چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۱

چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۱

تا تشکیل دولت مستقل فلسطین، پانزدهم ماه مه زخمی ماندگار برپیکر عدالت است
شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت): سازمان ما همراه با همه مردمان آزاده و عدالت خواه جهان، خواهان احقاق حقوق پایمال شده فلسطینیان و تشکیل دو کشور هم جوار...
۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: ‌شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: ‌شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
خاطراتی از «ابوالقاسم طاهرپرور» در چهارمین سال درگذشت او
فرشین کاظمی‌نیا: اساساً روحیه‌ی مشدی او را در زمره‌ی افراد ویژه‌ای قرار می‌داد که عقیده‌شان را مقدم بر خود می‌شمرند و درک‌شان از جامعه در نسبت‌های پدیدارشناختی از عدالت و...
۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: فرشین کاظمی نیا
نویسنده: فرشین کاظمی نیا
اشتغال زنان در ایران؛ چالش‌ها و پیامدهای یک نابرابری پنهان
گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت): تغییر این وضعیت، مستلزم اصلاح قوانین کار، اجرای دقیق حمایت‌های قانونی، آگاه‌سازی عمومی نسبت به ارزش واقعی کار زنان، و به‌رسمیت شناختن...
۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
۱۶۰ نفر از اعضای خانواده‌ام را در غزه از دست داده‌ام اما امیدم را نه
احمد حلو: باور دارم که تنها همکاری بین‌المللی و مبارزه‌ی بدون خشونت است که می‌تواند اشغال را پایان دهد و صلح را محقق سازد. می‌دانم که تندروهای دو طرف می‌خواهند...
۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: احمد حلو
نویسنده: احمد حلو
فلسطینیان در محاصره: بحران انسانی، کوچ اجباری و سکوت جهانی
سیاوش قائنی: آنچه امروز در غزه در حال وقوع است، نه صرفاً یک بحران انسانی، بلکه آزمونی جدی برای وجدان جهانی و اعتبار نهادهای بین‌المللی به شمار می‌رود. استفاده از...
۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: سیاوش قائنی
نویسنده: سیاوش قائنی
سانحه در نمای نزدیک
ناتان ترال، نویسنده و تحلیل‌گر برجسته، با سابقه‌ای بیش از یک دهه در گروه بین‌المللی بحران و پوشش مستقیم تحولات فلسطین، این روزها در پی اثرگذاری بر افکار عمومی از...
۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: ماه‌فرید منصوریان
نویسنده: ماه‌فرید منصوریان
سعید مدنی در سه چهره
مانند هر انسان دیگری، می‌توان پروژه‌ی فکری یا فعالیت سیاسی او را نقد کرد، اما هم‌خوانی میان آنچه می‌گوید و آنچه انجام می‌دهد، گوهری گران‌بها و در این زمانه نادر...
۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: کیوان مهتدی
نویسنده: کیوان مهتدی

از شناگری در دریای مبارزه تا آب‌ بازی در مانداب سلطنت‌خواهی

هر آنچه تا كنون تحت عنوان آلترناتيو و بديل جمهوری اسلامی مطرح نموده‌اند، نتوانسته است به هدف اصلی كه همانا برقراری پيوند با فعالان سياسی و فرهنگی داخل كشور باشد بيانجامد. چون آلترناتيو عنوان شده فاقد خصلت هم‌زبانی با مردم و در نظر گرفتن روان‌شناسی و سطح مبارزات آنان بوده و آهنگ آن با آهنگ حركت مردمی هماهنگ نبوده است

