حمله آمریکا به عراق به بهانه وجود سلاحهای شیمیائی و کشتار جمعی، و نیز ادعای همکاری دولت بعث با سازمان القاعده ، بر همگان امری آشکار است. بنابراین، علت این حمله، علاوه بر نشانه گرفتن توانائیهای جنگی رژیم صدام حسین، هدف نابودی آن اسلام سیاسی تندرویی نیز بود که طبق تبلیغات آمریکا از رژیمهای دیکتاتوری منطقه نیرو میگرفتند. در واقع طبق این تئوری، ائتلافی مابین رژیمهای ناسیونالیست عربی ضد آمریکائی با اسلام سیاسی تندرو در منطقه شکل گرفته بود، و چنین ائتلافی به خاطر تهدیدی که داشت میبایست از بین میرفت. به ویژه اینکه این رژیمهای ناسیونالیستی عربی، سنی هم بودند و گروه القاعده نیز یک نیروی سنی اسلامی تندرو بود.
البته ساده انگارانه خواهد بود اگر بگوئیم که آمریکا نمیدانست که در هرحال سرنگونی صدام حسین به منزله آزادی نیروی شیعی در عراق و راندن آنها به نوک بافت قدرت سیاسی در این کشور بود. و باید قبول کرد که آمریکا با آگاهی بر این امر این حرکت را انجام داد. چرا که به هرحال آزاد کردن پتانسیل شیعی در عراق ضربه زدن بر پتانسیل سنی تندرو در شکل ناسیونالیستی و مذهبی آن بود که با منافع آمریکا همخوانی نداشت و این نیروی آزاد شده شیعی اگر چه موجب تقویت رژیم شیعی در ایران نیز بود، اما با وجود حضور مستقیم نیروهای نظامی آمریکا در عراق و نیز ائتلافها و نیروهای دیگر در این کشور میشد آنها را کنترل کرد و به هرحال یک گرایش بینابینی و میانه روانه را بر آنها تحمیل کرد.
اما بازی به اینجا ختم نمیشود و اگر چه در عراق عملا دولت شیعی قدرت گرفته است، اما در منطقه پتانسیلهای دیگری برای مقابله با این موقعیت نیز وجود دارند از جمله نیروهای سیاسی سنی که در مصر، سوریه و فلسطین حضور دارند و کاملا از پتانسیل خوبی برای از قوه به فعل درآمدن نیز برخوردارند و البته نمونه انتخابات فلسطین آخرین نمونه آن بود و علیرغم اینکه پیروزی حماس به نوعی پیچیده تر کردن مسئله فلسطین_اسرائیل است، اما از طرف دیگر برآیند آن نیروهای سنی است که در معادلات منطقه ای می تواند بر علیه شیعیان تاثیر خود را داشته باشد.
بنابر این میبینیم که در مقابل ناسیونالیسم عربی در منطقه، (در عراق، در سوریه که زیر فشار شدید قرار دارد، و نیز در فلسطین) ما شاهد برآمد یک نیروی سیاسی اسلامی از طیف سنی_شیعی هستیم که ضمن اینکه با القاعده روابط و یا همخوانی ندارد، اما میتواند نیروئی باشد که بهتر از ناسیونالیستهای عرب در عراق و سوریه و فلسطین، منافع آمریکا در منطقه را در شرایط کنونی تأمین کند. و درست از این زاویه است که آمریکا لااقل در کوتاه مدت و میان مدت به بازی جدیدی با این نیرو پرداخته و روی آن حساب ویژه باز کرده است.
این طیف سنی_شیعی علاوه براینکه میتواند بهترین بدیل ممکن در مقابل ناسیونالیسم عربی و ضد آمریکائی باشد، قادر است در مهار جمهوری اسلامی نیز تأثیر جدی داشته باشد. چنین نیرویی با ماهیت ضد سکولار خود، کاملا میتواند در نابودی و خفه کردن روند و حضور جبنشها، حرکات مدنی و اجتماعی با اهداف زمینی مشخص، بهترین سلاح موثر باشد. بنابراین در منطقه ای که فقر بیداد میکند و در آن با پاگیری محتمل و مجدد نیروهای سکولار، امکان قدرت گیری قوی جبنشهای اجتماعی وجود دارد، وجود این نیروهای مذهبی در قدرت سیاسی بهترین وسیله حفظ آرامش مطلوب آمریکا در دراز مدت در این منطقه نفت خیز میباشد.
اکنون ما در منطقه از یک طرف شاهد تضعیف و یا نابودی ناسیونالیسم عربی ضد آمریکائی هستیم و از طرف دیگر شاهد میدان دادن به سنیها با گرایش مذهبی سیاسی و نیز شیعیان با گرایش میانه روی. با این وصف تنها میماند بازتعریف رژیم ایران در این شرایط جدید.
همچنانکه میدانیم جمهوری اسلامی یک رژیم تندرو شیعی با ماهیت ضد آمریکائی است، و جهان غرب و به ویژه آمریکا آنرا با سیاستهای کنونی آن برنمیتابد و بر این اساس در صدد تغییر آن به شیوه های گوناگون هستند.
میتوان گفت در کل تضعیف ناسیونالیسم عربی به نفع ایران هم هست و از این لحاظ آمریکا و ایران منافع مشترکی دارند. اما باز شدن بیشتر فضا برای اسلام سیاسی چه با گرایش شیعی و چه با گرایش سنی آن، کاملا به نفع تفکر ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است. اما در این میان مشکلاتی هم مطرح میشوند. حضور یک نیروی شیعی میانه رو در عراق و پا گرفتن گرایش سنی مذهبی به عنوان وزنه تعادل در مقابل آن، خوشایند جمهوری اسلامی نیست.
به ویژه اینکه در شرایط فشار کنونی غرب بر ایران، جمهوری اسلامی احتیاج به حضور یک گرایش مذهبی سیاسی قوی بر علیه آمریکا در منطقه دارد. بنابراین همانطور که آزاد شدن این گرایش مذهبی به نفع جمهوری اسلامی است، اما بروز میانه روانه آن به نوعی تهدیدی به شمار میرود و میتواند الگویی واقعی را از امکان عملی سازش اسلام سیاسی شیعی با آمریکا در منطقه نشان دهد، که دلخواه رژیم در مختصات کنونی اش نیست و به این ترتیب گرایشهائی را نهایتاً در درون رژیم تقویت میکند که تصور واقعی تر و همخوان با الگوی یادشده را از رابطه خود با آمریکا دارند. بنابراین دور از ذهن نیست که بازی جدید سیاسی در منطقه در کالبد مذهبی سیاسی آن، در تداوم خود وسیله ای برای نرم کردن جمهوری اسلامی شود.
دهم بهمن ١٣٨۴