کاندیداتوری دویست هزار نفر برای انتخابات شهر و روستا در کشوری با جمعیتی نزدیک به ۸۰ میلیون نفر قابل درک و دور از انتظار نمی باشد. بعنوان مثال در انتخابات شهر و روستای کشور سوئد با جمعیتی بالغ بر ۱۰ میلیون، رقمی حدود ۲۵ هزار نفر کاندیدا از سوی احزاب شرکت کننده معرفی میشوند تا در انتخابات به رقابت بپردازند. بنابراین برای کشوری که هشت برابر کشور سوئد جمعیت دارد تعداد دویست هزار کاندیدا در تناسب با جمعیت آن می باشد.
اما انتخابات در ایران پیش از آنکه محل رقابت احزاب برای جلب آرای مردم در چهارچوب برنامه حزبی باشد راهی است برای فرصت یابی در بردن سهم از “سفره انقلاب” برای آن عده از آقازاده ها و دیگر کاندیداتورها. این آقازاده ها قبل از اینکه سیاست های راهبردی خویش را در معرض قضاوت رای دهندگان قرار دهند تا از این راه شانس انتخاب شدن را بدست آورند با آویختن به سوابق پدرانشان در پی کسب مشروعیت و گشایشی برای ورود به جرگه انتخابات هستند. محسن هاشمی رفسنجانی را شاید بتوان از برجسته ترین آقازاده در این عرصه معرفی کرد که در معرفی خود دست به دامن پدر مرحومش در بیانیه کاندیداتوری خود می شود.
در انتخابات پیش رو از چهار گروه می توان نام برد که برای فروش کالایی سربسته وارد بازار رقابت شده اند. گروه اول کسانی می باشند که دارای پیشینه سیاسی، شامل طیف های مختلف اصولگران، اصلاح طلبان و اعتدالیون. گروه دوم آقازاده ها هستند که از پیشینه پدر و مادرانشان سود می جویند. گروه سوم، هنرمندان و ورزشکاران با تکیه بر شهره بودنشان و آخرین گروه طیفی از بی نام نشان ها می باشند که کمترین شانس برای تصاحب صندلی در شوراهای شهر و روستا را دارند.
انتخابات پیش رو بازاریست سربسته بین فروشنده و خریدار. فروشنده قبل از اینکه در پی رضایت خریدار باشد، بدنبال کسب مجوز فروش خود از اتاق نگهبان است. خریدار نیز چاره ای ندارد جز تائید شدن کالای مورد عرضه و با کوپنی که در دست دارد.