پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۰

پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۰

در دور دوم انتخابات، با رای " نه" به جلیلی شرکت می‌کنیم!
اگر در دور اول "نه" به شرکت در انتخابات، شاکله نظام ونظارت استصوابی را هدف قرار داد و در همه ارکان نظام و در دل و جان مردم تاثیر خود...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
حزب دمکراتیک مردم ایران: نه به جلیلی!
در دور دوم انتخابات، دو نامزدی که در برابر هم قرار می‌گیرند، هر چند در وفاداری به نظام جمهوری اسلامی و ولی فقیه مشترک‌اند، اما به لحاظ اهداف، گرایشات، تعلق...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
چرا به پزشکیان رأی می دهم!
در ارتباط با چرایی عدم استقبال توده‌ها در مشارکت انتخاباتی دلایل متعددی را می‌توان شمرد ولی بدون شک تمامیت‌طلبی، اقتدارگرایی و قشریت دخیل در هستۀ مرکزی قدرت سیاسی نقش مهمی...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: محمود کرد
نویسنده: محمود کرد
باز هم انتخابات، باز هم دفاع از منافع ملی، هم استراتژی هم تاکتیک!
عدم شرکت در این دوره می‌تواند تاکید مجددی باشد بر یک اقدام ثابت شده. اما اگر بپذیریم که چینش و مهندسی این‌چنینی انتخابات با همهٔ اهدافی که به دنبال داشته...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سهراب ایران
نویسنده: سهراب ایران
ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!
تا نظام جمهوری اسلامی پابرجا است وضع را نمی‌شود از این بهتر کرد اما می‌شود بسا بدتر کرد. براندازی نه فعلا ممکن است نه فعلا مطلوب. آیا انتخاب میان بد...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ياسر ميردامادی
نویسنده: ياسر ميردامادی
اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا
هستهٔ سخت قدرت، بر اساس منافع خود و بر پایهٔ یک خطای محاسباتی رضایت داده است که انتخابات را حداقل نیمه‌رقابتی کند. جامعه زخم‌های عمیقی از سیاست‌های حاکمیت بر روح...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سياوش - ايران
نویسنده: سياوش - ايران
دلایل فراخوان «ث ژ ت» برای دادن رأی به برنامه «جبههٔ نوین مردمی»
«ث ژ ت» هرگز خود را در پناهگاه مخفی نکرده است و همواره حتی به قیمت تحمل ضربات شدید مواضع شجاعانه‌ای که لازم بوده را اتخاذ کرده است؛ به عنوان...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان ف. دوردانی
نویسنده: برگردان ف. دوردانی

از شناگری در دریای مبارزه تا آب‌ بازی در مانداب سلطنت‌خواهی

هر آنچه تا كنون تحت عنوان آلترناتيو و بديل جمهوری اسلامی مطرح نموده‌اند، نتوانسته است به هدف اصلی كه همانا برقراری پيوند با فعالان سياسی و فرهنگی داخل كشور باشد بيانجامد. چون آلترناتيو عنوان شده فاقد خصلت هم‌زبانی با مردم و در نظر گرفتن روان‌شناسی و سطح مبارزات آنان بوده و آهنگ آن با آهنگ حركت مردمی هماهنگ نبوده است

