شورای سردبیران کار- آنلاین تصمیم گرفت تا از طریق مراجعه به تعدادی از دوستان و رفقا که در کنگرە دوازدهم سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) حضور داشتند و با هدف بهبود هرچه بیشتر کیفیت کنگره ها چه از نظر محتوا و نیز شکل برگزاری آنها، پرسش هائی آماده نموده و برای آنها ارسال نماید. متعاقب دریافت پاسخ ها، کار- آنلاین اقدام به در آنها خواهند نمود. در این جا پاسخ رفیق محمد اعظمی را ملاحظه می فرمایید. ————————– پیرامون کنگره دوازدهم “سازمان اکثریت فکر می کنم می توان از خرد جمعی یک نیرو، به اشکال و مکانیزمهای دموکراتیک دیگری بهره گرفت. بسیاری از این مسائل خارج از کنگره قابل بررسی و تصمیم گیری اند. نیازی به پرداختن به آنها در کنگره نیست. می توان در مواردی که یک موصوع نیاز به رای در جلسه کنگره داشته باشد، فقط برای رای گیری،در دستور کنگره گذاشته شود.” محمد اعظمی “شورای سردبیران کار آنلاین” با طرح یازده سئوال از تعدادی از شرکت کنندگان در کنگره دوازدهم “سازمان اکثریت”، پرسیده اند که: کنگره چطور بود؟ ضعفها و قوتهایش چی بودند، ضعیفترین و قویترین هایش چی؟ خوب تدارک شده بود یا نه؟ منظور، هم تدارک مضمون اش است هم تدارک اجرائی. دستور کارش چقدر پاسخ مسائل امروز بود؟ فرصت از دست رفته هم داشت؟ مشارکت حاضران در بحثها چطور بود؟ میهمانان چی؟ اداره اش را چگونه یافتی؟ فکر می کنی چی از آن باقی بماند، چی به فراموشی سپرده شود؟ چی از آن آموختی؟ چه توصیه و پیشنهادی برای بهتر شدن کار داری؟ و حرف نگفته ای؟ برای من دشوار است به سئوالات، به شکل جداگانه پاسخ دهم. شاید مهمترین دلیل این ناتوانی، به عدم حضورم در چهار روز کنگره مربوط شود. من متاسفانه دو روز در کنگره بودم و فقط در بحث وحدت حضور داشتم. که برایم مفید و پرجاذبه بود. در سایر مباحث به شکل کامل، شرکت نداشتم. از اینرو، در این یادداشت تنها به چند نکته، که در ذهنم نشسته است، اشاره دارم. امیدوارم قابل استفاده باشد. “سازمان اکثریت” از جمله سازمان های سیاسی چپ ایرانی است که کوشیده است از ضوابط تنگ و بورکراتیک حاکم بر مناسبات “احزاب برادر” فاصله بگیرد و مناسبات خود را نو و دموکراتیک نماید. پس از فروریختن آن باورهای گذشته و زیر سئوال رفتن نگاه های بورکراتیک به مناسبات درونی تشکل ها، این جریان چشمان خود را به روی مناسبات باز و دموکراتیک،گشوده است. هر چند پذیرش افکار متفاوت و احترام به نظرات یکدیگر در “سازمان اکثریت”،گاهی چنان با گشاده نظری تحمل می شود،که منطق کارجمعی و نفس احترام به ضوابط برای کارسازمانگرانه را مخدوش می کند،اما در مجموع،پذیرش نظرات متفاوت و تلاش برای رعایت حق و حقوق دموکراتیک اعضا، از نقاط قدرت این جریان است. برگزاری کنگره دوازدهم را باید در این چارچوب ارزیابی نمود. شاید در میان جریانات سیاسی، کمتر تشکلی بتوان یافت که چون این جریان درهای کنگره خود را به روی طیف گسترده ای از افراد و احزاب مختلف، گشوده باشد. اهمیت این موضوع در این است،که حتی امروز هم کم نیستند جریانات چپی که به بهانه های مختلف، از جمله به بهانه امنیتی، تصمیمات سیاسی و نظری خود را در پشت درهای بسته اتخاذ می کنند. این جریانات نه تنها از میان تمامی متحدان خود هیچ کس را برای شرکت در