روزگاری بود داستانی ساخته می شد آیت اللهی بر صفحه ی جادویی تلویزیون ظاهر می شد، اظهار ندامت می کرد …. خیلی ها را ترساندند. غافل از اینکه سال ها بعد برخی از اصل آن داستان را منکر می شوند و تماما یک بازی سیاسی کثیف برای حذف مخالفان می دانند.
زمانی کارناوالی راه می افتد و عصرعاشورای حسینی عده ای در هیبتی دیگر در می آیند و به قصد تخریب مردمی که قرار بود حماسه ای بسازند از جنس خودشان به بلندای یک تاریخ – که ساختند – ، کارناوال جشن و رقص و شادی به راه انداختند . نظامی برآشفت، صداو سیمایی تمام قد دست به کار شد جهت تنویر ذهن ائمه ی جماعات کشور تا تقبیح شوند کارناوال سازان … خیلی ها را ترساندند، غافل از اینکه هنوز در شور تخریب حریف غوطه ور بودند که نقاب از چهره ی کریه شان بر افتاد .
دوره ای بر ما گذشت که گل های گلستان اندیشه و سیاست ایران یک به یک به دستان پنهان هزار دستان پرپر شدند … خیلی ها را ترساندند، اما غافل از اینکه، زنجیری که ساختند از قتل، عاقبت بر پای خودشان شد به جبر روزگار. وای که این دل های سنگ باید تنظیف میشد به شربتی، که شد.
ایامی طی شد و همو که به تصدیق دوست و دشمن ستون های انقلابی جز با کمک امثال او بپا نمی شد و “همه چیز” امروز این مدعیان را اول بار او نگاشت، برای مخالفت با قتل عام نوعی از بشر که از قضا همفکرانشان قاتلان جگرگوشه اش بودند، خانه نشینش کردند و در همان بیت محبوسش کردند و چه ها که بر او به ناروا نکردند … خیلی ها را ترساندند، غافل از اینکه هرچه رشته بودند برای ذهن روشن یک ملت پنبه شد و چه باشکوه رفت که رفتنش هم مصیبتی شد برای او.
و امروز، که هوا سرد است بس ناجوانمردانه تر از دیروز، عده ای سیاه پوش با دستارهای سبز، سینه زنان می خواندند : ما جنبش سبزیم و علمدار حسینیم ، به ناگاه خیابان های کشورم را با نوای عاشورایشان رنگین کردند.
به یک باره ورق ها بر می گردد عکس هایی پاره می شود ، خیمه هایی می سوزدند، هلهله هایی سر داده میشود و حرمتی هتک.
اگر آن داستان ها را نشنیده بودم اگر آن روزگار را ندیده بودم باور میکردم و من هم می ترسیدم .
قائله ی هتاکی سبز پوشان به مولایی که ادعای علمداریش را دارند.
جالب تر اینکه وقتی اخبار را از چندین روز قبل دنبال کنی روزهایی که همه جا به بهانه ای دیگر – هتاکی به عکس امام که البته به هجوم به بیت ایشان منتهی شد – به مصاحبه ای از مدیریت صدا و سیما بر می خورید که دقیقا همین صحنه های عاشورای امسال را ترسیم می کند. حیرتا از این همه آینده نگری . خبر از تولید فیلمی به نام ” آتش سبز ” با همکاری حراست سازمان صدا و سیما ، وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه می دهد که موضوع آن مربوط می شود به چند جوان دختر و پسر وابسته به جریان سبز که تصمیم می گیرند تمثال امام حسین (ع) را جلوی دوربین صدا و سیما ( اخبار ۲۰:۳۰ ) ابتدا پاره و سپس به آتش بکشند.
اما چه شد فیلم پخش نشد. ولی ظاهرا فیلمنامه مورد پسند واقع شد. فیلمنامه ای که باز نویسی شد.
قرار شد یوم الله دیگری ساخته شود . بنابراین ۹ دی روز اعدام صدام حسین ، یوم الله شد به برکت سریال کودتای ۲۲ خرداد.
توهین به مقدسات دینی و ملی در هر جایی امری مذموم و ناپسند به شمار می آید ولی متاسفانه طی ۲ دهه ی اخیر در کشور ما این امر به یک ابزار سیاسی برای تهییج مردم در تنگناهای سیاسی تبدیل شده است . اما این بار مردم ایران طرحی دیگر رقم زدند.
کاش سرنوشت سناریو نویسان کارناوال عصرعاشورا، قتل های زنجیره ای، تیم های ترور شخصیت نیروهای سیاسی و … اندکی در یاد کودتا نویسان و طراحان ظهر عاشورا مانده بود.
نشانه هایش گزارش مجلس مبنی بر گناهکار بودن سعید مرتضوی در ماجرای – سیاه اما کوچک در میان انبوه فجایع اخیر- کهریزک .
اما این بار ظاهرا داستان ادامه دارد . قرار بر این گذاشته اند که معترضان را محارب کنند و محارب را به بالای دار کشند در کمتر از ۵ روز. هنوز آرامش به جامعه ی سیاستمداران ۹ دی زده ی ما باز نگشته که خبر از اعدام چند نفر از هتاکان و اغتشاشگران ظهر عاشورا و اعدام گسترده ی فعالین سیاسی کرد می رسد.
به راستی طراحان خشونت به دنبال چه چیز هر روز بر تحریک این مردم داغدیده دامن می زنند . دستگیری های گسترده در زمانی که هنوز اعترضات خیابانی شروع نشده بود ، برخورد خشن با معترضانی که سکوت تنها شعارشان بود.
جالب آنان که آنان که امروز نام معترض را از آشوب طلب سوا می کنند، همین چند ماه پیش با افتخار معترض را به گلوله بستند، کهریزک ساختند و شهدا تقدیم مردم کردند . دستگیری ها با گستردگی بیشتر ادامه یافت، دادگاه های نمایشی ، اعترافات ساختگی.
همان قدر که دستگیری و کشتار مردمی نتیجه بخش بود به همان میزان تحقیر بزرگترین چهره های سیاسی مورد عنایت مردم تسکین درد بود و تحقیر قوم معترض به نامی که به حق برازنده ی گویندگان می آمد و سیمین بانو همین اواخر عجب زیبا حدیث بزغاله را به نظم در آورد. کشتار، زندان، بازداشت ادامه می یابد ولی آیا عقلایی بر این نمی اندیشند که شاید صلاح کار در دلجوئی و اصلاح امور باشد آیا تا به حال مطالبات جنبش سبز را در مورد بررسی قرار داده اند، در دهشت انگیز ترین سرزمین های افریقا که درگیر جنگ های بی هدف داخلی هستند هم همیشه مذاکره راه حل اول است ولی از چشم هایی که سیل معترضان را به صفر می انگارد چه انتظار….
آیا تا به حال بر شما امر ثابت نشده که این خیزش مردمی کار امریکا و اسرائیل که هیچ، هنر نیروهای سیاسی داخلی هم نیست. درنیافتید که این بار فعالین سیاسی هستند که مردم را همراهی می کنند. چند رهبر و فعال سیاسی دیگر باید دستگیر شوند تا متوجه شوید این حرکت باز نمی استد و وای بر آن روزی که این جنبش بدون دریافت مطالباتش خاموش شود. که آن روز باید در پستوی خانه ها و زیرزمین های هر شهر و دیاری شعله های زیر خاکستر این جنبش را جستجو کنید .
اندکی تدبیر چاره ی این روز های مام وطن است که رنجور است ازین همه برادر کشی . امروز را دریابید ، شاید …