انتخابات در ایران را باید غنیمت شمرد، ولو این که فاقد ویژگیهای انتخابات دمکراتیک است. اما این بمعنای پذیرفتن و قبول انتخابات با چنین خصوصیتی نیست. انتخابات تنها روزنه ای است که می تواند برای جلوگیری از یکه تازیهای ولی فقیه مورد استفاده قرار گیرد و نباید گذاشت اهرم ریاست جمهوری نیز تابع سیاستهای مخرب حکومت فقاهتی گردد.
انتخابات ریاست جمهوری برای حکومت تمامیتخواه خامنه ای همانند فرزند ناخواسته ای است که نمی داند با او چکار باید بکند. علی رغم بسیج تمامی ارگانهای زیرمجموعه خود برای انتخاباتی مهندسی شده که نتیجه دلخواه را برای وی به همراه داشته باشد، تاکنون بجز انتخابات ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ که منجر به پیروزی احمدی نژاد گردیدند و فرد منتخب بیشترین همخوانی را با رهبری داشت، هیچ یک از دیگر انتخابات نتیجه دلخواه وی نبوده است.
انتخابات در نظام فقاهتی کارزاری است برای برجسته کردن مطالبات تاکنون برآورده نشده مردم و فرصت مناسبی برای نیروهای تحولخواه در برقراری ارتباط با مردم برای تغییرات دمکراتیک از راه های غیر خشونت زا؛ برای افشای سوابق افرادی همچون ابراهیم رئیسی در اعدام زندانیان سیاسی سال ۱۳۶۷، که به نظر می رسد عزم خود را برای تصاحب پست ریاست جمهوری جزم کرده، و فرصت طلبانی چون احمدی نژاد و تیم همراهش؛ برای مخاطب قرار دادن آقای حسن روحانی در به اجرا درآوردن وعده های انتخاباتی و عدم عقب نشینی در برابر تمامیتخواهان که در بیت رهبری جای گرفته اند.
آقای روحانی خوب می داند، عدم برآورد مطالبات اجتماعی- سیاسی مردم به یک معنا به ورشکستگی کشاندن سرمایه اجتماعی جامعه است. دغدغه منافع ملی کشور داشتن بدون حفظ سرمایه اجتماعی که راهی جز پاسخ دادن به مطالبات آنان نیست تنها ژستی است تهی.