بیدار زنی: چند وقتی است دولتمردان و صاحبان قدرت هشدار می دهند که نرخ باروری به کمتر از حد جایگزینی رسیده و ممکن است در آینده با مشکل پیری جمعیت مواجه شویم. از دیگر سو، امریه و دستور می دهند که کشور ظرفیت جمعیت ۱۵۰ میلیونی یا حتی ۳۰۰ میلیونی را دارد. برای توجیه نیز به مباحث جمعیت شناختی متوسل می شوند که وارد مرحله «پنجره جمعیتی» شده ایم و باید از این فرصت برای افزایش جمعیت استفاده کنیم. چراکه این پنجره تنها تا چند دهه باقی می ماند و اگر طی این مدت جمعیت کشور به میزان کافی جایگزین نشود، احتمال سالخوردگی آن وجود دارد. بر اساس چنین هشدارها، امریه ها و استدلال هایی، طی یک سال اخیر طرح های مختلفی با هدف افزایش جمعیت و لغو برنامه های تنظیم خانواده ارائه شده و همچنین محدودیت هایی در ارائه برخی خدمات پیشگیری از بارداری ایجاد شده است. اما آیا براستی مقامات و مسئولان نگران و دلواپس ۳۰ سال آینده کشور هستند؟ اگر چنین است، آیا سیاست افزایش جمعیت متناسب با شرایط بوده و برای همه ساکنان این سرزمین سودمند است؟ بویژه در ارتباط با زنان که بارِ اصلی افزایش جمعیت بر عهده آنها خواهد بود؟ بعلاوه آیا منابع طبیعی کشور که هم اکنون نیز جوابگوی بخش بزرگی از جمعیت کشور نیست، برای جمعیتی چند برابر کفایت می کند؟
پنجره جمعیتی، تهدید یا فرصت؟
مطابق تعریفی ساده، پنجره جمعیتی بازه ای زمانی است که طی آن جمعیت فعال و آماده اشتغال کشور یعنی جوانان و میانسالان نسبت به کودکان و سالمندان در حال افزایش است. به طوری که میزان جمعیت فعال (یعنی مجموع افراد بین ۱۵ تا ۶۵ سال) به حدود ۶۰ الی ۷۰ درصد کل جمعیت رسیده باشد. در چنین شرایطی نیروی کار بالقوه قابل توجهی به بازار کار عرضه می شود. نیرویی که اگر شرایط اقتصادی مناسب باشد می تواند به جمعیت شاغلان کشور افزوده شده و موجب افزایش تولید و رونق اقتصادی گردد. چنین شرایطی برای برخی از کشورها، فرصتی برای رشد و توسعه اقتصادی فراهم آورده است. به طوری که آنها توانسته اند ضمن افزایش فرصت های شغلی، نرخ رشد اقتصادی بالایی را تجربه کنند. در این خصوص، می توان به تجربه کشورهای جنوب شرقی آسیا اشاره کرد که در فرصت پنجره جمعیتی توانستند درآمد ملی خود را افزایش دهند.
به عبارت دیگر، نیروی کاری که در مرحله پنجره جمعیتی وارد بازار کار می شود، می تواند محرک توسعه و رفاه باشد. به شرط آنکه سرمایه ها به سمت فعالیت های تولیدی و در نتیجه افزایش فرصت های شغلی هدایت شوند. نه آنکه در بازار دلالی و سفته بازی انباشت شده و اندک فرصت های شغلی موجود را تهدید کنند. فرصت پنجره جمعیتی، اگر به درستی مدیریت نشود، یقیناً می تواند به تهدیدی جدی تبدیل شده، در میان مدت «بحران بیکاری» را تشدید کرده و در بلند مدت جمعیت سالخوردهی فقیری برای نسل های آینده باقی گذارد. اما چرا مسئولان پیش از آنکه در پی بهره گیری از فرصت های پنجره جمعیتی باشند، دلواپس تهدیدهای سالخوردگی هستند؟ چنان تهدیدی تنها زمانی بالفعل می شود که فرصت بالقوه پنجره جمعیتی را هدر دهیم. گویا با درکی که مسئولان از وضعیت و عملکرد خود دارند، تحقق کابوس سالخوردگی را قطعی می دانند! چطور دولتمردانی که حتی در بلند ترین چشم انداز، تنها برای بازه های یک یا دو ساله برنامه دارند و اجرای برنامه های پنج ساله توسعه و سند چشم انداز بیست ساله برایشان در حد آرزو است، می توانند برای افقی ۳۰ ساله سیاست گذاری جمعیتی کنند؟
[شاید] بر خلاف آنچه تبلیغ می شود، دلواپسی مسئولان نه از سالخوردگی جمعیت در سال های دور، بلکه از «بحران بیکاری» در آینده ای نزدیک است. بحران بیکاری متولدین دهه های ۶۰ و ۷۰، که در زمانی وارد بازار کار شده اند که نرخ رشد اقتصادی منفی یا نزدیک به صفر است؛ یعنی نه تنها فرصت های جدید شغلی برای شان فراهم نیست، بلکه معدود موقعیت های شغلی موجود نیز در خطر از بین رفتن قرار دارند. شرایطی که باعث می شود رقابت میان نیروی کار افزایش یافته، زمینه برای کاهش دستمزدها فراهم شده، نیروی انسانی تحصیل کرده از کشور مهاجرت کرده، رفاه اجتماعی تنزل یافته و سونامی آسیب های اجتماعی به راه بیافتد. به موجب مشاهده این سلسله توالی منطقی، نه در آینده ای دور دست که در پیش چشم، می توان بهتر به دلایل نگرانی و دلواپسی دولتمردان پی برد. نگرانی و دلواپسی از اینکه مبادا خیل عظیم بیکاران در سال های آینده در جستجوی کار و رفاه به خیابان ها سرازیر شوند.
در این میان، متوسل شدن به بهانه سالخوردگی جمعیت و در سرلوحه قرار دادن برنامه های افزایش جمعیت می تواند توجیه و تدبیر مناسبی برای خارج کردن بخش زیادی از نیروی انسانی فعال از دور رقابت در بازار کار باشد. به عبارت دیگر، تشویق به فرزندآوری در بازه پنجره جمعیتی به معنی درگیر کردن نیروی جوان و فعال جامعه در فعالیتی غیر اقتصادی [و همچنین غیر سیاسی] است، تا مبادا آنها مجالی پیدا کنند که خواسته ها و مطالبات اقتصادی [و نیز سیاسی] خود را در عرصه عمومی عرضه کنند. یعنی آنها را درگیر تامین معیشت خانواده کردن و از عرصه عمومی دور کردن.
زنان، قربانی بحران بیکاری
زنان، جدا از کار خانگی رایگانی که انجام می دهند، نیمی از جمعیت فعال کشور نیز محسوب می شوند. در دیگر کشورها در بازه پنجره جمعیتی تلاش می شود تا فرصت های بیشتری برای اشتغال زنان ایجاد شود، تا آنها نیز با دخیل شدن در فرایند تولید و رشد اقتصادی، نه تنها ارزش های اقتصادی بیشتری برای کل جامعه فراهم کنند که همچنین خود نیز از درآمد و دارایی های بیشتری برخوردار شوند. در ایران نیز پس از روند افزایشی تحصیلات زنان، جمعیت قابل توجهی از آنها تمایل دارند تا از نقش های سنتی زنانه فاصله گرفته و وارد بازار کار شوند. اما در چنین شرایطی، در سیاست ها و برنامه های افزایش جمعیت نه تنها تمهیداتی متناسب با شرایط شغلی زنان اندیشیده نشده؛ بلکه به موجب حکمی حکومتی، «اشتغال زنان، مسئله ای درجه دوم» تلقی شده و طرح های مختلفی برای محدودیت بیشتر زنان در عرصه کار و شغل تهیه شده است.
بدین ترتیب، در صورت اجرایی شدن برنامه ها و طرح های افزایش جمعیت، زنان نخستین گروه از جمعیت فعال اقتصادی هستند که از گردونه رقابت نیروی کار خارج می شوند تا در خانه به کار بدون مزدِ بچه داری و شوهرداری مشغول شوند. به عبارتی، زنان قربانی بحران بیکاری می شوند. از این رو، می توان ادعا کرد که هدفِ پنهان سیاست افزایش جمعیت، کاهش اشتغال زنان است. همچنین، به موجب این سیاست، مردان جوان نیز در نقش سنتیِ نان آور خانه تثبیت می شوند. جالب اینجاست که طبق تجربه دیگر کشورها در مرحله پنجره جمعیتی، کاهش اشتغال زنان نه تنها نرخ باروری را افزایش نمی دهد، بلکه به دلیل تشدید مشکلات معیشتی و تضادهای جنسیتی زمینه گسست زندگی خانوادگی را فراهم می کند.