خبر کوتاه بود و ناگوار اما نه چندان حیرت‌آور. سرانجام شهر برلین شاهد نشست مشترک جمهوری‌خواهان و سلطنت‌طلبان شد. نشستی که در آن عناصری ناهمگون همچون رضا پهلوی و طیف مشروطه‌خواهان سلطنتی از یک‌سو و از سوی دیگر اعضای سازمان ما گرد هم آمده بودند. کوتاهی خبر و عدم انتشار رئوس جلسه، ترس شرکت‌کنندگان از عواقب نشست را می‌رساند. هر چند که در تیر ۸۴ مشابه چنین جلسه‌ای در اردن توسط مؤسسه اینترپرایز تشکیل شده بود. در نشست اردن مایکل لدین هدف از نشست را ایجاد وحدت بین دو بخش اپوزیسیون داخل و خارج جهت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی عنوان کرده بود. از آنجائیکه امروز هیچ خبری مخفی و مسکوت نمی‌ماند و بهر شکل ممکن بلادرنگ به بیرون درز پیدا می‌کند. خبر نشست مزبور علیرغم رعایت نکات اصول مخفی کاری به بیرون فرستاده شد تا واقعیت ناگواری را در برابر کوشندگان سیاسی اعم از متعهد یا اعضای غیرمتعهد به سازمان قرار دهد. واقعیتی که عبور از آن به سادگی ممکن نیست. چرا که پای حیثیت سیاسی و شرف مبارزاتی در میان است. حیثیت سیاسی که برآمد پیشینه خون‌بار و ضددیکتاتوری سازمان بوده است. قبل از هر چیزی باید تصریح نمایم که چنین انتظاری از رفقای سازمان نمی‌رفت. اما در حوزه اتحاد با رضا پهلوی از منظر دگردیسی او از دیکتاتوری به دمکرات مسلکی قبلاً شاهد مطالبی از اعضای سازمان بودیم که تا قبل از نشست اخیر برلین آنها تنها موضع شخصی و غیرسازمانی تلقی می‌شدند و بی‌تفاوت از کنار آنها می‌گذشتیم. لیکن خبر مذکور زنگ هشداری برای سازمان ما خواهد بود که ضرورت پرداختن آن را علیرغم اطلاعیه مطبوعاتی سازمان در خصوص محکومیت این نشست را هنوز در دستور کار قرار می‌دهد. 
به گمان کسی خطور نمی‌کرد که عناصر برجسته سازمان ما با سوابق مبارزاتی ضددیکتاتوری شاه، مستأصل از حل بحران درون سازمان سر بر آستان سلطنت فرود آورند و با نماد دیکتاتوری سلطنت به مذاکره بنشیند تا تدابیری جهت برداشتن مانع دمکراسی در ایران کنونی بیندیشند و تصور نمی‌رفت که نتیجه سالیان مبارزه در صفوف مقدم در داخل کشور و یا تحمل رنج پراکندگی در سال‌های مهاجرت به چنین واقعیت تکان‌دهنده‌ای بیانجامد تا بخشی از نیروهای ما با شاه‌الهی‌های دمکرات شده به آلترناتیوسازی ولیعهد پسندانه بپردازند. قطعاً در سازمان ما انتظار هر گونه آلترناتیوسازی امری طبیعی می‌نمود بجز آلترناتیوی که در آن رضا پهلوی بگنجد. به نظر من نمی‌توان کتمان کرد که آلترناتیوسازی پا در هوا یکی از عارضه‌های غیرطبیعی تمامی اپوزیسیون‌های خارج از کشور و به ویژه سازمان ما می‌باشد. چرا غیرطبیعی؟ از این حیث که هر آنچه تا کنون تحت عنوان آلترناتیو و بدیل جمهوری اسلامی مطرح نموده‌اند، نتوانسته است به هدف اصلی که همانا برقراری پیوند با فعالان سیاسی و فرهنگی داخل کشور باشد بیانجامد. چون آلترناتیو عنوان شده فاقد خصلت هم‌زبانی با مردم و در نظر گرفتن روان‌شناسی و سطح مبارزات آنان بوده و آهنگ آن با آهنگ حرکت مردمی هماهنگ نبوده است. 
بهر صورت امکان برگزاری چنین نشستی محتمل می‌نمود و صاحب قلم نیز برای تشکیل آن لحظه شماری می‌کردم تا ماحصل آنرا با دو نشست سراسری اتحاد جمهوری‌خواهان در برلین و فرانکفورت و دو نشست جمهوری‌خواهان دمکرات ـ لائیک در پاریس به ارزیابی تطبیقی بنشینم. اما گمان نمی‌کردم در سایه و روشن‌هایی که از مطالب از مطالب گوناگون در سایت منشور ۸۱ و پس از آن بیانیه برای دمکراسی بر بنیاد منشور ۸۱ بر می‌خواست چنین نشست فضاحت‌باری در تاریک‌خانه‌های برلین برگزار شود. رویداد مذکور نشان داد که بخشی از رفقای سازمان با همه طمطراق و شعار و ادعاهای بی‌شمار نه تنها شناگر اقیانوس سیاست نشده‌اند، بلکه بر اساس فقدان استراتژی منطقی و وجود دیدگاه‌های غلط نسبت به ورود به عرصه قدرت دچار توهم سیاسی شده و گمان می‌برند که می‌توانند از مانداب سلطنت‌طلبان و رضا پهلوی مروارید غلطان صید کنند. آیا صیادان مدعی لختی نیندیشیده‌اند که از رهگذر چنین کاری چه میراث ارزشمندی را با آب نبات چوبی مسموم اهدائی رضا پهلوی معاوضه می‌کنند. 
