یکی از موضوعات مهم روز در کنار مسایل دیگری چون گرانی، مایحتاج زندگی مردم و بیکاری و غیره موضوع انتخابات مجلس شورای اسلامی است.
رژیم سعی دارد که با جلب عده ای از اصلاح طلبان بیخطر و فایق آمدن بر انشقاقات درونی خود از طریق تشکیل کمیته های هماهنگی و اخیراً تشکیل شورای عالی حل اختلاف و نظارت بر قوای سه گانه، از یک طرف تنور انتخابات را گرم کند و با کشاندن مردم به پای صندوقهای رای، مشروعیت از دست رفته خود را باز یابد و از طرف دیگر باند احمدی نژاد را که در پی انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم و حوادث بعد از آن و دستیابی به برخی از منابع قدرت و ثروت از فرمان رهبری سرپیچی می کند، به حاشیه براند.
در عین حال رژیم می کوشد به کمک تبلیغات رسانه ای خود چنین وانمود کند که گویا تمامی مصیبتهای وارد بر جامعه و ناکامیهای حکومت در عرصه های داخلی و خارجی، ناشی از عملکرد غلط احمدی نژاد و یاران منحرف او و نافرمانی آنها از رهبری نظام بوده است.
در این میان اپوزیسیون نیز که هنوز از عدم انسجام و نبود طرح و برنامه ای واحد رنج می برد، با اعلام مواضع متفاوت و گاه متضاد هریک از جریانات، بر پیچیدگی اوضاع و سردرگمی مردم می افزاید.
فضای نظامی و امنیتی شدید حاکم برجامعه و سرکوبهای خشن و بیرحمانه، مانع از شکلگیری هرگونه تشکل سیاسی و مدنی است. عرصه بر تشکلهای صنفی سابق نیز چنان تنگ شده است که عملاً از هر نوع حرکت وسیع و دامنه دار عاجزند. سانسور شدیدی بر رسانه های داخلی اعمال می شود، هرنوع حرکتی بوسیله تکنولوژی پیشرفته کنترل می شود و مردم آماج تبلیغات دروغ و یکطرفه رسانه های حکومتی اند.
در چنین شرایطی تنها به هنگام فضای انتخاباتی است که امکان بحث و گفتگوهای سیاسی و اجتماعی و ارتباطهای محفلی، درحد محدودی فراهم میشود. مردم دراین شرایط آمادگی شنیدن حرفهای مختلف را دارند و جوانان فرصتی می یابند تا ناگفته های خود را، هرچند محدود، در جمعهای کوچک به زبان آورند.
این فرصتی است تا نیروهای فعال و مخالف رژیم با کم کردن اختلافات خویش و با تمرکز بر هدفی واحد در سمتدهی جامعه مؤ ثر باشند و ضمن خنثی سازی تبلیغات یکجانبه رسانه های حکومتی بر اگاهی جامعه بیفزایند.
در این روزها وظیفه مبرم همه جریانهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی این است که خارج از اختلاف نظرها در مورد شرکت یا عدم شرکت در رای گیری و خارج از این بحث که در فردای سقوط جمهوری اسلامی چه نوع حکومتی باید بر سر کار بیاید، با افشاء سیاهکاریهای رژیم در عرصه های داخلی و خارجی سکوت مرگبار جامعه را بشکنند.
ریشه یابی بحرانهای موجود در جامعه و شرح سیاستهای خانمانسوز جمهوری اسلامی طی سی و سه سال گذشته به عنوان عامل اصلی این مصیبتها در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می تواند پرده از دروغ پردازیهای یکطرفه رژیم بردارد و مردم را با واقعیات آشنا سازد.
باچنین رویکردی، در کنار ارایه را ه حلهای واقعبینانه میتوان نجواهای داخل جامعه را به فریاد تبدیل کرد و حرکتهای کور و پراکنده را گرد هم آورد، و با ساماندهی اعتراضات مردمی امکان اعمال قدرت بلامنازع رژیم را کاهش داد و زمینه وحدت عمل در بین مردم و جریانات سیاسی مخالف را فراهم ساخت.
بحثهای تئوریک و نظری ضمن این که لازم و در درازمدت برای نیروهای سیاسی و جنبش راهگشایند، اما امروز جامعه ما بیش از آن که به تئوریهای زیبا و بحثهای آکادمیک نیاز داشته باشد، نیازمند اقداماتی برای گرهگشایی از مشکلات ومصیبتهایی است که روزانه دست به گریبان آنهاست.
امروز مردم به ایدئولوژی احزاب و گروه ها و جامعه پیشنهادی آنها در فردای پیروزی نگاه نمی کنند، بلکه به راه حلها و اقدامات آنها برای رونق بخشیدن به اقتصاد بیمار و نیمه تعطیل و ایجاد روزنه ای برای رفع بیکاری، پایان دادن به گرانی آّب، برق، گاز، نان و دیگر مایحتاج زندگی، داشتن امنیت در محیط کار و خانه و خیابان، برچیدن بازار مواد مخدر که روزانه جوانان آنها را به کام مرگ می کشاند و دهها مشکل دیگر توجه دارند.
اگر در روزهای انتخاباتی پیش رو و فضای ناشی از آن چنین برخوردی صورت بپذیرد ، میتوان انتخابات را بجای فرصتی برای فریبکاری جمهوری اسلامی چون سالهای گذشته، به فرصتی برای آگاهی بخشیدن به جامعه و موقعیتی برای رشد جنبش اعتراضی مردم تبدیل کرد. امید که چنین باشد.