طرحی متعالی برای آنکه نشینند و زایند شیران نر!
پر طمطراق ترین تدبیر در جهت اجرایی شدن سیاست ابلاغی افزایش جمعیت، تهیه و ارائه «طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده» توسط نمایندگان محافظه کار مجلس در ابتدای تابستان ۱۳۹۲ بود. در این طرح ۵۰ ماده ای، پس از ذکر دلایل توجیهی و توصیف اصطلاحاتی همچون «سن مناسب ازدواج» و «انتقال ژن نخبگی»(!)، اقداماتی برای کاهش سن ازدواج، کاهش میزان طلاق و افزایش فرزندآوری پیشنهاد شده است. گروه هدف اصلی این طرح زنان هستند و محتوای اکثر اقداماتِ پیشنهادی به گونه ای تنظیم شده که احتمال فرزندآوری برای زنانی که در «سن مناسب باروری» قرار دارند، تا حد ممکن افزایش پیدا کند. به عبارت دیگر، زنان در سنین پائین تر ازدواج کنند، تا جایی که امکان دارد متاهل باقی بمانند و طلاق نگیرند، و طی مدتی که به لحاظ جسمانی مستعد باروری هستند، بیشترین تعداد فرزند را به دنیا بیاورند.
برای نیل بدین منظور، تمهیداتی از ایجاد محدودیت هایی برای فعالیت اجتماعی زنان تا وعده برخی تسهیلات به زوج های جوان در این طرح پیش بینی شده است. بخش عمده ای از محدودیت ها، با این جهت گیری است که زنان هرچه بیشتر از عرصه عمومی – بویژه بازار کار و اشتغال – دور بمانند تا بیشتر به نقش های سنتی در حریم خانه مشغول باشند، شاید که احتمال باروری بیشتر شود. مثلاً در ماده ۴ این طرح، با ابداع اصطلاح «نقش محوری» به ضرورت تبلیغ نقش های «پدری، مادری و فرزندی» در خانواده تاکید شده و ذیل تبصره ۱ این ماده آمده است که: «ترویج فعالیتهای اجتماعی و تحصیلی و اشتغال زنان، متناسب با ایفای نقش های پیشنهاد مشابه دیگری که بواسطه لایحه ارسالی دولت دهم درباره اصلاح قوانین جمعیتی به مجلس ارائه شده بود، پس از یک بار رد شورای نگهبان به دلیل مشخص نبودن منابع مالی اجرای آن، سرانجام در تیرماه ۱۳۹۲ به تصویب رسید. هر چند هنوز بودجه ای برای اجرای آن به نهادهای ذیربط پرداخت نشده، امااظهارات مسئولان سازمان تامین اجتماعی حکایت از تبعات منفی آن در صورت اجرایی شدن دارد. به گفته معاون درآمد این سازمان، نتایج پژوهشی که طی مدت ۱۸ ماه وضعیت بازگشت به کار ۱۴۵ هزار زنی که از مرخصی ۶ ماهه زایمان استفاده کرده اند را بررسی کرده، حاکی از آن است که در این مدت ۴۷ هزار نفر آنان (بیش از یک سوم آنها) از سوی کارفرمایان خود اخراج شده اند. به همین دلیل پیش بینی می شود با افزایش ۹ ماه مرخصی زایمان این ریزش زنان در محیط های کار به ویژه بخش خصوصی به صورت تصاعدی بالا برود.
دورکاری به جای مهد کودک
یکی از موادی که در ظاهر، تسهیلات بسیاری را برای زنان شاغل فراهم می کند، ماده ۲۷ طرح تعالی است. مطابق این ماده «دولت و بخش های غیردولتی عمومی و خصوصی مکلفند ضمن اتخاذ شیوه های مناسب اشتغال زنان باردار یا دارای فرزند، امکان حضور منعطف، کاهش ساعات کار موظف، کار نیمه حضوری، ایجاد امتیازات جغرافیایی و اجتماعی شورای نگهبان رد شده بود.
ادامه دارد…