خبر کوتاه بود و ناگوار اما نه چندان حیرت‌آور. سرانجام شهر برلین شاهد نشست مشترک جمهوری‌خواهان و سلطنت‌طلبان شد. نشستی که در آن عناصری ناهمگون همچون رضا پهلوی و طیف مشروطه‌خواهان سلطنتی از یک‌سو و از سوی دیگر اعضای سازمان ما گرد هم آمده بودند. کوتاهی خبر و عدم انتشار رئوس جلسه، ترس شرکت‌کنندگان از عواقب نشست را می‌رساند. هر چند که در تیر ٨۴ مشابه چنین جلسه‌ای در اردن توسط مؤسسه اینترپرایز تشکیل شده بود. در نشست اردن مایکل لدین هدف از نشست را ایجاد وحدت بین دو بخش اپوزیسیون داخل و خارج جهت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی عنوان کرده بود. از آنجائیکه امروز هیچ خبری مخفی و مسکوت نمی‌ماند و بهر شکل ممکن بلادرنگ به بیرون درز پیدا می‌کند. خبر نشست مزبور علیرغم رعایت نکات اصول مخفی کاری به بیرون فرستاده شد تا واقعیت ناگواری را در برابر کوشندگان سیاسی اعم از متعهد یا اعضای غیرمتعهد به سازمان قرار دهد. واقعیتی که عبور از آن به سادگی ممکن نیست. چرا که پای حیثیت سیاسی و شرف مبارزاتی در میان است. حیثیت سیاسی که برآمد پیشینه خون‌بار و ضددیکتاتوری سازمان بوده است. قبل از هر چیزی باید تصریح نمایم که چنین انتظاری از رفقای سازمان نمی‌رفت. اما در حوزه اتحاد با رضا پهلوی از منظر دگردیسی او از دیکتاتوری به دمکرات مسلکی قبلاً شاهد مطالبی از اعضای سازمان بودیم که تا قبل از نشست اخیر برلین آنها تنها موضع شخصی و غیرسازمانی تلقی می‌شدند و بی‌تفاوت از کنار آنها می‌گذشتیم. لیکن خبر مذکور زنگ هشداری برای سازمان ما خواهد بود که ضرورت پرداختن آن را علیرغم اطلاعیه مطبوعاتی سازمان در خصوص محکومیت این نشست را هنوز در دستور کار قرار می‌دهد. 
به گمان کسی خطور نمی‌کرد که عناصر برجسته سازمان ما با سوابق مبارزاتی ضددیکتاتوری شاه، مستأصل از حل بحران درون سازمان سر بر آستان سلطنت فرود آورند و با نماد دیکتاتوری سلطنت به مذاکره بنشیند تا تدابیری جهت برداشتن مانع دمکراسی در ایران کنونی بیندیشند و تصور نمی‌رفت که نتیجه سالیان مبارزه در صفوف مقدم در داخل کشور و یا تحمل رنج پراکندگی در سال‌های مهاجرت به چنین واقعیت تکان‌دهنده‌ای بیانجامد تا بخشی از نیروهای ما با شاه‌الهی‌های دمکرات شده به آلترناتیوسازی ولیعهد پسندانه بپردازند. قطعاً در سازمان ما انتظار هر گونه آلترناتیوسازی امری طبیعی می‌نمود بجز آلترناتیوی که در آن رضا پهلوی بگنجد. به نظر من نمی‌توان کتمان کرد که آلترناتیوسازی پا در هوا یکی از عارضه‌های غیرطبیعی تمامی اپوزیسیون‌های خارج از کشور و به ویژه سازمان ما می‌باشد. چرا غیرطبیعی؟ از این حیث که هر آنچه تا کنون تحت عنوان آلترناتیو و بدیل جمهوری اسلامی مطرح نموده‌اند، نتوانسته است به هدف اصلی که همانا برقراری پیوند با فعالان سیاسی و فرهنگی داخل کشور باشد بیانجامد. چون آلترناتیو عنوان شده فاقد خصلت هم‌زبانی با مردم و در نظر گرفتن روان‌شناسی و سطح مبارزات آنان بوده و آهنگ آن با آهنگ حرکت مردمی هماهنگ نبوده است. 
بهر صورت امکان برگزاری چنین نشستی محتمل می‌نمود و صاحب قلم نیز برای تشکیل آن لحظه شماری می‌کردم تا ماحصل آنرا با دو نشست سراسری اتحاد جمهوری‌خواهان در برلین و فرانکفورت و دو نشست جمهوری‌خواهان دمکرات ـ لائیک در پاریس به ارزیابی تطبیقی بنشینم. اما گمان نمی‌کردم در سایه و روشن‌هایی که از مطالب از مطالب گوناگون در سایت منشور ٨١ و پس از آن بیانیه برای دمکراسی بر بنیاد منشور ٨١ بر می‌خواست چنین نشست فضاحت‌باری در تاریک‌خانه‌های برلین برگزار شود. رویداد مذکور نشان داد که بخشی از رفقای سازمان با همه طمطراق و شعار و ادعاهای بی‌شمار نه تنها شناگر اقیانوس سیاست نشده‌اند، بلکه بر اساس فقدان استراتژی منطقی و وجود دیدگاه‌های غلط نسبت به ورود به عرصه قدرت دچار توهم سیاسی شده و گمان می‌برند که می‌توانند از مانداب سلطنت‌طلبان و رضا پهلوی مروارید غلطان صید کنند. آیا صیادان مدعی لختی نیندیشیده‌اند که از رهگذر چنین کاری چه میراث ارزشمندی را با آب نبات چوبی مسموم اهدائی رضا پهلوی معاوضه می‌کنند. 
