در تمام آن انتخاباتهائی کە امکان حضور نمایندگان اصلاح طلبان و یا افرادی وجود داشتە کە بە گفتمان اصلاح طلبان نزدیک بودەاند، گرایشی از پائین در بطن جامعە وجود داشتە کە بر اساس گفتمان مطالبە محوری سعی در تاثیرگذاری بر روندهای انتخاباتی و سیاسی کشور داشتە است. مطالبە محوری و مطالبەمحوران، شاخص و بنیان اصلی جلوە جنبش مدنی در کشور بودەاند. مطالبە محوری در اصل چنان عمقی پیداکردەاست کە در میان اصلاح طلبان هم، آنگاە سخن بر سر تعامل و گفتگو با دولت روحانی بودە است، آنان نیز از همین نگاە و گفتمان عمل کردەاند.
این روزها کە بحث سهم خواهی اصلاح طلبان از روحانی برای گرفتن مقام و مسئولیت در دولت دوازدهم مطرح است، در صحن رسانەهای عمومی کشور تلاش می شود کە نشان دادە شود آنچە درست است و باید پیگیری شود همانا پیشبرد گفتمان مطالبە محوری در رابطە با دولت روحانی است و نە گفتمان سهم خواهی.
چنانچە می دانیم مطالبە محوری عبارت است از مطالبە خواستی اما بدون حضور فیزیکی در قدرت. یعنی اینکە مطالبە کنندە (بعنوان فردی در پائین)، از کسی کە دارای منسب و قدرت است (در بالا نشستە است) مطالبەای مطرح می کند و خواستار اجرای آن می شود. اما سهم خواهی یعنی اینکە نیروئی بنابر موقعیت نفوذ و قدرت خود، خواهان حضور در مناسب و بخش مدیریتی می شود.
حال سئوال این است چرا نباید یک مطالبە محور، سهم خواە هم بشود؟ چرا مطالبەمحوری مثبت است و سهم خواهی مکروە؟ آیا یک مطالبە محور در صورت حضور در قدرت نمی تواند مطالبات خود را و این بار با حضور خود بهتر بە پیش ببرد؟
چرا چنین دیواری میان این دو مفهوم؟