اکنون خبر نشست با واکنش‌های اندکی روبرو شده است. از زمره واکنش‌ها می‌توان به مقالات فرخ نگهدار و بهزاد کریمی یاد کرد که از دو زاویه متفاوت و متقابل با هم به موضوع واحدی نگریسته‌اند. حضور رفقای سازمان در کنار رضا پهلوی و پس از آن مقاله بهزاد کریمی باعث گردید تا به تأثیر این اقدام نسنجیده و احساسی بر پتانسیل نیروهای سازمان در خارج و اعضای مردد سازمان و نیز بازمانده‌های نیروهای سازمان در داخل کشور بیاندیشم. اقدامی که از سر خشم و تنفر از جمهوری اسلامی اتخاذ شده و بهای آن قربانی کردن منافع ملی و منافع سازمانی است. هشیار باشیم که این اقدام بدون پاسخ نخواهد ماند و با واکنش آشکار و نهان همراه خواهد شد. واکنشی که روند گسست سازمانی را هر چه بیشتر تعمیق خواهد کرد. 
باید گفت که نگاه رفیق بهزاد به نشست اخیر برلین نگاهی زیرکانه و دوپهلو می‌باشد. اگر نگوییم حضور عناصری از رفقای سازمان در نشست برلین با مجوز تشکیلاتی نبود، ولی نوعی تمایل سازمانی نسبت به حضور در نشست مزبور احساس می‌شود. بهزاد کریمی در مقاله کدام سیاست در قبال مشروطه طلبان پادشاهی بیان می‌دارد: “در حال حاضر در برخورد با موضوع اتحاد با مشروطه‌طلبان پادشاهی شاهد چهار برخورد در میان چپ ها هستیم. رویکرد چهارم اما اندیشه و رفتار بسیاری از نیروهای چپ از جمله سازمان است. از کنگره دوم و سوم تا آخرین کنگره همین سیاست آمده است و در آن به شکل‌دهی به اتحادی گسترده وظیفه مرکزی شده است.” بهزاد در ادامه به جان سختی (بخوانید منطقی بودن) سه رویکرد اشاره می‌کند. رفیق بهزاد بدون ارائه ارزیابی استدلال سه رویکرد مزبور به آسانی از آنان در می‌گذرد و عنوان می‌کند: “ما به لحاظ متدیک نه تنها ائتلاف با مشروطه‌طلبان پادشاهی (…) را رد نمی‌کنیم بلکه آنرا در چشم‌انداز نیز قرار می‌دهیم.” چنین موضع‌گیری یعنی صحه گذاشتن بر شرکت چند عضو سازمان در کنار رضا پهلوی معنی می‌دهد و جز این هم نمی‌تواند باشد. چرا که از سوی دیگر می‌تواند نوعی مزمزه کردن تأثیر این اقدام به اصطلاح سیاست‌ورزانه را تداعی نماید که اعضای مذکور به نشست مزبور اعزام می‌شوند تا بر اساس تأثیرات بعدی آن، چشم‌انداز ائتلاف با رضا پهلوی را بررسی کرده باشند. 
رفیق بهزاد سیاست چپ‌ها را در قبال مشروطه‌طلبان پادشاهی را به چند روند هم‌زمان وابسته می‌کند که روندهایی هستند که قبل از آن جبهه ملی واحد اروپا آن را با رضا پهلوی در میان گذارده و از او خواسته بودند با کنار گذاردن لقب بی‌اعتبار شهریاری و پذیرش عنوان شهروند و استرداد اموال عمومی وارد عرصه مبارزه گردند که تا کنون هیچ‌گونه پاسخ روشن از سوی رضا پهلوی بیان نشده و کماکان بر نقش دوگانه و عوام‌فریبانه (هم شهریار و هم شهروند) تکیه می‌کند و خواهد کرد. در نگاه به سمت و سوی آینده نشست برلین رفیق بهزاد اعتقاد دارد که نیروهای چپ نباید تقویت کننده این حرکت باشند و اما نباید با آن برخورد خصمانه کنند زیرا در تحلیل نهایی این جریان هم می‌تواند مؤلفه‌ای در خدمت کل جنبش اگر چه با اثرات محدود باشد. برخورد دو پهلوی بهزاد نمی‌تواند این تحلیل را کم‌رنگ نماید که بخشی از نیروهای سازمان قصد سربازگیری دارند و برایشان فرق ندارد که نیروهای سرباز از کدام گرایش و تفکر باشد حتی در ازاء سربازگیری حاضر به تمکین از رهبری دیگران نیز می‌شوند و از آن ابائی ندارد. چنین نگره‌ای که در سازمان ریشه دوانیده قابل بررسی است. اما بررسی اینکه چرا رضا پهلوی دست بعضی از رفقایمان را می‌فشارد حائز اهمیت نیز می‌باشد. آیا صرف دشمنی با جمهوری اسلامی مجاز به فشردن دست رضا پهلوی هستیم؟ آیا چنین اقدامی نازل‌ترین بازده را در سبد سازمان نخواهد گذاشت؟ چرا که در ستیز با رژیم جمهوری اسلامی بازی با کارت سوخته درباریان خواهان بازگشت به گذشته جز بلاهت و رسوایی برایمان حاصلی خواهد داشت؟ قطعاً رفقا واقف بر این موضوع هستند که رضا پهلوی و مشروطه‌خواهان تصنعی پیرامون او چندان جذبه‌ای ندارند و از آن مهم‌تر نزد محافل سیاسی و فرهنگی داخل کشور و خارج از کشور فردی است با عنوان مخلوع که رهبری جریانی مرده را که هیچ‌گونه اعتباری نزد ایرانیان ندارد عهده‌دار است. من در عجبم که چرا بعضی از رفقای سازمان و جمهوری‌خواهان با نیروهای سیاسی که در داخل کشور فاقد عقبه اجتماعی و در سطح اقشار متوسط و مدرن و فعالان سیاسی و فرهنگی و اپوزیسیون داخل و خارج از کشور فاقد منزلت و وجاهت قانونی است وارد آوردگاه اتحاد شده‌اند. اگر در پس نشست برلین هدف خاصی نهفته نباشد پس چه عاملی باعث ترغیب این رفقای سازمان به نشستن در کنار رضا پهلوی شده است؟ 
باید یادآور شوم که سازمان ما داعیه نوگرایی و پرهیز الگوبرداری دارد ولی بنا بر رویکرد و عملکرد موجود شائبه‌ای در ذهن موج می‌زند که در پس تشکیل کنفرانس اردن توسط مؤسسه اینترپرایز و نشست برلین هدفی جز الگوبرداری از نمونه افغانستان و تشکیل لویه جرگه توسط آمریکا نهفته نیست. اما نباید از خاطر برد که اگر ظاهرشاه به لحاظ برخورداری از حمایت قوم پشتون و برخی از اقوام توانست بمثابه نماد ملی وحدت گروهای اپوزیسون خارج از کشور و سپس برقراری پیوند آنان با جنگ‌آوران داخل افغانستان فراهم نماید، رضا پهلوی و حزب مشروطه‌خواه منسوب به او از چنین خصلت و توانی برخوردار نمی‌باشند و اساساً نمی‌تواند کوچکترین انگیزشی در این راستا ایجاد کند، چرا که در داخل کشور پشتوانه عینی و مادی ندارد و باعث انزجار از جمهوری‌خواهان خواهد شد. 
ما مجاز نیستیم به لحاظ فقدان تشکل مستقل جمهوری‌خواهی به چنین اتحاد و ائتلاف‌های نسنجیده حتی بیندیشیم تا چه رسد به اقدام عملی در این خصوص. فرجام چنین اقدامی در شرایط تشکل نایابی جمهوری‌خواهان، پذیرش رهبری سیاسی مشروطه‌طلبان پادشاهی و رضا پهلوی بوده و در چنین صورتی مأموریت رضا پهلوی به منصه عمل رسیده و آن اینکه زمینه‌ساز انشقاق در میان جمهوری‌خواهان می‌شود. ماحصل چنین انشقاقی آن خواهد شد که بخشی از نیروهای جمهوری‌خواه علیه بخش دیگر بپا خیزند. 
تا دیر نشده و بیشتر با حیثیت سیاسی سازمان بازی نشده بخود آئیم و به بازنگری در امر هدف از اتحاد ها بپردازیم. در این راستا باید نوگرایی اتخاذ کرده و از الگوبرداری نمونه ناهمخوان با اوضاع و شرایط کنونی ایران شدیداً پرهیز کنیم. قطعاً رضا پهلوی نمی‌تواند لویه جرگه ایرانی را تشکیل دهد. چرا که آلترناتیو مد نظر آمریکا نیز علم کردن رضا پهلوی و مشروطه‌طلبان پادشاهی نیست. بجز محافلی معین در نظام سیاسی آمریکا که به این امر می‌پردازند. نظام حاکم سیاسی در آمریکا بر این امر آگاه‌تر از من و شماست که رضا پهلوی توان و قدرت طرح خود بمثابه نماد ملی و عامل وحدت و یک‌پارچه‌سازی اپوزیسیون خارج با داخل کشور را ندارد. تمسک به وی توسط ما فرو رفتن در چاه با طناب پوسیده سلطنت است. درایت سیاسی حکم می‌کند که طناب پوسیده را رها کنیم و چنگ در ریسمان محکم و ریشه‌داری بی‌افکنیم که نمونه‌های زیاد آن در خارج و داخل وجود دارند. این را باور کنید. 

