دررابطه با توماس برنهارد نویسنده اتریشی میگویند افشاگری ازطریق جنجال ادبی. یتیمی وبیماری سبب نویسندگی شد. پرخاش به خوانندگان یا مبارزه با دولت لیبرال ؟ شورش علیه حماقت های روزمره گی . نویسنده میان پوچگرایی وشلوغ کاری وقرتی بازی ادبی .
برنهارد میگفت اومینویسد تا ثابت کند درجهانی زندگی میکنیم که آن بدترین نوع ممکن است چون تنها مرگ پاسخگوی پرسشهای ماست. برای اوزبان نشانه ناتوانی وشکست است. اوبه تحقیروخشونت محیط پیرامون وجامعه اطرافش میپرداخت وهمیشه ادعا میکرد که با کمک نویسندگی وتمرین آواز خوانی پیروزی مرگ را دهها سال به عقب انداخت. درنظر او زندگی گذرگاهی است از میان جهنم . به این دلیل برای اوتنها فرم زندگی نویسندگی بود.
خواننده عکس توماس برنهارد را که می بیند نزد خود میگوید او چه انسان مهربان ولطیف ومحترم ومودب وزیبا وبورژوا ونازوآرام و سوسولی است. ولی با آشنایی بیشتربا بیوگرافی وی خواهد فهمید که او احتمالا به دلیل یتیم شدن درسالهای کودکی وابتلا به بیماری سل ونفس تنگی چه آدم تلخ ونا امید وپرخاشگروخود خواه و پوچگرا واغراق گر وجنجالی وتحریک کننده خشم دیگران وتنها وگوشه گیری است که حتا چاپ ونشر آثارش را دروطنش تا زمان مرگ ممنوع می کند .
از جمله حوادث ناگوار دوران کودکی او این بود که هیچگاه پدر خود را ندید، چون ۹ ساله بود که پدرش را درجنگ جهانی دوم ازدست داد. مادراودختر یک نویسنده مشهوراتریشی بود. پدربرنهارد یک نجار جوانی بود که براثر یک رابطه ” نامشروع ” با مادربرنهارد صاحب فرزندی شده بود. به این دلیل برنهارد ومادرش سالها دراقامتگاه زنان وکودکان بی سرپرست بسربردند وبعد از اینکه مادرش نیز درجوانی فوت نمود تربیت او را مادر بزرگ و پدر بزرگ اش بعهده گرفتند. او درباره دوران کودکی اش بعدها یک اتوبیوگرافی پنج جلدی ! نوشت. توماس برنهارد در سال ۱۹۳۱ درهلند بدنیا آمد و در سال ۱۹۸۹ دراتریش درگذشت.
آثاراو را گزارشی خیالی پیرامون انسانهایی میدانند که بدلیل احساسات بیمارگونه شان جهان را بشکل جهنم می بینند. اودرآثارش با تنفر و تمایلات نیهلیستی اشاره به ابتذال فرهنگی غرب وموضوعاتی مانند غم وبیماری، مرگ وسقوط، جنون وسکوت، تروریسم وتمایلات فاشیستی و شکاکی به امکان شناخت می کند. حمله به کلیسا وسیاست وفرهنگ وجهان بی نظم و پر هرج و مرج ودروغهای زندگی وفرهنگ واجتماع و سیاست ازدیگر هدفهای اوست.
اودرنوشته هایش به بحث و مبارزه ای مونولوگی و فردگرایانه با جهان و جامعه میپردازد و میگوید درجهانی زندگی میکنیم که نه تنها محکوم به مرگ است بلکه مرگ ونابودی درهمه جا چون یک بیماری واگیر انسان را تعقیب میکنند و تمام ” بازیهای آخر ” انسان به مرگ و بیماری و پیری ختم میشوند. وی نظری منفی نسبت به جهان وانسان و جامعه داشت.
غالب آثار برنهارد شامل مونولوگهای درونی با جملاتی پیچیده وطویل هستند وزبانش فشرده وبا انرژی است که ناخوشایندی های زندگی را اجبارا ولی موفقیت آمیز توصیف می کند. اوبا زبانی تصویری به درد و رنج جهان خود میپردازد. درنمایشنامه های تراژدی – کمدی او به روابط مشکل هنرمندان با جهان وجامعه می پردازد. درنوشته هایش تعثیراتی ازبرشت و بکت وتراکل مشاهده می گردد.
آثاراو شامل رمان، داستان، نمایشنامه، شعر، بیوگرافی ونقد ادبی هستند. ازآنجمله جامعه شکار، قدرت ، عادت ، مشاهیر، داستانها ، بتون، یک دوستی، ظاهر فریبکار، سوارکار، سفره آلمانی ، سه روز، زندگینامه ورژیل، کارخانه آهنگ سازی، رفتن، مصلح جهان ، جشنی برای بوریس، علت ، زیرزمین، نفس، تصمیم ، سرما، گوشه گیری، یک کودکی، منکر و دیوانه. انسانهای آسیب دیده ، روی زمین ولی درجهنم ، زندانی ، منقد فرهنگی ، رئیس جمهور ، ایمانوئل کانت ، پیش از بازنشستگی ، کمدی روح آلمانی ، میدان قهرمانان ، ویرایشگر ، سرما ، پسرخواهر ویتگنشتین، ارزان خور، استاد پیر، ساده پیچیده ، کوشش برای نجات ، مزخرف، مصاحبه ، حادثه ، سه مجموعه شعر، شلوارنوآقای پیمان، می باشند.
ازجمله جوایزدریافتی برنهارد، جایزه شهربرهمن، جایزه دولت اتریش، جایزه بوشنرو جایزه پن کشوراتریش هستند. توماس برنهارد پایان نامه دوره هنرپیشگی خود را درباره برشت نوشت. او دردانشگاه دررشته های موسیقی، هنرپیشگی، آوازوکارگردانی تحصیل کرده بود. احتمالابدون اتمام.