جلسات خود قابل اعتماد نمی بینند ، فراتر از این، از انتشار نظرات مختلف نیز واهمه دارند. نظرات متفاوت در درون این جریانات فقط زمانی راهی به بیرون باز می کنند، که طرح انشعابی در میان باشد. در اینجا قصدم پرداختن به قدرت ها و ضعف های کنگره دوازدهم نیست، به شکل فشرده به نکاتم، که هم می تواند در رده نقطه قوت و هم در صف ضعف ها دسته بندی شود، اشاره می کنم: اولین نکته ای که برایم پرسش انگیز است، موارد متعددی است که در دستور کار کنگره قرار داشت. زمان برگزاری این کنگره چهار روز در نظر گرفته شده بود. طبق پیش بینی هیئت رئیسه، کنگره نیازمند ۳۳ ساعت وقت بود تا به موضوعات در دستور بپردازد. اما همین زمانبندی هم،تناسبی با موضوع و تعداد شرکت کنندگان در جلسه، نداشت. برای نمونه به “بررسی گزارش سیاسی از روند دو سال گذشته” ۳۰ دقیقه وقت اختصاص یافته بود. یعنی از ۳۳ ساعت وقت مفید،نیم ساعت به این موضوع اختصاس داده بودند. در این جلسه،هم اعضا و هم مهمانها،حق داشتند صحبت کنند. آیا نیازی هست که اثبات کنیم بررسی اوضاع سیاسی طی دو سال گذشته، در نیم ساعت برای بیش از صد نفر شرکت کننده،ممکن نیست؟ “سازمان اکثریت” حداقل ۱۲ کنگره برگزار کرده و طی این سال ها، جلسات متعددی با شرکت کنندگان پر شمار،داشته است. بر اساس کدام تجربه رفقا اینگونه برنامه ریزی کرده بودند؟ ما روشنفکران و فعالان چپ ایرانی، اگر بنا باشد پیرامون موضوعی که روی آن توافق نظر داریم، صحبت کنیم، به سادگی گریبان خود را از آن خلاص نمی کنیم. کافی است موضوعی فقط در دستور ۵ نفر از ما قرار گیرد، تا حداقل یکروز تمام در تائید، تدقیق، تکمیل و تکرار حرف همدیگر، سخن بگوئیم. اگر دست اندرکاران و سازماندهندگان کنگره نخستین بارشان بود که جلسه برگزار می کردند،این تعدد موضوع و این زمانبندی،قابل فهم بود. اما متاسفانه بارها چنین جلساتی را سازماندهی کرده و احتمالا هر بار نیز با چنین مشکلاتی روبرو شده اند، ولی به نظر می رسد از اتخاذ تصمیم قاطعی برای عدم تکرار اینگونه خطاها، باز مانده اند. فکر می کنم می توان از خرد جمعی یک نیرو، به اشکال و مکانیزمهای دموکراتیک دیگری بهره گرفت. بسیاری از این مسائل خارج از کنگره قابل بررسی و تصمیم گیری اند. نیازی به پرداختن به آنها در کنگره نیست. می توان در مواردی که یک موصوع نیاز به رای در جلسه کنگره داشته باشد، فقط برای رای گیری،در دستور کنگره گذاشته شود. همین قطعنامه سیاسی که در دستور قرار گرفته بود و بعد کنگره دوازدهم آن را به شورای مرکزی منتخب سپرد، می توانست این مراحل را طی نکند و از همان ابتدا همین گونه پیشنهاد شود. معمولا پرداختن به موارد متعدد در جمع های وسیع معنائی جز این ندارد که یا به شکل فرمال تصویب شوند و یا بدون نتیجه از دستور خارج گردند. دومین نکته مورد تاکیدم چگونگی ارتباط موضوعات در دستور با یکدیگر و ضرورت پرداختن بدانهاست. در این کنگره هم بحث وحدت چپ در دستور قرار داشت هم موضوعاتی که نافی امر وحدت بودند. پیش از هر چیز بگویم که این بحث خوب و مثبت پیش رفت. شرکت کنندگان از زوایای مختلف سخن گفتند و سئوالات و ابهامات و نگرانی ها با شفافیت و روشنی بیان شدند. شاید مهمترین و مفیدترین موضوع کنگره دوازدهم، همین بحث وحدت چپ بود. در این بحث، هم موافقان و