جمهوری اسلامی، از همان اوائل بە قدرت رسیدن خود، بتدریج نیروهای دگراندیش و مخالف سیاسی خود را با سرکوب خشن از صحنە حذف کرد و توانست قدرت سیاسی را تماما در دستان خود متمرکز کند؛ اگرچە حذف اپوزیسیون بە معنای از میدان بدر کردن کامل آنان نبود. نیروهای سیاسی تاریخا ریشەدار جامعە ما، هنوز حضور دارند و ارگانهای سرکوب با اختصاص دادن بودجە و دایرکردن بخشهای گوناگون کماکان در کمین و در صدد شکار آنها هستند.
اما مخالفت با وضعیت مستقر جمهوری اسلامی تنها مختص بە اپوزیسیون نبود، بلکە با پیدایش اصلاح طلبان و اصلاح طلبی مشخص شد کە در درون خود نظام هم نیروئی وجود دارد کە خواهان فرارفتن از وضعیت موجود است، و در صدد است کە نظام حاکم را بە سمت پذیرش برخی از مولفەهای دولت مدرن رهنما شود؛ امری کە درست مانند تجربە اپوزیسیون با سرکوب تدریجی و با برنامە بخش اصلی حاکمیت مواجە شد و چنانکە شاهد هستیم دیگر از حضور اصلاح طلبان، بویژە در ساختار نظام، بمانند سابق خبر چنانی نیست.
ولی تمامی این تحولات منفی بە این منجر نشد کە جو اعتراض و مخالفت علیە سیاستهای سرکوبگرانە نظام حاکم یک بار برای همیشە بە عقب راندەشود. تلنبار شدن مشکلات بی حد و حصر در تمامی زمینەها و بازتولید مدوام بحرانهای گوناگون در کشور، خودبخود در غیاب هرگونە اپوزیسیون سازماندهی شدە، باز مجاری تنفسی و نمایشی خود را می جوید. مجاری کە این بار در قالب جنشها و اعتراضات خودجوش مردمی خود را بە منصە ظهور می رسانند. جائیکە اپوزیسیون قانونی وجود نداشتەباشد، کوچە و خیابان بە صحنە مبارزە سیاسی بە تبدیل می شود.
اعتراضات مدنی و صلح آمیز اخیر مردم اصفهان، تازەترین مورد اعتراضات مردم بە جان آمدە ایران است کە بار دیگر بشدت بنیان حاکمیت را بە لرزە درآورد. اگرچە حاکمیت تلاش داشت کە در ابتدا با آن مدارا کند، اما ادامە صلح آمیز اعتراضات را از بیم تسری آن بە دیگر نقاط کشور برنتافت و طبق معمول با گسیل نیروهای سرکوبگر و با حملە بە مردم معترض بە سرکوب آن دست زد.
زمانی انگلس در ضرورت سوسیالیسم گفت کە سوسیالیسم ضرورت خود را نە از تئوری بلکە از واقعییات طبقاتی جامعە باز می یابد. در ادامە منطق همین سخن باید گفت کە مبارزە علیە جمهوری اسلامی ضرورت خود را نە از وجود نیروهای سیاسی اپوزیسیون، بلکە از بحرانهای تلنبارشدە درون جامعە باز می یابد. جمهوری اسلامی اشتباە فاحشی مرتکب می شود اگر مخالفت علیە خود را تنها از جانب اپوزیسیون می بیند. آنان در حقیقت با مردم روبرویند.
بحرانها بر خلاف نیروهای دگراندیش و سرکوبگر، از قابلیت سرکوب فیزیکی برخوردار نیستند و هر بار بە طریقی از راە کنشهای مردمی خود را در عرصە اجتماعی و در فرم اعتراضات تودەای نشان می دهند. و درست همین، بر خلاف تصور و انتظار سران جمهوری اسلامی، زمینە را برای عروج دوبارە نیروهای دگراندیش و اپوزیسیون فراهم می کند.
بە این ترتیب نظام حاکم علیرغم همە تمهیدات سرکوب و ستمی کە تدارک می بیند، باز در اول راە خود را باز می یابد و هرگز آرامش خاطری را کە بدنبالش است نخواهد یافت. در جوامع استبدادی، نە آرامش وجود دارد و نە پیشرفتی از لحاظ ثبات سیاسی در ساختار حاکم.