مهرزاد وطن‌آبادی 

تاریخ انتشار : ۲۶ مهر, ۱۳۸۴ ۷:۴۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

پیام به مناسبت سالگرد بنیان‌گذاری نهضت آزادی ایران!

ما، به عنوان یک نیروی چپ، عدالت‌خواه، دموکرات و مردمیِ خواهان آزادی و دموکراسی و برپایی جمهوری‌ِ متکی به آرای ملت در کشور، هرچند در بنیان‌های نظری و تحلیل اجتماعی و سیاسی تفاوت‌هایی با دیدگاه نهضت آزادی ایران داریم، اما در عین حال باور داریم که در مسیر دفاع از آزادی‌های سیاسی، حقوق بشر، برابر حقوقی زنان، رفع هرگونه تبعیض،گردش متوازن قدرت و پاسداری از حق حاکمیت مردم ایران، همسو و همراهیم.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

قالیباف و موضوع “حجاب و عفاف”: تاکتیک یا تحول؟

در شرایط کنونی، نشانه‌هایی چون پیروزی چهره‌ای چون پزشکیان در انتخابات ریاست‌جمهوری، افزایش تمایل به مذاکره، و تغییر نسبی در لحن مقامات، توجه‌برانگیز است. با این‌حال، این تغییرات، اگر با اصلاحات بنیادین همراه نباشند، از جمله بازنگری در قانون‌گذاری به‌ویژه در حوزه‌هایی چون حجاب، توقف برخوردهای سلیقه‌ای و امنیتی با جامعه مدنی، گشایش در عرصه‌های فرهنگی، احترام به آزادی‌های دموکراتیک و اصلاح رویه‌های پلیسی، نمی‌توان از آن‌ها به‌عنوان نشانه‌ای از بلوغ سیاسی یا اجتماعی یاد کرد.

مطالعه »
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

پیام به مناسبت سالگرد بنیان‌گذاری نهضت آزادی ایران!

ما، به عنوان یک نیروی چپ، عدالت‌خواه، دموکرات و مردمیِ خواهان آزادی و دموکراسی و برپایی جمهوری‌ِ متکی به آرای ملت در کشور، هرچند در بنیان‌های نظری و تحلیل اجتماعی و سیاسی تفاوت‌هایی با دیدگاه نهضت آزادی ایران داریم، اما در عین حال باور داریم که در مسیر دفاع از آزادی‌های سیاسی، حقوق بشر، برابر حقوقی زنان، رفع هرگونه تبعیض،گردش متوازن قدرت و پاسداری از حق حاکمیت مردم ایران، همسو و همراهیم.

مطالعه »
پيام ها

جان شما، جان ایران و سوگ شما، سوگ ایران است!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) وقوع این فاجعۀ شوم را به مردم میهن‌مان، به شهروندان بندرعباس و خانواده‌های داغ‌دار و آسیب‌دیده تسلیت می‌گوید. ما در این لحظات سخت همراه و هم‌دوش مردم  بندرعباس سوگوارِ جان‌های از دست رفته و نگران و چشم‌به راه بهبود زخمی‌های این حادثه‌ایم.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

تا تشکیل دولت مستقل فلسطین، پانزدهم ماه مه زخمی ماندگار برپیکر عدالت است

خاطراتی از «ابوالقاسم طاهرپرور» در چهارمین سال درگذشت او

اشتغال زنان در ایران؛ چالش‌ها و پیامدهای یک نابرابری پنهان

۱۶۰ نفر از اعضای خانواده‌ام را در غزه از دست داده‌ام اما امیدم را نه

فلسطینیان در محاصره: بحران انسانی، کوچ اجباری و سکوت جهانی

سانحه در نمای نزدیک