مسئلە ملی ـ قومی در ایران همچنان یکی از بحثهای مهم روز است. تردیدی نیست کە جنبش دمکراتیک مردم ایران بدون حل این معضل نخواهد توانست بە سر منزل مقصود برسد. یکی از جنبەهای این موضوع، «ترمینولوژی سیاسی» در عرصه مسئله ملی – قومی است. در این رابطه پرسش و پاسخی با عدەای از صاحبنظران ترتیب دادە ایم کە در اینجا متن گفتگو با اژدر بهنام را ملاحظە می کنید.
شورای سردبیران کار آنلاین
—————————
ـ شما از چە ترمهای سیاسی در رابطە با مسئلە ملی ـ قومی در ایران استفادە میکنید؟
با درود به شما و خوانندگان کار آنلاین.
ترمهایی که من ترجیح میدهم بکار بگیرم عبارتند از “حق تعیین سرنوشت”، “حق جدایی”، “ملیت”، “اقوام” و “تبعیض ملی – قومی”.
معتقدم که هر انسانی حق دارد درباره سرنوشت خود تصمیم بگیرد. این حق شامل همه عرصههای زندگی اجتماعی و سیاسی نیز میشود.
“حق تعیین سرنوشت” تاریخی دیرینه دارد و برخلاف آنچه که بسیار گفته میشود، لنین نبود که این اصطلاح را بوجود آورد بلکه پیشتر از او هم وجود داشت. ولی لنین هم به آن معتقد بود و آن را بر اساس سیاستهای خود و منافع انقلاب در روسیه تعبیر و تفسیر میکرد. ما این را در برخورد دوگانه او با این مساله، پیش و پس از انقلاب اکتبر و همچنین در جریان برخوردش به جدایی فنلاند و قفقاز میبینیم.
من از آنجایی که معتقد به “حق تعیین سرنوشت” انسانها هستم، از “حق” جدایی انسانها نیز دفاع میکنم. البته این دفاع به این معنی نیست که با جدایی موافقم. نه! من تنها زمانی میتوانم با جدایی گروهی از انسانها از دیگران موافق باشم که این جدایی بتواند زندگی بهتری را، هم برای گروه جدا شده و هم برای باقیماندگان فراهم کند. من نمیتوانم بر آن جداییای که سبب خونریزی و قتل و کشتار و ویرانی و بدبختی باشد، مهر تایید بزنم. بنابراین دفاع از “حق جدایی” به معنی دفاع از جدایی نیست!
ـ چرا معتقدید این ترمها بیشتر با شرایط ایران تناسب دارند؟
من امروز همزمان، از واژههای “ملیت” و “اقوام” استفاده میکنم. اگر صد سال پیش این پرسش مطرح میشد و من هم وجود داشتم، مسلما تنها از واژه “اقوام” استفاده میکردم زیرا در ایران مناسبات قومی و قبیلهای و ایلی حاکم بود و نمیشد از ملیت سخن گفت اما در ایران امروز، جز برخی مناطق، مناسبات قومی وجود ندارد. مناسبات انسانها در ایران از این فراتر رفته است. در ضمن، به نظر من نمیتوان به گروههای اجتماعی ساکن ایران که از زبان و فرهنگ و عادات و سنن مشترک برخوردارند، “ملت” اطلاق کرد زیرا هنوز مناسبات سیاسی ملت را ندارند. ولی در عین حال، بسیاری از آنها “قوم” هم نیستند.
برخیها تنها از واژه “قوم” استفاده میکنند. به نظر من این واژه بیانگر خصوصیات همه مردمان ایران نیست. در بعضی موارد حتی از نظر تاریخی نادرست است. مثلا درباره آذربایجانیان نمیتوان از این واژه استفاده کرد و گفت “قوم آذربایجان” یا “قوم آذری”. اصلا در تاریخ جهان چنین قومی وجود خارجی نداشته است.
من از “ستم ملی” استفاده نمیکنم زیرا آن را به معنی “ستم ملتی بر ملت دیگر” میفهمم. در ایران چنین ستمی وجود نداشته است. آنچه وجود داشته، تبعیض مضاعف توسط حکومتگران بوده است.
برخی معتقدند که همین حکومتها به نفع “ملت فارس” بر دیگران ستم روا داشته است. من بر این عقیده نیستم. مگر مردم یزد و کرمان به این “ملت فارس” تعلق ندارند؟ مگر وضعیت اقتصادی یزد و کرمان بهتر از آذربایجان است؟
اکثر گروههای اتنیکی “غیرفارسی زبان” در ایران در نوار مرزی ساکنند. به همین دلیل نیز حق و حقوق آنها برای حکومتگران و دولتها جنبه امنیتی داشته است. سیاست “فارسی سازی” همه مردمان ایران و “آریاگرایی” نیز در همین رابطه قابل درک است.
این درک و سیاست ناشی از آن، از زمان رضاشاه شروع شد و در تا پایان سلطنت پهلویها ادامه یافت. در دوران جمهوری اسلامی، ستم دیگری هم بر آن افزوده شد و آن هم ستم مذهبی بود. بخش بزرگی از “اقوام” و “ملیت”های ایران شیعه نیستند و به همین دلیل هم حق ارتقا به مقامات بالای کلیدی را ندارند. این بخش از هموطنان ما در معرض تبعیضی سهگانه قرار دارند و زنان آنها در معرض تبعیضی چهارگانه!
