی از آن است که غیبت و فترت تشکل های “اپوزسیون”، علت و موجب سیاسی دارد! علت-اش این است که جنبش سیاسی در درون و برون مرز از جنبش مدنی چندان عقب مانده است که نمی تواند به آن برسد، چه رسد که آنرا “رهبری” کند؟ علت این است که در تمام این سالها، تشکل های سیاسی در خود و برای خود بوده-اند! بدون پیوند، بی اعتناء و بی ارتباط با مردم در درون و برون مرز! بر فراز این نقایص می توان از ناتوانی در جلب اعتماد فعالین جنبش مدنی سخن گفت؛ زیرا فرهنگ سیاسی مسلط در قریب به اتفاق تشکل ها بر انسان شهروند استوار نیست و از منظر ارزش های جنبش دموکراسی خواهی و حقوق شهروندی قادر به درک نیاز جامعه و مطالبات مردم نبوده-ایم!؟ یک چیز با اهمیت دیگر: در “اپوزسیون”، هر نحله و گرایش، با انبانی از “خاطرات خنجر خورده”، بر سر ایمان خود می رزمد و کم و بیش مدعی انحصار “حقیقت” است، یعنی یا پیرو می خواهد و یا آماده-ی پیروی است در حالی که ضرورت امروز “گفتگو” و وفاق و توافق روی مشترکات است. آیا نمی توان گفت که “اپوزسیون”- در آنی که بودیم و هستیم- کم تر بدیل حکومت اسلامی، اما بیشتر شبیه حکومت اسلامی مانده است!؟
یک سوأل دیگر؛ چرا در این نمایشات همبستگی، جوان ها از سیاسی های پیر، از سابقه دارها، از تشکل های “اپوزسیون” می گریزند؟ آیا به این خاطر نیست که نسل ما را از فرهنگ مدنی و ارزش های دموکراتیک و انسانی تراز مدرن که بدان با شایستگی تمام باور آورده-اند، در فاصله احساس می کنند؟ آیا “اپوزسیون” برای سازگاری و مفاهمه با زنان و مردان نسل های جوان کشور که نیروی محرکه-ی اصلی جنبش های مدنی، تظاهرات اعتراض و خیزش نافرمانی مدنی هستند، کارنامه و بیلانی در اختیار دارد تا مورد سنجش و داوری قرار گیرد؟ ما به نسل های جوان کشور چه داده-ایم که حالا اعتماد و پیوند-شان را طلب کنیم؟ من هر اندازه که به خودمان نگاه می کنم، بیشتر ملتفت می شوم که محتاج تغییر هستیم.
سوم
“حامیان اولیه روز جهانی اقدام عبارتند از: شیرین عبادی؛ برنده جایزه صلح نوبل، جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران (ال دی دی اچ آی)، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، دیده بان حقوق بشر، گزارشگران بدون مرز، عفو بین الملل- امریکا، ابتکار زنان برنده جایزه صلح، و مروجان حقوق بشر امید.”
سرکار خانم شیرین عبادی یک شخصیت جهانی؛ پرورده و برخاسته از دامن پر از رنج و محنت ملت ایران و آوازه گر امیدی است که از خلال سی سال نکبت و انحطاط حکومت ولائی، زیر آسمان ایران طنین انداز شده است. او بانوی صلح، بانوی حقوق بشر، بانوی انتخابات آزاد، رقابتی و سالم، بانوی برابرحقوقی شهروندی و بانوی تغییر برای برابری در جنبش ضد تبعیض زنان ایران است. او شناخته شده ترین چهره در نهاد نوبنیاد “اتحاد برای ایران” است. من امید وار هستم که این نهاد پایدار باقی بماند و ما جمعیت چند ملیونی ایرانیان برون مرز را در “همبستگی ملی برای پشتیبانی از پیکار ملت ایران”، برای صلح، دموکراسی و خقوق بشر و برابر حقوقی شهروندی در ایران، نمایندگی کند. این امید، پر فروغ ترین روشنائی جان اکنون منست! بادا خاموشی نگیرد.
ج – ط
۱۶ تیرماه ۸۸