مخالفان در “سازمان اکثریت” و هم مهمانها، خصوصا نمایندگان دو جریان دیگر: “شورای موقت” و “اتحاد فدائیان”، به شکل فعال مشارکت نمودند و نظراتشان را بدون ابهام بیان داشتند. با توجه به مباحثی که پیش از این، در ارتباط با وحدت شکل گرفته بود، ابعاد تصمیمات پیرامون این موضوع، برای شرکت کنندگان در کنگره روشن بود. از نمونه تصمیماتی بود که رای دهندگان می دانستند به چه چیز رای می دهند. پیش از شروع گفتگو پیرامون وحدت، نام گذاری کنگره دوازدهم، در دستور قرار داشت، که شرکت کنندگان نخواستند نامی برای این کنگره انتخاب نمایند. از نظر من مناسب ترین نام برای این کنگره، همین بود. در راه وحدت و یا کنگره وحدت! اما زمانی یک جریان امر وحدت چپ را در دستور دارد و می خواهد به سهم خود در جهت دستیابی بدان تلاش کند، می بایست موضوعات در دستور آن، متناسب با چنین مساله ای انتخاب شوند. گذاشتن موضوع آئین نامه جدید برای کنگره های بعد، در دستور این کنگره، برای نیروئی که چشم انداز وحدت ندارد قابل فهم است، اما برای جریانی که امر وحدت را جدی گرفته است، چندان قابل درک نیست. و یا “بررسی اسناد پایه ای” نظیر “سند دیدگاهها و آماج ها” و “بررسی اساسنامه”، بهتر بود به شکل مشترک همراه با سایر نیروهای متحد، پیش می رفت تا از دوباره کاری و اتلاف انرژی پرهیز شود و هر کدام از این جریانات، جداگانه، خود به این امر نپردازند. ما با همدیگر سهل تر به مسائل، پاسخ مشترک می دهیم. من موضوعات در دستور کنگره دوازدهم را چندان در پیوند با وحدت چپ نمی دیدم. سومین نکته این است که جای برخی از بحث ها، که باید در کنگره انجام می شد، خالی بود. بر کسی پوشیده نیست که پیش از کنگره، “سازمان اکثریت” با بحرانی روبرو شد تا جائی که پلنوم کمیته مرکزی این جریان را به موضع گیری واداشت. به دنبال “نامه” فرخ نگهدار و اعلام برائت دو تن از اعضای اکثریت، ف –تابان و احمد پورمندی، بحران در درون اکثریت پیرامون این موضوع حاد شد. همین موضوع، که بهانه انشعاب در اتحاد جمهوری خواهان شد، سازمان اکثریت را زیر فشار سنگینی قرار داده بود. در این کنگره این موضوع با این همه تنش و مشکلات درونی و بیرونی، مسکوت ماند. چرا؟ نامه به خامنه ای دو وجه داشت، که می بایست بررسی شود. یک وجه آن تشکیلاتی بود. اهمیت داشت این اقدام و اقدامات مشابه به عنوان یک عمل سیاسی، پذیرفته و یا رد شوند، تا تکلیف به لحاظ ضابطه روشن گردد. هیچ چیز به اندازه ناروشنی در ضابطه، روابط را تخریب نمی کند. می توان با یک ضابطه موافق و یا مخالف بود. در این دو حالت، تکلیف روشن است. اما ضابطه ناروشن، موریانه ای است که به جان مناسبات افتاده و آن را از درون تهی می کند. ابهام در ضوابط، بستر مناسبی پدید می آورد برای رشد و نمو دسته بندی های ناسالم. دومین وجه آن، نظری بود. در کنگره باید پیرامون مضمون نظری آن “نامه” به طور مشخص بحث می شد. ممکن است افرادی در “سازمان اکثریت” نفس نوشتن این نامه را یک عمل سیاسی ندانند، اما کمتر کسی است که موضع آن نامه را، نظر رسمی این جریان بداند. بنابراین جای بحث نظری پیرامون این موضوع، در همین کنگره بود. این مساله در کنگره به صراحت طرح نشد، اما روی تمامی موضوعات، سایه انداخته بود. پرسش این است که چرا به جای رفتن روی اصل این موضوع، شرکت کنندگان از پرداختن بدان اجتناب نمودند؟ چهارمین نکته روش پرداختن به مسائل در کنگره هاست. من فکر می کنم برای جمع های وسیع، بسیار دشوار و تقریبا محال است که بتوانند روی مطالب طولانی تصمیمی آگاهانه اتخاذ نمایند. توافق روی این مطالب حتی برای جمع های بسیار محدودتر نیز دشوار است. به نظر من جمع هائی نظیر کنگره، فقط می توانند روی قطعنامه های کوتاه با احکام روشن اظهار نظرکرده و تصمیم گیزی کنند. مطالب طولانی با توضیح و تحلیل و تفسیر را نباید به جمع های بزرگ سپرد. کنگره پس از روشن کردن نظر خود به شکل احکام کوتاه و روشن، به جمع های منتخب و وظیفه بسپرد تا آن موضوع را توضیح دهند. قرار دادن مطالب با طول تفسیر مربوط به زمانهائی است که دبیر کل یک حزب گزارش سیاسی خود را در جلسه قرائت می کرد و شرکت کنندگان به جای دادن رای، دعوت می شدند که قیام کنند و یا کف بزنند. البته دل شیر هم می خواست که در مخالفت، بر صندلی بنشینی و یا کف نزنی. نتیجه اش همان اتفاق آراء هائی بود که در کنگره ها و اجلاس های وسیع و مهم، همه شاهد و بعضا ناظرش بودیم. اکنون هم شرایط دگرگون شده و هم ما تغییر کرده ایم. اما برخی از همان رسوبات افکار گذشته، در پستوی ذهنمان باقی است و یا به اشکال دیگر در تن و جان مان، جاریست. ما به تجربه آموخته ایم که نباید گزارشات و تحلیل ها و سخنرانی ها را با کف زدن تائید نمود. کمتر کسی است که به سادگی آن عمل دیروز را بپذیرد. و شاید با فاصله گرفتن از آن دوران، برایمان همان رفتارها، عجیب آید. امروز رای مشخص به پیشنهادات و مطالب، جایگزین کف زدن ها شده است اما چون هنوز تا حدی افکار سابق در اعماق ذهنمان حضور دارد، مثل سابق برای جمع های وسیع، مطالب و گزارشات مفصل می نویسیم و اینها را به رای می گذاریم. از آنجا که رای ها تا حدی واقعی شده اند و این مطالب به تصویب نمی رسند برخی واژ ه های من در آوردی، برای تصویب مطالب، اختراع کرده ایم. “چارچوب” و “کلیت” از جمله این واژههاست، که برای تصویب مطالب طولانی، بدان نیاز پیدا کرده ایم. یعنی مطلبی که رای نمی آورد، چارچوبش به رای گذاشته می شود تا نظرات متفاوت را روی موضوع معینی به یگانگی غیر واقعی برسانیم. این “چارچوب” یعنی چه؟ آیا واقعا چارچوب مورد نظر من همان چارچوب مورد نظر دیگری است. اگر نیست که نیست، باید این روش ها را به کنار نهاد. از اینرو من فکر می کنم کار جمع های بزرگ فقط اظهار نظر روی احکام کوتاه و روشن است. اگر چنین شود دیگر نیازی نیست چارچوب و یا کلیت مطلب به رای گذاشته شود. و بالاخره در کنگره دوازدهم نمی دانم چرا امکان دخالت دیگران چندان میسر نمی شد. علت آن چه بود هنوز درست برایم روشن نیست. تعدد موضوعات و وقت کم، علت این موضوع بود و یا موضوعات در دستور این کنگره بیشتر به بحث ها و مسائل درونی تشکیلات تنه می زد، هر چه بود، دخالت نظری مهمان ها در جلسه بسیار ضعیف بود. با آرزوی اینکه مسئولان و تصمیم گیرندگان در “سازمان اکثریت” به سهم خود بکوشند همراه دو جریان دیگر مباحث وحدت چپ را به شکل دموکراتیک و علنی آغاز کنند تا امکان دخالت نیروهای هر چه وسیع تری را در پایه ریزی تشکیلات جدید فراهم نمایند. با این امید که آخرین باری باشد که برای کنگره سازمان اکثریت مطلبی بنویسم.