ـ آیا این ترمها نزد شما نتیجە یک روند مطالعە و معرفتشناسی است، بر اساس تجربە است و یا اینکە نتیجە گفتگو و همفکری با همە فعالان حقوق اقلیتها؟
نتیجه همه اینها!
من تاریخ ایران را مطالعه کردهام، در ایران زندگی کرده و بزرگ شدهام و تقریبا همه جای آن را دیدهام و تا اندازهای با گوشه و کنار کشور و مردمان آن آشنا هستم. برای همین هم از این واژهها استفاده میکنم. درباره آنها با بسیاری از دوستان بحث و تبادل نظر کرده و به این واژهها رسیدهام.
من قبلا از واژه “ملت” استفاده می کردم ولی پس از مطالعات و مشاهدات و گفتگوها به این نتیجه رسیدم که ما در برخی نقاط ایران واقعا با اقوام روبرو هستیم با تمام خصوصیات قومی و در نقاطی دیگر با مردمی که نه این خصوصیات را دارند و نه خصوصیات ملت – دولت را. البته این مشاهدات مربوط به زمانی هستند که در ایران بودم.
واژه “ملیت” برخلاف آنچه که ناسیونالیستهای افراطی، از هر طرفی، مدعی هستند، ساخته و پرداخته ذهن امثال من نیست. واژهایست که در سایر نقاط جهان نیز استفاده میشود. در اروپا با این واژه گروههای مردم در یک “سرزمین بیگانه” را توصیف میکنند. مانند “ملیت الجزایری” در فرانسه.
به نظر من این واژه برای توصیف گروههای مردم ساکن ایران، کاملا گویا نیست ولی تا زمانی که واژه بهتری پیدا نکنم، از آن استفاده خواهم کرد.
درضمن، من از ترم “اقلیتها” استفاده نمیکنم. در ایران نمیتوان از اقلیت اتنیکی صحبت کرد زیرا هیچ گروه اتنیکی “اکثریتی” وجود ندارد.
ـ آیا این ترمها، ترمهای ابدی هستند یا اینکە میشود طبق شرایط در آنها تغییراتی حاصل شوند؟
طبیعتا نه! ابدی نیستند! هر ترمی و واژهای زمان خود را دارد و نمیتواند ابدی باشد. مثلا اگر “حق تعیین سرنوشت” را در نظر بگیریم، برای خودش تاریخی دارد. تا چندی پیش تنها در مورد مستعمرات به کار بسته میشد ولی امروز از این مرحله گذشته است و درباره آن بحثهای فراوانی در سطح جهانی جریان دارد. حقوق بینالملل در این مورد هنوز نارساست و حتی تناقضاتی در عمل به آنها دیده میشود. نمونه آن به رسمیت شناختن جداییهای اخیر توسط دولتها و سازمان ملل است.
ـ آیا شما معتقدید کە ترمها دارای یک بار ایدەئولوژیکی خاصی هستند و نمایندگان طیفهای مختلفی را نمایندگی میکنند؟ اگر آری، لطفا از این طیفها نام ببرید؟
به نظر من هر کسی از هر ترمی بر اساس منافع خود و ایدئولوژی خود استفاده میکند، حالا همانگونه که هستند و یا با تغییرات و تعبیراتی.
مثلا بورژوازی نه به دلیل دل سوزاندن برای مردم مستعمرهها بلکه به خاطر منافع خود بود که از “حق تعیین سرنوشت” دفاع میکرد. چپ هم از همین ترم استفاده کرد زیرا مدافع منافع مردم مستعمرات و ضد استعمار بود. چپها همیشه علیه ستم و تبعیض بودهاند و هستند و این دقیقا از تفکر انساندوستانه آنها سرچشمه میگیرد.
واژههایی نظیر “ملت”، “ملیت”، قوم”، “ستم ملی”، “تبعیض” و… نیز چنیناند.
در ایران، ناسیونالیستهای افراطی “آریاگرا” یا “فارسیمحور” و مدافعان “تمامیت ارضی به هر بهایی” به هیچوجه از واژه “ملت” یا “ملیت” برای گروههای اتنیکی استفاده نمیکنند زیرا فکر میکنند که اگر از این واژهها استفاده کنند و آنها را به رسمیت بشناسند، بر اساس حقوق بینالملل، “حق جدایی” را نیز برای آنها به رسمیت شناختهاند. برعکس، فعالین افراطی مسائل ملی و “جداییطلبان” اصرار دارند که از این واژهها استفاده کنند تا حق جدایی “مشروع” را برای خود حفظ کنند.
من هم بر اساس فکر و اندیشه خودم این واژهها را به کار میگیرم زیرا از نظر من ابتدا باید حق و حقوق ملیتها و اقوام را به رسمیت شناخت تا باب گفتگوی متمدنانه باز شود و آنگاه میتوان نشان داد که هرگونه جدایی در ایران، نه تنها موجب سعادت انسانها نمیشود بلکه ایران را دچار جنگی خانمانسوز میکند و آن را به ویرانه مبدل میسازد و هر تکهای، لقمهای آسان برای غارت چپاولگران خواهد بود.
با سپاس از امکانی که در اختیار من قرار دادید.