اکنون خبر نشست با واکنش‌های اندکی روبرو شده است. از زمره واکنش‌ها می‌توان به مقالات فرخ نگهدار و بهزاد کریمی یاد کرد که از دو زاویه متفاوت و متقابل با هم به موضوع واحدی نگریسته‌اند. حضور رفقای سازمان در کنار رضا پهلوی و پس از آن مقاله بهزاد کریمی باعث گردید تا به تأثیر این اقدام نسنجیده و احساسی بر پتانسیل نیروهای سازمان در خارج و اعضای مردد سازمان و نیز بازمانده‌های نیروهای سازمان در داخل کشور بیاندیشم. اقدامی که از سر خشم و تنفر از جمهوری اسلامی اتخاذ شده و بهای آن قربانی کردن منافع ملی و منافع سازمانی است. هشیار باشیم که این اقدام بدون پاسخ نخواهد ماند و با واکنش آشکار و نهان همراه خواهد شد. واکنشی که روند گسست سازمانی را هر چه بیشتر تعمیق خواهد کرد. 
باید گفت که نگاه رفیق بهزاد به نشست اخیر برلین نگاهی زیرکانه و دوپهلو می‌باشد. اگر نگوییم حضور عناصری از رفقای سازمان در نشست برلین با مجوز تشکیلاتی نبود، ولی نوعی تمایل سازمانی نسبت به حضور در نشست مزبور احساس می‌شود. بهزاد کریمی در مقاله کدام سیاست در قبال مشروطه طلبان پادشاهی بیان می‌دارد: “در حال حاضر در برخورد با موضوع اتحاد با مشروطه‌طلبان پادشاهی شاهد چهار برخورد در میان چپ ها هستیم. رویکرد چهارم اما اندیشه و رفتار بسیاری از نیروهای چپ از جمله سازمان است. از کنگره دوم و سوم تا آخرین کنگره همین سیاست آمده است و در آن به شکل‌دهی به اتحادی گسترده وظیفه مرکزی شده است.” بهزاد در ادامه به جان سختی (بخوانید منطقی بودن) سه رویکرد اشاره می‌کند. رفیق بهزاد بدون ارائه ارزیابی استدلال سه رویکرد مزبور به آسانی از آنان در می‌گذرد و عنوان می‌کند: “ما به لحاظ متدیک نه تنها ائتلاف با مشروطه‌طلبان پادشاهی (…) را رد نمی‌کنیم بلکه آنرا در چشم‌انداز نیز قرار می‌دهیم.” چنین موضع‌گیری یعنی صحه گذاشتن بر شرکت چند عضو سازمان در کنار رضا پهلوی معنی می‌دهد و جز این هم نمی‌تواند باشد. چرا که از سوی دیگر می‌تواند نوعی مزمزه کردن تأثیر این اقدام به اصطلاح سیاست‌ورزانه را تداعی نماید که اعضای مذکور به نشست مزبور اعزام می‌شوند تا بر اساس تأثیرات بعدی آن، چشم‌انداز ائتلاف با رضا پهلوی را بررسی کرده باشند. 
رفیق بهزاد سیاست چپ‌ها را در قبال مشروطه‌طلبان پادشاهی را به چند روند هم‌زمان وابسته می‌کند که روندهایی هستند که قبل از آن جبهه ملی واحد اروپا آن را با رضا پهلوی در میان گذارده و از او خواسته بودند با کنار گذاردن لقب بی‌اعتبار شهریاری و پذیرش عنوان شهروند و استرداد اموال عمومی وارد عرصه مبارزه گردند که تا کنون هیچ‌گونه پاسخ روشن از سوی رضا پهلوی بیان نشده و کماکان بر نقش دوگانه و عوام‌فریبانه (هم شهریار و هم شهروند) تکیه می‌کند و خواهد کرد. در نگاه به سمت و سوی آینده نشست برلین رفیق بهزاد اعتقاد دارد که نیروهای چپ نباید تقویت کننده این حرکت باشند و اما نباید با آن برخورد خصمانه کنند زیرا در تحلیل نهایی این جریان هم می‌تواند مؤلفه‌ای در خدمت کل جنبش اگر چه با اثرات محدود باشد. برخورد دو پهلوی بهزاد نمی‌تواند این تحلیل را کم‌رنگ نماید که بخشی از نیروهای سازمان قصد سربازگیری دارند و برایشان فرق ندارد که نیروهای سرباز از کدام گرایش و تفکر باشد حتی در ازاء سربازگیری حاضر به تمکین از رهبری دیگران نیز می‌شوند و از آن ابائی ندارد. چنین نگره‌ای که در سازمان ریشه دوانیده قابل بررسی است. اما بررسی اینکه چرا رضا پهلوی دست بعضی از رفقایمان را می‌فشارد حائز اهمیت نیز می‌باشد. آیا صرف دشمنی با جمهوری اسلامی مجاز به فشردن دست رضا پهلوی هستیم؟ آیا چنین اقدامی نازل‌ترین بازده را در سبد سازمان نخواهد گذاشت؟ چرا که در ستیز با رژیم جمهوری اسلامی بازی با کارت سوخته درباریان خواهان بازگشت به گذشته جز بلاهت و رسوایی برایمان حاصلی خواهد داشت؟ قطعاً رفقا واقف بر این موضوع هستند که رضا پهلوی و مشروطه‌خواهان تصنعی پیرامون او چندان جذبه‌ای ندارند و از آن مهم‌تر نزد محافل سیاسی و فرهنگی داخل کشور و خارج از کشور فردی است با عنوان مخلوع که رهبری جریانی مرده را که هیچ‌گونه اعتباری نزد ایرانیان ندارد عهده‌دار است. من در عجبم که چرا بعضی از رفقای سازمان و جمهوری‌خواهان با نیروهای سیاسی که در داخل کشور فاقد عقبه اجتماعی و در سطح اقشار متوسط و مدرن و فعالان سیاسی و فرهنگی و اپوزیسیون داخل و خارج از کشور فاقد منزلت و وجاهت قانونی است وارد آوردگاه اتحاد شده‌اند. اگر در پس نشست برلین هدف خاصی نهفته نباشد پس چه عاملی باعث ترغیب این رفقای سازمان به نشستن در کنار رضا پهلوی شده است؟ 
باید یادآور شوم که سازمان ما داعیه نوگرایی و پرهیز الگوبرداری دارد ولی بنا بر رویکرد و عملکرد موجود شائبه‌ای در ذهن موج می‌زند که در پس تشکیل کنفرانس اردن توسط مؤسسه اینترپرایز و نشست برلین هدفی جز الگوبرداری از نمونه افغانستان و تشکیل لویه جرگه توسط آمریکا نهفته نیست. اما نباید از خاطر برد که اگر ظاهرشاه به لحاظ برخورداری از حمایت قوم پشتون و برخی از اقوام توانست بمثابه نماد ملی وحدت گروهای اپوزیسون خارج از کشور و سپس برقراری پیوند آنان با جنگ‌آوران داخل افغانستان فراهم نماید، رضا پهلوی و حزب مشروطه‌خواه منسوب به او از چنین خصلت و توانی برخوردار نمی‌باشند و اساساً نمی‌تواند کوچکترین انگیزشی در این راستا ایجاد کند، چرا که در داخل کشور پشتوانه عینی و مادی ندارد و باعث انزجار از جمهوری‌خواهان خواهد شد. 
ما مجاز نیستیم به لحاظ فقدان تشکل مستقل جمهوری‌خواهی به چنین اتحاد و ائتلاف‌های نسنجیده حتی بیندیشیم تا چه رسد به اقدام عملی در این خصوص. فرجام چنین اقدامی در شرایط تشکل نایابی جمهوری‌خواهان، پذیرش رهبری سیاسی مشروطه‌طلبان پادشاهی و رضا پهلوی بوده و در چنین صورتی مأموریت رضا پهلوی به منصه عمل رسیده و آن اینکه زمینه‌ساز انشقاق در میان جمهوری‌خواهان می‌شود. ماحصل چنین انشقاقی آن خواهد شد که بخشی از نیروهای جمهوری‌خواه علیه بخش دیگر بپا خیزند. 
تا دیر نشده و بیشتر با حیثیت سیاسی سازمان بازی نشده بخود آئیم و به بازنگری در امر هدف از اتحاد ها بپردازیم. در این راستا باید نوگرایی اتخاذ کرده و از الگوبرداری نمونه ناهمخوان با اوضاع و شرایط کنونی ایران شدیداً پرهیز کنیم. قطعاً رضا پهلوی نمی‌تواند لویه جرگه ایرانی را تشکیل دهد. چرا که آلترناتیو مد نظر آمریکا نیز علم کردن رضا پهلوی و مشروطه‌طلبان پادشاهی نیست. بجز محافلی معین در نظام سیاسی آمریکا که به این امر می‌پردازند. نظام حاکم سیاسی در آمریکا بر این امر آگاه‌تر از من و شماست که رضا پهلوی توان و قدرت طرح خود بمثابه نماد ملی و عامل وحدت و یک‌پارچه‌سازی اپوزیسیون خارج با داخل کشور را ندارد. تمسک به وی توسط ما فرو رفتن در چاه با طناب پوسیده سلطنت است. درایت سیاسی حکم می‌کند که طناب پوسیده را رها کنیم و چنگ در ریسمان محکم و ریشه‌داری بی‌افکنیم که نمونه‌های زیاد آن در خارج و داخل وجود دارند. این را باور کنید. 

مهرزاد وطن‌آبادی 

تاریخ انتشار : ۲۶ مهر, ۱۳۸۴ ۷:۴۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

در دور دوم انتخابات، با رای ” نه” به جلیلی شرکت می‌کنیم!

حزب دمکراتیک مردم ایران: نه به جلیلی!

چرا به پزشکیان رأی می دهم!

باز هم انتخابات، باز هم دفاع از منافع ملی، هم استراتژی هم تاکتیک!

ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!

اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا